پزشک دهکده
نام مترجم فرامرز بهزاددرباره کتاب
«پزشک دهکده» یکی از برجستهترین آثار فرانتس کافکاست. این مجموعه داستان برخلاف بسیاری از داستانها و سه رمان معروف کافکا، پس از مرگ او منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۵ داستان کوتاه است که بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷، یعنی در اوج خلاقیت در حالی که اولین نشانههای سل خودش را نشان داده بود و برای دومین بار نامزدیاش را با «فلیسه بوئر» به هم زده بود، نوشت. همانطور که از کافکا انتظار میرود، اتفاقات این اثر هم مانند آثار دیگرش در فضایی سورئال و کابوسوار اتفاق میافتد و به خواننده حسی از درماندگی را منتقل میکند. داستان شروعی ناگهانی و بدون مقدمه دارد. خوانندهای با جمله «مضطرب بودم» وارد زندگی پزشکی میشود که باید در سرمای شدید، در یک شب زمستانی، به وضعیت بیماری بدحال در روستایی دور رسیدگی کند. در حالی که اسبش را شب گذشته از دست داده و هیچکس از اهالی روستا اسبش را به او قرض نمیدهد. او به شدت عصبانی است و لگدی به خوکدانی میزند. همین حرکت از سر خشم او، باعث میشود اتفاقی بسیار عجیب برایش بیافتد. کافکا در این داستان به جای توالی معمولی حوادث و اتفاقات، از روایتی پراکنده و در عین حال پر جزئیات و بسیار غیر منتظره استفاده کرده و همین مسئله حال و هوایی دلهرهآور به داستان داده است. لحن داستان ترکیبی از اضطراب و ناامیدی به همراه طنزی تلخ است. کافکا با لحنی ساده و درعین حال عمیق، فضایی تاریک و سنگین در داستان ایجاد کرده، و با همین لحن ساده در روایت، در همراه کردن خواننده با این پزشک موفق بوده است. «پزشک دهکده» شاید در ظاهر مشکلات یک موقعیت شغلی را نشان میدهد اما به شکلی نمادین به «معضلات وجودی انسان» پرداخته است. چالشهایی که این پزشک با آن رو به روست، چالشهای اخلاقی و درونی او به عنوان یک انسان و پزشک است. او در طی داستان مجبور میشود تصمیماتی بگیرد که خارج از کنترل اوست. او نماد انسانی است که تلاش میکند وظیفه خود را به عنوان یک پزشک قسم خورده به بهترین شکل ممکن انجام دهد، اما در نهایت در برابر نیروهای قدرتمند، ماورایی و غیر قابل درک شکست میخورد.
بریده خواندنی
بلافاصله به مقصد میرسم؛ اسبها آرام ایستادهاند؛ ریزش برف قطع شده است؛ مهتاب همه جا را فراگرفته است؛ پدر و مادر بیمار به شتاب از خانه بیرون میآیند؛ خواهرش به دنبالشان؛ مرا از کالسکه تقریبا روی دست میبرند؛ از حرفهای درهم و برهمشان چیزی دستگیرم نمیشود؛ هوای اتاق بیمار قابل تنفس نیست؛ بخاری دود میکند؛ باید پنجرهها را باز کنم؛ ولی اگر اول به بیمار نگاهی بکنم بهتر است؛ جوانکی است نحیف؛ با چشمانی تهی؛ تب ندارد؛ بدنش نه سرد است نه گرم؛ پیراهن نپوشیده است؛ از زیر لحاف بیرون میآید؛ مینشیند؛ به گردنم مآویزن میشود و در گوشم نجوا میکند: «آقای دکتر، بگذار بمیرم» نگای به اطراف میاندازم؛ کسی حرفش را نشنیده است؛ پدر و مادر، خاموش به جلو خم شدهاند و منتظر قضاوتم هستند؛ خواهر صندلی آروده است کیفم را رویش بگذارم. کیف را باز میکنم و میان ابزارها میگردم؛ جوانک دستش را مدام از تخت به طرفم دراز میکند تا تقاضایش را به یادم بیاورد؛ ابرکی را برمیدارم، در نور شمع وارسیاش میکنم و دوباره سر جایش میگذارم. با خودم کفر میگویم: «بله، در این طور موارد است که خدایان به کمک میآیند، اسبی را که کسر داری برایت میفرستند و چون عجله در کار است اسب دیگری هم همراهش میکنند و آن وقت با دادن یک مهتر، صدقهشان را از حد میگذرانند.»
