امید

آندره مالرو

نام مترجم رضا سیدحسینی
سال چاپ ۱۳۶۳
تعداد صفحه ۵۶۷
تعداد تجدید چاپ ۳

درباره کتاب

رمان «امید» حاصل تجربه‌ی شخصی «آندره مالرو» به عنوان یک خلبان جنگی در جریان جنگ داخلی اسپانیاست. اغلب شخصیت‌ها و اتفاقات این رمان تاثیرگرفته از اشخاص حقیقی و اتفاقات واقعی‌ای هستند که مالرو خود با آن‌ها سر و کار داشته است. امید داستانی عمیق و فلسفی است که در پس‌زمینه‌ی جنگ داخلی اسپانیا و به تبع آن، جنگ جهانی دوم و تحولات سیاسی آن دوران روایت می‌شود. این رمان، برخلاف اسمش، القاگر امید محض و مثبت‌نگری امروزی نیست. «مان ین» شخصیت اصلی داستان، مخالف هرنوع آرمان‌گرایی است و به‌قول خودش برای «کار» به دنیا آمده است. او در تلاش است تا معنای واقعی زندگی و امید را در دنیایی پر از ناامیدی و جنگ بیابد و در راه رسیدن به این هدف، شکست و پیروزی برایش فرقی ندارد بلکه باور به اعتقادات و کوشش برای حفظ آن‌ها برایش مهم است. رمان به بررسی مفاهیمی چون امید، عشق، و انسانیت در شرایط سخت می‌پردازد. این رمان به وقایع جنگ داخلی اسپانیا می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ایدئولوژی‌ها و آرمان‌های افراد به وسیله این جنگ تحت تأثیر قرار می‌گیرند. مالرو در این رمان داستان گروهی از شخصیت‌ها را روایت می‌کند که هر یک نماینده بخشی از جامعه و دیدگاه‌های مختلف هستند.

امید نه تنها به عنوان یک رمان تاریخی و سیاسی ارزشمند است، بلکه به دلیل تحلیل عمیق روان‌شناختی شخصیت‌ها و بررسی تناقضات درونی آن‌ها نیز مورد تحسین قرار گرفته است. مالرو در این رمان با استفاده از سبک نوشتاری دقیق و تأثیرگذار خود، توانسته است تصویری همه‌جانبه از انسان‌ها و آرمان‌های آن‌ها در مواجهه با بحران‌های اجتماعی و سیاسی به تصویر بکشد. گفتگوهای طولانی و پینگ‌پنگی بین شخصیت‌ها، این رمان را به یک داستان دیالوگ‌محور تبدیل کرده است. شاید به همین دلیل است که مالرو بعدها به فکر ساخت فیلم امید افتاد و از دل این رمان، فیلمنامه‌ای تمام‌عیار بیرون کشید.

رضا سیدحسینی مترجم
ساختمان رمان{امید} شبیه هیچ یک از آثار دیگر او {مالرو} و حتی می‌توان گفت شبیه هیچ رمان دیگری نیست. این کتاب را مالرو در گرماگرم نبرد خونین اسپانیا پس از آنکه داوطلبانه به اسپانیا رفته، برای جمهوری‌خواهان نیروی هوایی تشکیل داده و خود در راس آن قرار گرفته بود و پس از آنکه سالی در کنار آنان جنگیده و سپس برای سخنرانی و و جلب حمایت جهانیان به آمریکا و کانادا و کشورهای دیگر سفر کرده بود، با همه آن شور و احساسی که او را وادار به جنگیدن در آسمان اسپانیا می‌کرد، نوشت.
لویی آراگون رمان‌نویس و شاعر فرانسوی
امید یکی از کتاب های اساسی دوران ماست. کتابی است که در آن والاترین آرمان های ما در برابر دردناک ترین واقعیت ها قرار می گیرد... امید عصاره عصر ماست، و کدام کتاب دیگر که بتواند با آن برابری کند؟
ژان لاکوتور نویسنده و روزنامه‌نگار فرانسوی
امید، زیباترین اثر مالرو است.
هنری مونترلان نویسنده‌ی فرانسوی
امید مالرو صرفاً جنبه‌ی محلی ندارد ... در حقیقت نشانه‌ایست که جنگ‌های بعدی اروپا را پیش‌گویی می‌کند. جنگ‌هایی که در آن‌ها دیگر صحبت از این ملت یا آن ملت در کار نیست.
میخائیل کولتزوف خبرنگار آزادیخواه اسپانیایی
این کتاب عظیم، آتشین، طوفانی و درست، این کتاب که با نیروی سرشار از بلندپروازی و با درخشش خود همه‌ی کسانی را که ادعا می‌کنند از طریق گزارش، حقیقت را حقیقت‌تر از آنچه هست نشان ‌دهند، از پا می‌افکند، يك كتاب نبرد است... در نظر من «امید» در مقامی بسیار بلندتر از همه‌ی آثار دیگر مالرو قرار دارد. آنچه در امید معجزآسا است آن شيوه‌ی اندیشیدن با چشم است... امید به نظر من شاهکاری واقعی است... در امید است که مالرو به بهترین وجهی جلوه می‌کند.

