پیرمرد و دریا

ارنست همینگوی

نام مترجم نجف دریابندری
سال چاپ ۱۳۶۳
تعداد صفحه ۲۲۴
تعداد تجدید چاپ ۱۴
شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۸۷-۰۷۲-۹
جوایز کتاب:
برنده جایزه پولیتزر داستان سال ۱۹۵۳ برنده ی جایزه‌ی بانکارلا سال ۱۹۵۳ موثر در انتخاب همینگوی برای جایزه‌ی نوبل ادبیات

درباره کتاب

«پیرمرد و دریا» رمانی کوتاه و یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات قرن بیستم است. چالش این قصه که روایتگر بخشی از زندگی یک پیرمرد ماهیگیر است، در اوج سادگی، قصه‌ای عمیق پدید آورده به گونه‌ای که می‌توان نگاه‌های مختلفی به این اثر داشت. به عبارت دیگر، اگرچه خود همینگوی بر این باور است که هنگام نوشتن این رمان همه چیز را واقعی و به دور از نمادپردازی نوشته است، منتقدان برداشت‌‌های مختلفی از شخصیت‌ها، کنش‌ها و بحران قصه کرده‌اند؛ از نمادهای مذهبی و اشاره به مسیح گرفته تا طبقه‌ی کارگر کوبا.
نکته‌ی جالب توجه در این کتاب، مخاطب آن است. «پیرمرد و دریا» این قدرت را دارد که هم مخاطب عامِ به دور از ادبیات را با خود همراه کند و هم منتقد جدی ادبیات را. توصیف‌های دقیق، شخصیت‌پردازی واقعی و خلق تصاویری ملموس از دریا و صید ماهی را می‌توان از مهم‌ترین دلایل این مسئله دانست. مخاطب در این کتاب با پیرمرد همراه می‌شود، با او تنهایی را حس می‌کند، زخمی می‌شود، می‌جنگد و به آرامش می‌رسد. «پیرمرد و دریا» این قدرت را دارد که در قصه‌ای خطی و آرام، ماجراجوییِ پرهیجانی را خلق کند و مخاطب را بر سر دوراهی بگذارد که آیا او در نهایت پیروز شد؟
نجف دریابندری به عنوان مترجم این اثر، موفق شده است که سادگی لحن و زبان همینگوی را به مخاطب فارسی‌زبان منتقل کند و او را به اعماق دریا ببرد. دریابندری با ارائه‌ی مقدمه‌ای کامل در ابتدای کتاب، در وهله‌ی اول خواننده را با کتاب و همینگوی آشنا و سپس او را وارد قصه‌ی اصلی می‌کند.

ویلیام فاکنر رمان‌نویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات
زمان ممکن است نشان دهد که پیرمرد و دریا بهترین نوشته‌ی همه‌ی ما است.
موسسه نوبل در وصف کارهای همینگوی و علت اهدای این جایزه به او:
به خاطر استادی در روایت هنرمندانه، که اخیراً در پیرمرد و دریا نشان داد و اعمال نفوذ او در سبک معاصر
سیریل کانلی نویسنده، ویراستار و ناقد انگلیسی
بهترین داستانی که همینگوی تا به حال نوشته است.
عبدالله کوثری شاعر، مترجم، ویراستار
[نجف دریابندری] کتاب‌هایی رو انتخاب می‌کنه به درستی، که زبانش رو بتونه دربیاره اما این به معنای این نیست که دریابندری یه زبان داره. قبل از این گفتم دریابندریِ ادبیات، این زبان رو داره در ترجمه همینگوی، نه؟ در دکتروف، رگتایم با همینگوی یکی نیست‌ها، باز فرق داره گرچه چهارچوب یکیه، چهارچوب کلی یکیه؛ یعنی همون زبان نرم نزدیک به محاوره است.
عباس معروفی رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، شاعر، ناشر و روزنامه‌نگار
«کتاب درمیاد از بیست نویسنده‌ی آمریکای لاتین، کنار هم می‌ذاری انگار همه رو یه نفر نوشته! دریابندری بلد بود این کار رو بکنه؛ یعنی بلد بود فاکنر با همینگوی تفاوت داره و این تفات‌ها رو نشون می‌داد.»