فرامرز بهزاد
مترجمین
زندگینامه فرامرز بهزاد
فرامرز بهزاد ( ۱۳۱۴رشت -۱۴۰۱) مترجم، زبانشناس و فرهنگنویس برجسته ایرانی-آلمانی بود که به دلیل نقش مهم خود در معرفی ادبیات فارسی و آلمانی شهرت داشت. او فرزند محمود بهزاد، زیستشناس و مترجم معتبر ایرانی، بود. فرامرز بهزاد تحصیلات عالی خود را در آلمان دنبال کرد و بعدها به یکی از چهرههای برجسته مطالعات ایرانشناسی در این کشور تبدیل شد.
فعالیتهای دانشگاهی بهزاد عمدتاً با دانشگاه بامبرگ در آلمان گره خورده است، جایی که او نقش مهمی در توسعه مطالعات ایرانشناسی ایفا کرد. تخصص او در زبانهای آلمانی و فارسی، زمینهساز ترجمههای او شد و آثار ادبی مهم آلمانی را به جامعه فارسیزبان معرفی کرد.
علاوه بر ترجمه، بهزاد در زمینه فرهنگنویسی نیز فعالیت چشمگیری داشت. او فرهنگهای جامع آلمانی-فارسی و فارسی-آلمانی را تألیف کرد که به منابع اساسی برای دانشجویان و پژوهشگران هر دو زبان تبدیل شدهاند. فرهنگ آلمانی-فارسی او که نخستین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد، چندین بار تجدید چاپ شد که اهمیت و استفاده گسترده از آن را نشان میدهد. نسخه هفتم این فرهنگ با ۳۳۰۰ نسخه و ۱۰۶۰ صفحه منتشر شد که نشاندهنده محتوای گسترده و کاربرد آن است.
فرامرز بهزاد در بهمن ۱۴۰۱ در سن ۸۶ سالگی در شهر بامبرگ آلمان درگذشت. همکاران و دانشجویان او را به عنوان یک آموزگار دلسوز، یک پژوهشگر پرشور و یک راهنمای مهربان به یاد میآورند که آثارش همچنان الهامبخش نسلهای آینده است.
درباره فرامرز بهزاد
فرامرز بهزاد، فراتر از یک مترجم و فرهنگنویس، یک رابط فرهنگی میان ایران و آلمان بود. تسلط کمنظیر او بر زبانهای فارسی و آلمانی، او را به یکی از چهرههای برجسته در انتقال ایدهها و آثار ادبی میان این دو فرهنگ تبدیل کرد. ویژگی شاخص کارهای او، توجه عمیق به بافت فرهنگی و اجتماعی متون بود. در ترجمه آثار نویسندگانی چون فرانتس کافکا و برتولت برشت، او تنها معنای کلمات را نمینوشت، بلکه جان و فضای اثر را به خواننده منتقل میکرد.
از جمله ترجمههای برجسته او میتوان به «پزشک دهکده» و «نامه به پدر» از فرانتس کافکا و همچنین «تفنگهای زن کارار»، «صعود مقاوم آرتورو اوی» و «شویک در جنگ جهانی دوم» و «درباره تاتر» از برتولت برشت اشاره کرد. این ترجمهها نقش مهمی در معرفی و محبوبیت ادبیات آلمانی در ایران داشتند.
بهزاد در نگارش فرهنگهای جامع نیز دقت و جزئیات بالایی به کار برد و این آثار را به منابعی ضروری برای پژوهشگران و مترجمان تبدیل کرد. فرهنگهای او با محتوای غنی و ساختار دقیق، استاندارد جدیدی برای منابع زبانی ایجاد کردند.
بهزاد علاوه بر فعالیتهای ترجمه و فرهنگنویسی، کتابهایی مانند «قصهگویان مدرن جهان – ایران» را ویرایش کرد که ادبیات معاصر ایران را به خوانندگان آلمانی معرفی میکرد و تلاشهای علمی و انتشارات او تأثیر ماندگاری بر مطالعات ایرانشناسی در آلمان داشت.
او بر این باور بود که ترجمه، یک عمل خلاقانه و فلسفی است که نیازمند درک عمیق از زبان و فرهنگ است. تعهد به کیفیت و اصالت، بهزاد را به یک چهره ماندگار در عرصه فرهنگ و ادبیات بدل ساخت.