بریده خواندنی

مورنو تکرار می کرد: «عزیزم در حیاط زندان مردم از همه چیز حرف می زنند، اما هرگز از سیاست حرف نمی‌زنند. هرگز. اگر کسی از میان آنها تصمیم بگیرد و  بگوید: «من از معتقدانم دفاع کردم و باختم حالا باید مجازاتش را تحمل کنم.» فوراً دور و برش خالی میشود. آدم تنها می‌میرد، ارناندس. این را  به یاد داشته باشید. کسانی که پشت این پنجره راه می‌رفتند آیا به سیاست فکر می‌کردند؟  یا به لوله تفنگهایی که به طرفشان نشانه رفته بود یا به هیچ چیز؟

ارتاندس گفته بود: «من به مرگ چندان اهمیتی نمی دهم. به شکنجه چرا.» مورنو جواب داده بود: «من از همزندانهایم که شکنجه شده بودند پرسیدم که در اثنای شکنجه به چه فکر می‌کردند؟ تقریباً همه‌شان  جواب دادند که به بعدش فکر می‌کردم و حتی شکنجه هم در برابر قطعیت مرگ، کم اهمیت است. نکته‌ی اساسی مرگ این است که مصیبتهای پیش از خود را به صورت علاج ناپذیر در می‌آورد علاج‌ناپذیر برای ابد. شکنجه و تجاوزی که به دنبالت مرگ باشد، واقعاً وحشتناك است. می فهمید…» مورنو شروع کرده بود در قسمت سفید اسکناس به خط کشیدن. «هر احساسی اینطور است. وحشتناکتر از آنچه بتوان فکر کرد. اما بعد..».

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده صوتی به زبان فارسی

00:00
آندره مالرو
نویسندگان
آندره مالرو

زندگی‌نامه‌ی آندره مالرو

آندره مالرو (۱۹۰۱-۱۹۷۶) نویسنده، تاریخ‌نگار و سیاستمدار فرانسوی بود که به عنوان یکی از چهره‌های برجسته‌ی ادبیات قرن بیستم شناخته می‌شود. او در ۳۱ اکتبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد و در جوانی به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرداخت. مالرو خلبان بود و در جنگ‌های مختلف حضور داشت؛ ازجمله در جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از اعضای مقاومت فرانسه فعالیت کرد و تجربه‌های او در این دوران تأثیر زیادی بر آثارش گذاشت. همچنین وی در جنگ داخلی اسپانیا نیز حضور داشت و تجارب خود را در آثارش، ازجمله رمان امید، ثبت کرد. مالرو با نوشتن رمان‌هایی چون «سرنوشت بشر»،  «عصر قهرمان » و «امید» به شهرت رسید و به خاطر نثر شاعرانه و فلسفی‌اش شناخته شد. او همچنین به عنوان یک منتقد اجتماعی و فرهنگی فعال بود و در زمینه‌های مختلفی از جمله هنر، تاریخ و سیاست نظریات خود را بیان می‌کرد. از مالرو آثار ارزشمندی در این زمینه‌ها برجای مانده است که از آن میان می‌توان به مجموعه‌ی سه جلدی «روانشناسی هنر» اشاره کرد. مالرو علاوه بر خلبانی و نویسندگی، به عنوان وزیر فرهنگ فرانسه در دولت ژنرال دوگل نیز خدمت کرد. او به ترویج هنر و فرهنگ در فرانسه کمک کرد و نقش مهمی در توسعه‌ی سیاست فرهنگی کشورش ایفا نمود. گرچه عده‌ای معتقدند مالروی سیاستمدار با مالروی نویسنده، تفاوت و حتی تضاد دارد. زیرا مالروی نویسنده، طرفدار آزادی است اما مالروی سیاستمدار، مجری سیاست‌های سانسور و فیلتر عقاید حکومت فرانسه.