بریده خواندنی

اکنون که ماهی ناقص شده بود دیگر دلش نمی‌خواست به ماهی نگاه کند. وقتی که بمبک ماهی را زد مانند این بود که خودش را زده است.
با خود گفت اما بمبکی را که ماهی‌ام را زد کشتم. این بزرگ‌ترین دنتوزویی بود که من دیده‌ام؛ و خدا خودش می‌داند که من بمبکهای بزرگ دیده‌ام.
با خود گفت خوب‌تر از آن بود که برایم بماند. ای کاش خواب دیده بودم و این ماهی را نگرفته بودم و حالا توی تختخواب روی روزنامه‌ها تنها خوابیده بودم.
«ولی آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره.» و با خود گفت اما متأسفم که این ماهی را کشتم. حالا دردسر در پیش است، و من حتی نیزه هم ندارم. دنتوزو حیوان بی‌رحم توانای پرزور باهوشی است. ولی من از او باهوش‌تر بودم. گفت شاید هم نبودم. شاید فقط سلاح من بهتر بود.
بلند گفت: «پیرمرد فکر نکن. راهتو بگیر برو، هروقت اومد جوابشو بده.»
با خود گفت ولی باید فکر کنم، چون غیر از این چیزی برایم نمانده است. همین و بیس‌بال.

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده صوتی به زبان فارسی

00:00
بریده صوتی به زبان انگلیسی

00:00
ارنست همینگوی
نویسندگان
ارنست همینگوی

زندگی‌نامه‌ی ارنست همینگوی

ارنست میلر همینگوی (۱۸۹۹-۱۹۶۱) در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد و زندگی ماجراجویانه‌ای را پشت‌سر گذاشت؛ از تجربه حضور در جنگ و جراحت گرفته تا ماهیگیری و شکار. او از دوران دبیرستان مشغول به نوشتن شد و اولین کلمات خود را در روزنامه مدرسه نوشت و بعدتر روزنامه‌نگاری را به صورت جدی ادامه داد اما جنگ جهانی مسیر زندگی‌اش را دستخوش تغییر کرد. او در ارتش ایتالیا به عنوان راننده آمبولانس فعالیت می‌کرد اما جنگ نه فقط مدال شجاعت ارتش ایتالیا یا جراحت‌های جدی را برای او همراه داشت، بلکه باعث آشنایی او با عشق اولش در بیمارستان شد هرچند که عشقی نافرجام بود.

پس از بهبود جراحت، همینگوی به آمریکا بازگشت و خبرنگاری را از نو آغاز کرد و پس از ازدواج اولش به پاریس رفت تا در آنجا با هنرمندان بسیاری از جیمز جویس گرفته تا پابلو پیکاسو آشنا شود و اولین فرزندش نیز در همین شهر به دنیا آمد. همینگوی زندگی در شهرها و کشورهای بسیاری را تجربه کرد و مدتی را در اسپانیا و کوبا نیز گذراند. حضور در هر کشور برای او قصه‌ای تازه به همراه داشت و برای مثال گفته می‌شود که کتاب «خورشید همچنان می‌دمد» را به تاثیر شرکت در جشنواره‌ای در اسپانیا نوشت یا حتی «پیرمرد و دریا»، کتابی را که در اهدای جایزه نوبل به او تاثیر به‌سزایی داشت، با الهام از زندگی ماهیگیری کوبایی که مسئول نگهداری و محافظت از قایق همینگوی بود، نوشت.

همینگوی در نهایت، بعد از ماجراجویی‌های مختلف مثل گاوبازی و شکار، بعد از درخشش در زمینه‌های متعدد مثل ارتش و روزنامه‌نگاری، بعد از نوشتن رمان‌ها و داستان‌ها، تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین نویسندگان قرن بیستم و معرفی تئوری کوه یخ، و البته دریافت معتبرترین جوایز ادبی مانند پولیتزر و نوبل، با تفنگ شکاری خود به زندگی‌اش پایان داد.

درباره‌ی ارنست همینگوی

ارنست همینگوی نوشتن خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد و گفته می‌شود همین نکته نیز در خلق سبک ادبی آثار او مهم‌ترین تاثیر را گذاشته است. همینگوی باید وقایع مختلف را در مختصر و مفیدترین حالت و با ادبیاتی ساده و آشنا برای همه مخاطبان می‌نوشت و تمام این نکات به آثار ادبی او نیز منتقل شدند و او را تبدیل به نویسنده‌ای کردند که فاکنر درباره‌اش می‌گوید: «همینگوی هرگز کلمه‌ای به کار نمی‌برد که خواننده ناچار شود معنی‌اش را در کتاب لغت پیدا کند.»

سادگی بیان و ایجاز قصه‌ها، آثار همینگوی را تبدیل به کارهای ادبی مینیمالیستی کرده است که مجموعه مخاطبان، چه مخاطب عام و چه متخصصان حوزه ادبیات، می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. ارنست همینگوی معتقد بود داستان‌های کوتاه مانند کوه یخی‌اند که حجم بیشتر آن در زیر آب است و تئوری کوه یخ را با همین مفهوم ارائه کرد. با چنین نگرشی، این ادعا بی‌جا نیست که بگوییم همینگوی جریان ادبیات را از آثار متمرکز بر احساسات به آثاری کنش‌محور سوق داد.

