مادراپور
روبر مرل
نام مترجم مهدی سمساردرباره کتاب
رمان «مادراپور» نوشته روبر مرل، نویسنده برجسته فرانسوی، در سال ۱۹۷۶ منتشر شد و بهعنوان یکی از آثار قابلتوجه در ژانر علمیتخیلی شناخته میشود. این رمان با ترکیب داستانی از ماجراجویی و تعلیق روانشناختی، سفری خیالی و درعینحال فلسفی را روایت میکند که فراتر از یک روایت ساده، به بررسی عمیق روان انسان و تعاملات اجتماعی میپردازد.
«مادراپور» شهری خیالی است که به نمادی از آرزوها، ترسها و واقعیتهای پیچیده انسانی تبدیل شدهاست. مرل در این اثر، به شیوهای هنرمندانه از فضا و روایت برای ایجاد ابهام و کشش استفاده میکند و از خلال تعامل شخصیتها و پیشآمدهای داستانی، مسائل مهمی درباره سرنوشت، قدرت، و تعاملات انسانی را مطرح میکند.
این رمان که با نگاهی تیزبینانه به شرایط بحرانی و تأثیر آن بر روان انسان نوشته شده، توانسته است توجه منتقدان و مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند. مرل با خلق فضایی محدود و بسته، رفتار شخصیتها را در مواجهه با ناشناختهها بررسی میکند و از این طریق، تصویری ملموس از ماهیت انسان در شرایط استثنایی ارائه میدهد.
«مادراپور» همچنین با ترجمه به زبانهای مختلف، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان جهانی پیدا کردهاست. این اثر به دلیل تعلیق داستانی قوی و نگاه فلسفی، همچنان بهعنوان یکی از آثار ادبی تأثیرگذار فرانسه در قرن بیستم شناخته میشود و پرسشهایی عمیق درباره مفهوم انسانیت، ترس و امید را در ذهن خواننده برمیانگیزد.
بریده خواندنی
«پس از نگاه دیگری به مهماندار که بیحرکت است با چشمان دوخته به زمین و دستهای صلیبشده روی زانوان، چشمانم را میبندم. نیاز به خواب دارم، چون هماکنون نیز خود را در عالم رویا حس میکنم.
نمیخواهم این خواب را لااقل با جزيیاتش تعریف کنم؛ دشوار است و چیز تازهای هم ندارد. رویای من، با صورتهای گوناگونش، در اطراف یک موضوع واحد دور میزند: نابودی.
در ایستگاهی هستم، چمدانم را روی زمین میگذارم تا بلیت بگیرم. رویم را که بر میگردانم میبینم چمدان ناپدید شدهاست.
صحنه تغییر میکند. در پارکینگ میدان مادلن پاریس سرگردانم. به خاطر ندارم اتومبیل را در کدام طبقه پارک کردهام. تمام زیرزمینها را میگردم. آن را نمییابم. با مهماندار در جنگل رامبویه مشغول گردش هستم. سرخسها خیلی بلند
شدهاند، جلو او راه میروم تا بر او راه بگشایم. رو برمیگردانم. میبینم نیست. صدایش میکنم. مه و تاریکی شب با هم فرامیرسند. دوباره صدایش میکنم. باز میگردم. دو یا سهبار در جهتهای مختلف حرکت میکنم. ناگهان خطوط اندامش را میان درختها تشخیص میدهم. چند بار به سویش میدوم، اما هرچه جلوتر می روم سایهاش عقبتر میرود، تا آنکه در ژرفایی دور ناپدید میشود. همچون دیوانهها میدوم. دیگر بهکلی در مه گم شدهاست.
از خواب میپرم با قلبی تپنده و غرق در عرق. مهماندار آنجاست، معقول در برابر من نشسته است. لااقل در قالب جسمیش چنین است. اما خود او؟ زنی که در پشت این چشمان فروخفته زندگی میکند یا در پشت تبسمش که آنقدر صمیمانه مینماید؟ چشمانم را به سویی دیگر میکنم، پاکو را میبینم با سر صاف سرخفامش و چشمانی که زیر تأثیر افکاری پرهیجان، همچنان از کاسه چشم بیرون زدهاند.