درباره‌ی آندره مالرو

زندگی مالرو پر از ماجراجویی‌ها و تجربیات گوناگون بود. او در جوانی به سفرهای زیادی پرداخت و در کشورهای مختلف، از جمله هند و چین با فرهنگ‌ها و فلسفه‌های متفاوت آشنا شد. گفته می‌شود مالرو به معابد بودایی علاقه‌مند بود و حتی در یک سفر، چند نقش برجسته‌ی یکی از معابد را فروخت! این جرم باعث شد او ابتدا محکوم شود اما در نهایت بدون اجرای حکم ابتدایی آزاد گردد. دادگاه استیناف، محکومیت او را به یک سال حبس تعلیقی کاهش داد و دادگاه فرجام در پاریس، به دلیل کافی‌نبودن مدارک، وی را تبرئه کرد.

برای ما ایرانیان، یکی از نکته‌های جالب درباره آندره مالرو، اینست که او پنج‌بار به ایران سفر کرده و شیفته‌ی کشور ما، و به‌ویژه شهر اصفهان، بوده است. او معتقد بود: «زیباترین شهرهای جهان، ونیز، فلورانس و اصفهان هستند.»

مالرو در جوانی در مدرسه‌ی زبان‌های زنده شرقی پاریس، چند صباحی فارسی خوانده بود و در زمان‌هایی که به ایران می‌آمد، کمی فارسی صحبت می‌کرد. وی با دکتر پرویز ناتل خانلری، آشنا بود و گفتگوی جالبی از این دو چهره‌ی برجسته در مجله‌ی سخن منتشر شده است. در این گفتگو مالرو به ناتل‌خانلری می‌گوید: «کشور شما کشور شعر و شاعری‌ست. من با ترجمه‌ی آثار بعضی از شاعران قدیم ایران آشنا هستم...»

همچنین خانم ایران درّودی، نقاش برجسته‌ی ایرانی، در سال ۱۳۵۰ به پاریس رفته و با آندره مولرو مصاحبه کرده است. یکی از سؤالاتی که خانم درودی از مالرو پرسیده این است: « شما خدا را چگونه توصیف می‌کنید؟» و مالرو چنین پاسخ داده است: «این توصیف اهمیتی نخواهد داشت. من به آن جمله‌ی قدیمی معتقدم که «هرکسی خدا را از چشم خویشتن می‌بیند.»

مالرو در سال ۱۳۵۲ نیز گفتگویی با صداوسیمای ایران داشته. وی درباره‌ی ویژگی خاص ایرانی‌ها چنین می‌گوید: «شما ایرانیان از خاطره‌ی تاریخی‌تان رهایی ندارید.. نه در یونان و نه در روم شرقی و نه در بازمانده جغرافیایی امپراتوری بیزانس، هیچ ملتی چون شما به سودای تاریخ دچار نیست... به نظرم در این مورد درمان‌ناپذیرید و اگر از من دلیلی بر این نظرم بخواهید، از شما خواهم پرسید: در کدام‌یک از کشورهایی که تاریخی باستانی داشته‌اند، در خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها و در روستاهای گم‌وگور در کویر، داستان‌های شاهنامه خوانده می‌شده‌اند؟»

رضا سیدحسینی
مترجمین
رضا سیدحسینی

زندگی‌نامه‌ی رضا سیدحسینی

رضا سیدحسینی، نویسنده و مترجم برجسته ایرانی، در ۲۲ مهر ۱۳۰۵ در اردبیل به دنیا آمد و در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ در تهران درگذشت. او در دوران نوجوانی به ترجمه کتاب‌های مختلف از زبان‌های ترکی آذری و ترکی استانبولی پرداخت و سپس به ترجمه از زبان فرانسه نیز مشغول شد. سیدحسینی تعداد زیادی از آثار برجسته‌ نویسندگانی مانند آندره مالرو، ژان پل سارتر، آلبر کامو و جک لندن را به فارسی ترجمه کرد. او در دوران تحصیلات خود به مدرسه پست و تلگراف تهران و سپس برای تکمیل مطالعات به پاریس و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا رفت. سیدحسینی در طی دوره‌های متمادی، سردبیری مجله سخن و تدریس در آموزشکده‌ی تئاتر را نیز برعهده داشت. اگرچه تخصص او ترجمه‌ی آثار فرانسوی به فارسی بود اما در زمینه‌ی روان‌شناسی نیز کتابی با عنوان «پیروزی فکر» ترجمه کرد که بیش از سی بار تجدید چاپ شد. از رضا سیدحسینی بیش از چهل عنوان ترجمه به یادگار مانده است که ازجمله‌ی آن‌ها می‌توان به مجموعه‌ی ارزشمند مکتب‌های ادبی اشاره کرد که با همکاری مترجمین مشهوری همچون اسماعیل سعادت، احمد سمیعی، ابوالحسن نجفی، جواد حدیدی و... در شش جلد منتشر شده است.