آثار همینگوی که بسیاری از منتقدان معتقدند بخش زیادی از آن‌ها برگرفته از تجربه‌های زیستی نویسنده‌اند، بر مضامین مختلفی مانند عشق یا جنگ متمرکزند و حتی اگر این مضامین را به صورت مستقیم در داستان‌های او نبینیم، با روایتی از آن‌ها مواجهیم و برای مثال اگرچه در «پیرمرد و دریا» با میدان جنگ واقعی و ارتش مواجه نیستیم، از مبارزه‌ای حقیقی میان پیرمرد و ماهی می‌خوانیم. بنابراین برای یافتن مضامین همینگوی نیز می‌توانیم از سطح رویین آثار او عبور کنیم و از طریق نمادها و مفاهیمی که در عمق بیشتر یا اصطلاحاً نیمه‌ی پنهان در آبِ کوه یخ قرار دارند، به آن‌ها برسیم. همینگوی خود درباره نمادهای قصه‌هایش می‌گوید: «شما هیچ کتاب خوبی پیدا نمی‌کنید که نویسنده‌اش پیشاپیش و با تصمیم قبلی، نماد یا نمادهایی در آن وارد کرده باشد.»

نجف دریابندری
مترجمین
نجف دریابندری

زندگی‌نامه‌ی نجف دریابندری

نجف دریابندری (۱۳۰۸-۱۳۹۹) در آبادان متولد شد و شهر محل زندگی‌اش تاثیر مهمی بر مسیر و آینده‌ی او داشت. دریابندری در آبادان با حضور انگلیسی‌ها و شنیدن زبان آن‌ها در سطح شهر مواجه بود و به گفته‌ی خودش پس از تجدید شدن در امتحان زبان انگلیسی در سوم دبیرستان که اتفاقاً معلمش هم «یک خانم ارمنی بود. خانم خیلی خوبی هم بود»، تصمیم گرفت به صورت جدی زبان یاد بگیرد هرچند که سینما هم در تشویق او به یادگیری این زبان بی‌تاثیر نبود. نجف دریابندری در نهایت در سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت کار کند. او در شرکت نفت آبادان استخدام و در آنجا با شخصیت‌های مهمی مانند محمدعلی موحد و ابراهیم گلستان آشنا شد.

آغاز کار رسمی ترجمه برای نجف دریابندری با کتاب «اولین پرواز» بود و این مسیر او را به تنوعی گسترده چه از نظر مضامین و چه از نظر مدیوم ترجمه رساند. نجف دریابندری هم به ترجمه فیلم پرداخته، هم داستان ترجمه کرده و هم به برگردان آثار فلسفی روی آورده است. ترجمه فلسفه البته در دوران خاصی از زندگی او اتفاق افتاد! دریابندری که به خاطر برخی فعالیت‌های حزبی ۴ سال را در زندان گذراند، در زندان با آثار برتراند راسل آشنا شد و ترجمه آثار او را از همان زمان آغاز کرد و کار به جایی رسید که در سال ۱۳۴۲ دیداری حضوری با راسل در لندن و در خانه‌ی او داشت.

کارنامه‌ی فعالیت‌های دریابندری که تجربه‌ی مهاجرت را نیز برای چند سالی دارد، نباید به ترجمه محدود کرد چرا که او به نوشتن نیز مشغول بود و با طنز خاص خود و البته همراهی همسرش کتاب «مستطاب آشپزی» را چاپ کرد. دریابندری به عکاسی و نقاشی نیز علاقه‌مند بود.

داستان زندگی این مترجم استثنایی با زندگی پرماجرا و جسارتی مثال‌زدنی در ترجمه که باعث می‌شود داستان‌های کافکا را در هفده‌سالگی به فارسی برگرداند، در سال ۱۳۹۹ و در نود سالگی به نقطه پایان خود می‌رسد اما آثار او همواره یاد دریابندری را زنده نگه خواهند داشت.

درباره‌ی نجف دریابندری

نجف دریابندری آثار متنوعی را در کارنامه ترجمه خود دارد. او از هیچ نظری خود را برای ترجمه محدود نکرد و همانطور که کتاب‌های داستانی و ادبی را از زبان انگلیسی به فارسی برگرداند، به سراغ کتاب‌های غیرداستانی (Non-fiction) نیز رفت و یکی از مهم‌ترین مترجم‌های آثار فیلسوفانی مانند برتراند راسل به شمار می‌رود.

