گفتگو با کافکا
گوستاو یانوش
نام مترجم فرامرز بهزاددرباره کتاب
«گفتگو با کافکا» اثر گوستاو یانوش، یک اثر ادبی برجسته است که نگاهی عمیق و شخصی به دنیای یکی از مرموزترین نویسندگان قرن بیستم، فرانتس کافکا، میاندازد. این کتاب که برای اولین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد، مجموعهای از گفتگوهای تأملبرانگیز و فلسفی است که یانوش ادعا میکند در سالهای پایانی زندگی کافکا با او داشته است. این گفتگوها موضوعاتی چون فلسفه، روانشناسی و هنر را بررسی میکند و کتاب را به نقطه تلاقی خاطرات شخصی و تأملات فکری تبدیل میکند.
این اثر به دلیل تصویری صمیمی که از کافکا ارائه میدهد، برجسته است. یانوش، که در زمان این گفتگوها نویسندهای جوان و مشتاق بود، کافکا را نه بهعنوان یک چهره ادبی دور از دسترس، بلکه بهعنوان فردی فروتن، اندیشمند و انسانی با حس انزوا و بیگانگی مداوم به تصویر میکشد. این رویکرد به خوانندگان این امکان را میدهد که به درک عمیقتری از تفکرات کافکا درباره موضوعاتی مانند هنر، اخلاق و وجود دست یابند.
با وجود تحسینهای بسیاری که این کتاب دریافت کرده، بحثهایی نیز درباره صحت آن وجود دارد. برخی منتقدان در این که تمام این گفتگوها دقیقاً همانگونه که یانوش توصیف کرده، رخ داده باشند، تردید دارند. با این حال، کتاب همچنان یک بررسی جذاب از افکار و احساسات کافکا است که تأثیر عمیقی بر خوانندگان بهویژه دانشجویان و علاقهمندان به ادبیات و فلسفه داشته است. ترکیب عمق فلسفی و بینش شخصی در این اثر، آن را به کتابی ماندگار و قابلتوجه تبدیل کرده است.
بریده خواندنی
فرانتس کافکا چند بار از من خواست چیزهائی از ـ چنانکه من اصطلاح کرده بودم – «قلمزدههای ناهنجار»م را برای اظهار نظر به او بدهم. من هم در دفتر خاطراتم به دنبال تکههائی متناسب گشتم، جنگی از قطعات منثور تدوین کردم، عنوان «لحظهای ژرف، همچون پرتگاه» بر آن گذاردم و به کافکا دادم.
دستنویس را چند ماه بعد، وقتی که خود را برای رفتن به آسایشگاه تا ترانسکه ماتلیاری آماده میکرد، به من پسداد. در این فرصت گفت: «داستانهای شما به نحو مؤثری جوانند. شما بیشتر از تأثیرهائی که اشیا بر شما میگذارند حرف میزنید تا از خود اشیا و رویدادها. این، تغزل است. شما جهان را به جای اینکه درک کنید، نوازش میکنید.»
«پس چیزی که نوشتهام بیارزش است؟»
کافکا دستم را گرفت. «من این را نگفتم. شکی نیست که این داستانهای شما برایتان ارزشی دارند. هر کلمهای که بر کاغذ بیاید سندی شخصی است. ولی هنر …»
با تلخی گفتهاش را تکمیل کردم: هنر چیز دیگری است.» کافکا با قاطعیت گفت: «این هنوز هنر نیست. تأثیرها و إحساسها را به این صورت بیان کردن، یعنی لمس محتاطانه جهان. بر چشمهای شما هنوز سایه رویا نشسته است. ولی این با گذشت زمان از میان میرود. آنوقت شاید دستی را که برای لمسکردن دراز کردهاید ناگهان به عقب بکشید انگار به آتش برخوردهباشد. شاید فریاد برآورید، بیربط بگویید، لکنت زبان بگیرید یا دندانها را به هم بفشارید و بعد، بعد چشمها را باز کنید، کاملا باز. ولی اینها همه حرف است. هنر همواره به تمامی شخصیت آدمی بستگی داشته است. و به این علت هم، در اصل، اندوهبار است.»