مهدی سمسار
مترجمین
زندگینامه مهدی سمسار
مهدی سمسار در ۲۵ اسفند ۱۳۰۷ (۱۷ مارس ۱۹۲۹) در بوشهر، متولد شد. پس از درگذشت پدرش در دوران کودکی، به همراه خانواده به شیراز نقل مکان کرد و تحصیلات متوسطه خود را در آنجا به پایان رساند. او در دانشگاه تهران در رشته داروسازی تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۵ (۱۹۶۶ میلادی) فارغالتحصیل شد. علاقهمندی او به روزنامهنگاری باعث شد تا در همان دانشگاه به تحصیل در رشته روزنامهنگاری بپردازد و مدرک کارشناسی ارشد خود را در این رشته دریافت کند. برای ادامه تحصیلات، به انستیتوی فرانس دوپرس دانشگاه پاریس رفت و در سال ۱۳۴۸ (۱۹۶۹ میلادی) مدرک کارشناسی ارشد دیگری در روزنامهنگاری کسب کرد.
سمسار فعالیت حرفهای خود را در دهه ۱۳۳۰ (۱۹۵۰ میلادی) به عنوان خبرنگار پارلمانی در روزنامه کیهان آغاز کرد و بهتدریج به سمتهای بالاتری مانند مسئول سرویس خارجی و معاون سردبیر ارتقا یافت. او از پیشگامان روزنامهنگاری نوین در ایران بهشمار میرود و حدود ۴۰ اثر ترجمهشده از او بهجا مانده است. از جمله ترجمههای برجسته او میتوان به «دنیای سوفی» اثر یوستین گوردر و «عطر» نوشته پاتریک زوسکیند اشاره کرد.
مهدی سمسار در ۲۵ دی ۱۳۸۱ (۱۵ ژانویه ۲۰۰۳) در پاریس درگذشت و در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد. بهمنظور بزرگداشت یاد و خاطره او، خانوادهاش جایزهای به نام «امید» را بنیانگذاری کردند که به روزنامهنگاران برجسته اهدا میشود.
درباره مهدی سمسار
مهدی سمسار بهعنوان مترجمی دقیق و روزنامهنگاری متعهد شناخته میشود. او با تسلط بر زبانهای خارجی و درک عمیق از فرهنگهای مختلف، توانست آثاری را به فارسی برگرداند که همچنان مورد توجه خوانندگان است. سمسار در ترجمههای خود بهدنبال انتقال دقیق مفاهیم و احساسات نویسندگان بود و سعی میکرد تا روح اثر اصلی را حفظ کند.
در حوزه روزنامهنگاری، سمسار با رویکردی حرفهای و اخلاقمدار، به تربیت نسل جدیدی از خبرنگاران و نویسندگان کمک کرد. او با تأکید بر دقت، بیطرفی و تعهد به حقیقت، استانداردهای جدیدی را در روزنامهنگاری ایران معرفی کرد.
فلسفه کاری سمسار بر پایه تعهد به ارتقای سطح فرهنگی جامعه و ساختن راههای ارتباطی بین فرهنگها بود. او معتقد بود که ترجمه و روزنامهنگاری میتوانند ابزارهایی برای تقویت تفاهم بینالمللی و گسترش دانش باشند. بههمین دلیل، در انتخاب آثار برای ترجمه، بهدنبال کتابهایی بود که بتوانند تأثیر مثبتی بر جامعه داشته باشند و افقهای جدیدی را به روی خوانندگان بگشایند.سمسار با پشتکار و علاقهمندی به کار خود، توانست میراثی ارزشمند از خود بهجا بگذارد که همچنان الهامبخش نسلهای جدید است.