نکته قابل توجه درباره نجف دریابندری، دقت و وسواس او در انتخاب آثار برای ترجمه بود. او درباره هر اثری که قصد ترجمه‌اش را داشت، انقدر مطالعه می‌کرد که می‌توانست مقدمه‌ای مفصل درباره اثر و نویسنده‌ی آن بنویسد و این مقدمه را در بسیاری از مهم‌ترین آثار ترجمه‌ی او مانند «پیرمرد و دریا» می‌توان خواند. او همچنین درباره ترجمه آثار همینگوی می‌گوید: «زبانش مشکل نیست، ترجمه‌اش مشکل است. در واقع زبانش ساده است. ... [ترجمه‌اش دشوار است زیرا] سبک خاصی دارد. در واقع سبک همینگوی است که ترجمه‌اش را مشکل کرده.»

دریابندری همچنین برخی ویژگی‌های خاص را در ترجمه‌های خود دارد. او در عین حال که به متن اصلی برای ترجمه وفادار است، قدرت آن را دارد که ظرافت‌های لحن را حفظ کند و اثر را برای مخاطب فارسی‌زبان روان سازد. نمونه‌ای از خلاقیت‌های ترجمه دریابندری را می‌توان در طنز به کار رفته در ترجمه «چنین کنند بزرگان» اثر ویل کاپی که در نشریه‌ای به سردبیری احمد شاملو چاپ می‌شد، دید. ناگفته نماند که بسیاری معتقدند این کار نه ترجمه نجف دریابندری بلکه تألیف اوست.

نثر روان، وفاداری به متن در عین ترجمه خلاق، حفظ لحن آثار، تنوع حوزه فعالیت (از داستان تا تئاتر، از فلسفه تا سینما) و بسیاری نکات دیگر، او را تبدیل به مهره‌ای جدانشدنی از پازل ترجمه ایران کرده است. عباس معروفی این مترجم ماندگار را «جراح واژه‌ها» می‌داند.

جوایز نجف دریابندری

  • دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا به مناسبت برگردان آثار ادبی آمریکایی
  • اولین گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادره‌کاران)

ارنست همینگوی
ارنست همینگوی
نویسنده
«من کوشیده‌ام یک پیرمرد واقعی بسازم و یک پسربچه‌ی واقعی و یک دریای واقعی و یک ماهی واقعی و بمبک‌های واقعی، اما اگر آن‌ها را خوب از کار دربیاورم، هر معنایی می‌تواند داشته باشند. سخت‌ترین کار این است که چیزی را راست از کار دربیاوریم، و گاهی هم راست‌تر از راست.»

نجف دریابندری
نجف دریابندری
مترجم
«با آفرینش سانتیاگو، قهرمان پیرمرد و دریا، همینگوی به مرتبه تازه‌ای از آگاهی می‌رسد. پیش از این او از ضعف و زخم‌پذیری آدم‌های سرسخت سخن می‌گفت، اکنون از سرسختی یک پیرمرد ضعیف سخن می‌گوید؛ پیش از این قهرمان او روشنفکر حساسی بود که از جنگ می‌گریخت، اکنون قهرمانش ماهیگیر ساده‌ای است که هر روز به جنگ طبیعت می‌رود؛ پیش از این قهرمان او می‌کوشید «فکرش را نکند» و احساسات خود را بروز ندهد، اکنون سانتیاگو مدام فکر می‌کند و حتی با دریا و پرنده و ماهی حرف می‌زند.»

نقل‌قول از کتاب

بادبان با تکه‌های گونی آرد وصله خورده‌بود و، پیچیده، انگار که پرچم شکست دائم بود.


کتاب پیرمرد و دریا – صفحه ۹۷

پیرمرد در دل خود گفت ماهی تو داری مرا می‌کشی. اما حق هم داری. ای برادر، من تا به‌حال از تو بزرگ‌تر و زیباتر و آرام‌تر و نجیب‌تر چیزی ندیده‌ام. بیا مرا بکش. هر که هر که را می‌کشد بکشد.


کتاب پیرمرد و دریا – صفحه ۱۸۲

با خود گفت نومیدی احمقانه است. از این گذشته، به عقیده من گناه هم هست. فکر گناه را نکن. حالا بدون گناه هم به‌اندازه کافی دردسر داری.


کتاب پیرمرد و دریا – صفحه ۱۹۶

آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره.


کتاب پیرمرد و دریا – صفحه ۱۹۵

دریافت که چه خوب است کسی باشد که با او حرف بزند – به جای آنکه فقط با خودش و با دریا حرف بزند.


کتاب پیرمرد و دریا - صفحه ۲۱۴

کتاب‌های مترجم

متفکران روس

مشاهده

فلسفه روشن‌اندیشی

مشاهده

قضیه‌ی رابرت اوپنهایمر

مشاهده

افسانه دولت

مشاهده

سرگذشت هاکلبری فین

مشاهده