درباره‌ی رضا سیدحسینی

رضا سیدحسینی، مترجم برجسته‌ای است که آثار درخشانی را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده اما جالب است که وی زبان فرانسه را به‌صورت آکادمیک نیاموخته و آن را از دوستش، عبدالله توکل، یاد گرفته است. از آنجا که او اصالتاً اردبیلی بود ابتدا به ترجمه‌ی آثار شاعران و نویسندگان ترک‌زبان می‌پرداخت اما بعدها که با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد تمرکزش را روی ترجمه‌ی این آثار گذاشت. سیدحسینی از برجسته‌ترین مترجمان ایران است و نامش روی جلد کتاب‌ها نویدبخش ترجمه‌ای دقیق و عمیق و عامل استقبال از آن کتاب است. گفتنی‌ست که وی در جوانی برای مدت محدودی کارمند بانک بود اما هم به دلیل حقوق اندک و هم به علت علاقه به کتاب و ترجمه، آن کار را رها کرد و به صورت تمام وقت، مشغول ترجمه شد.

جوایز رضا سیدحسینی

  • رضا سیدحسینی در سال ۱۳۸۰ به‌عنوان چهره‌ی ماندگار معرفی شد.
  • رضا سیدحسینی در سال ۲۰۰۰ شان شوالیه پالم آکادمیک فرانسه را دریافت کرد.
  • اسفند ۱۳۹۵ بزرگداشت رضا سیدحسینی در دانشگاه محقق اردبیلی با حضور نماینده سفیر فرانسه در ایران برگزار شد.

رضا سیدحسینی
رضا سیدحسینی
مترجم
مالرو در امید برخلاف همینگوی و دیگر نویسندگان سرشناسی که همزمان با او در اسپانیا بودند، جنگ داخلی اسپانیا را از خلال فاجعه‌ی زندگی قهرمانی اصلی توصیف نکرده است بلکه همه‌ی جنگ و همه‌ی کسانی که با آرمان پیروزی بر فاشیسم و دست یافتن به «برادری» در کنار هم می‌جنگیدند در اثر او حاضر و ناظرند. رمان، چنانکه خواهید دید ساختمان خاص خود را دارد. در واقع گزارش‌هایی است از صحنه‌های مختلف جنگ که هر کدام در جای خود مانند داستان کوتاهی کامل است و بعضی از آنها زیبایی خیره کننده‌‌ای دارد. با قرار دادن این گزارش‌ها در کنار هم است که رمان «امید» به وجود آمده است.

نقل‌قول از کتاب

اسپانیای نحیف و بی‌خون نیز مانند او و مانند تک‌تک این مردان- نظیر کسی که در دم مرگ ناگهان گذشته‌اش را پیش چشم بیاورد- به خود می‌آمد. آدمی به کُنه جنگ تنها یک‌بار می‌تواند پی ببرد، اما به ژرفای زندگی بارها و بارها.


رمان امید، صفحه ۵۶۶

گوش کن برادر، قهرمان بی‌تماشاچی وجود ندارد. آدم وقتی که واقعاً تنها ماند این را می‌فهمد. می‌گویند که کوربودن برای خود، دنیایی است. باور کن که تنهابودن هم دنیای دیگری است: در آنجا متوجه می‌شوی افکاری که درباره خودت در مغز داری مال دیگری است: دنیایی که ترکش گفته‌ای. دنیای آدم‌های عوضی. در آن دنیا می‌توانی درباره خودت فکرهایی بکنی اما تنها این احساس را داری که دیوانه‌ای… دو دنیا رابطه‌ای با هم ندارند


رمان امید، صفحه ۲۶۷

انسان‌ترین انسان‌ها انقلاب نمی‌کنند: یا کتابخانه درست می‌کنند یا گورستان.


رمان امید، صفحه ۲۵۱

آدم اگر فقط با سیاستی پیوند زناشویی ببندد هیچ اهمیتی ندارد، ولی وقتی ازش بچه‌دار شد…


رمان امید، صفحه ۱۰۹

وقتی جماعتی را مجبور کنند که زندگی پستی داشته باشند دیگر نمی توان از آنها انتظار افکار عالی داشت .

اگر کینه را این همه به آنها یاد نمی دادند شاید بهتر می‌توانستند عشق را یاد بگیرند. تجربه فقر، هرگونه اعتقادی را که تا آن روز داشت ویران ساخته بود. من برای همه کس حق زندگی قائلم ولی نمی‌خواهم که هر کس این زندگی را با آنچه از دیگران توقع دارد تعریف کند .


رمان امید، صفحه ۴۰۳

کتاب‌های نویسنده

فاتحان

مشاهده

ضد خاطرات

مشاهده

سرنوشت بشر

مشاهده

کتاب‌های مترجم

ضد خاطرات

مشاهده