بریده شنیدنی

فرامرز بهزاد
مترجمین
زندگینامه فرامرز بهزاد
فرامرز بهزاد ( ۱۳۱۴رشت -۱۴۰۱) مترجم، زبانشناس و فرهنگنویس برجسته ایرانی-آلمانی بود که به دلیل نقش مهم خود در معرفی ادبیات فارسی و آلمانی شهرت داشت. او فرزند محمود بهزاد، زیستشناس و مترجم معتبر ایرانی، بود. فرامرز بهزاد تحصیلات عالی خود را در آلمان دنبال کرد و بعدها به یکی از چهرههای برجسته مطالعات ایرانشناسی در این کشور تبدیل شد.
فعالیتهای دانشگاهی بهزاد عمدتاً با دانشگاه بامبرگ در آلمان گره خورده است، جایی که او نقش مهمی در توسعه مطالعات ایرانشناسی ایفا کرد. تخصص او در زبانهای آلمانی و فارسی، زمینهساز ترجمههای او شد و آثار ادبی مهم آلمانی را به جامعه فارسیزبان معرفی کرد.
علاوه بر ترجمه، بهزاد در زمینه فرهنگنویسی نیز فعالیت چشمگیری داشت. او فرهنگهای جامع آلمانی-فارسی و فارسی-آلمانی را تألیف کرد که به منابع اساسی برای دانشجویان و پژوهشگران هر دو زبان تبدیل شدهاند. فرهنگ آلمانی-فارسی او که نخستین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد، چندین بار تجدید چاپ شد که اهمیت و استفاده گسترده از آن را نشان میدهد. نسخه هفتم این فرهنگ با ۳۳۰۰ نسخه و ۱۰۶۰ صفحه منتشر شد که نشاندهنده محتوای گسترده و کاربرد آن است.
فرامرز بهزاد در بهمن ۱۴۰۱ در سن ۸۶ سالگی در شهر بامبرگ آلمان درگذشت. همکاران و دانشجویان او را به عنوان یک آموزگار دلسوز، یک پژوهشگر پرشور و یک راهنمای مهربان به یاد میآورند که آثارش همچنان الهامبخش نسلهای آینده است.
درباره فرامرز بهزاد
فرامرز بهزاد، فراتر از یک مترجم و فرهنگنویس، یک رابط فرهنگی میان ایران و آلمان بود. تسلط کمنظیر او بر زبانهای فارسی و آلمانی، او را به یکی از چهرههای برجسته در انتقال ایدهها و آثار ادبی میان این دو فرهنگ تبدیل کرد. ویژگی شاخص کارهای او، توجه عمیق به بافت فرهنگی و اجتماعی متون بود. در ترجمه آثار نویسندگانی چون فرانتس کافکا و برتولت برشت، او تنها معنای کلمات را نمینوشت، بلکه جان و فضای اثر را به خواننده منتقل میکرد.
از جمله ترجمههای برجسته او میتوان به «پزشک دهکده» و «نامه به پدر» از فرانتس کافکا و همچنین «تفنگهای زن کارار»، «صعود مقاوم آرتورو اوی» و «شویک در جنگ جهانی دوم» و «درباره تاتر» از برتولت برشت اشاره کرد. این ترجمهها نقش مهمی در معرفی و محبوبیت ادبیات آلمانی در ایران داشتند.
بهزاد در نگارش فرهنگهای جامع نیز دقت و جزئیات بالایی به کار برد و این آثار را به منابعی ضروری برای پژوهشگران و مترجمان تبدیل کرد. فرهنگهای او با محتوای غنی و ساختار دقیق، استاندارد جدیدی برای منابع زبانی ایجاد کردند.
بهزاد علاوه بر فعالیتهای ترجمه و فرهنگنویسی، کتابهایی مانند «قصهگویان مدرن جهان – ایران» را ویرایش کرد که ادبیات معاصر ایران را به خوانندگان آلمانی معرفی میکرد و تلاشهای علمی و انتشارات او تأثیر ماندگاری بر مطالعات ایرانشناسی در آلمان داشت.
او بر این باور بود که ترجمه، یک عمل خلاقانه و فلسفی است که نیازمند درک عمیق از زبان و فرهنگ است. تعهد به کیفیت و اصالت، بهزاد را به یک چهره ماندگار در عرصه فرهنگ و ادبیات بدل ساخت.
