سرگذشت هاکلبری فین
مارک تواین
نام مترجم نجف دریابندریدرباره کتاب
سرگذشت هاکلبری فین، مشهورترین رمان مارک تواین و یکی از مهمترین آثار داستانی آمریکا است. این کتاب که در سال ۱۸۸۵ منتشر شد، ماجراهای پسری به نام هاکلبری فین را روایت میکند که از زندگی متمدنانه فرار کرده و همراه با یک بردهی فراری به نام جیم، سفری ماجراجویانه را در امتداد رودخانهی میسیسیپی آغاز میکند. این اثر به دلیل سبک نگارش خاص، استفاده از گویشهای محلی و پرداختن به موضوعاتی همچون برده داری، نژادپرستی، دورویی اجتماعی و آزادی فردی مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است.
سرگذشت هاکلبری فین علاوه بر یک ماجراجویی هیجانانگیز، نقدی بر جامعهی آمریکا در قرن نوزدهم است. رشد شخصیتی هاک، از پسری بیتفاوت به نوجوانی که بر اساس ارزشهای خود تصمیم میگیرد، یکی از نقاط برجستهی کتاب است.
این کتاب از سال ۱۳۲۸ بارها و توسط مترجمان و ناشران مختلف در ایران به انتشار رسیده. اولین ترجمه آن نیز به دست ابراهیم گلستان، نویسنده مشهور، انجام شده است اما نجف دریابندری، یکی از برجستهترین مترجمان ایرانی، یکی از بهترین ترجمههای این کتاب را ارائه داده است. سبک ترجمهی او روان، دقیق و متناسب با فضای داستان است. دریابندری در ترجمهی این کتاب، تلاش کرده است لحن طنزآمیز و سبک محاورهای مارک تواین را حفظ کند. او از اصطلاحات عامیانهی فارسی استفاده کرده تا گویشهای محلی شخصیتها را بهدرستی منتقل کند. ترجمهی او از این اثر، یکی از محبوبترین و معتبرترین نسخههای فارسی این کتاب محسوب میشود.
بریده خواندنی
یک شب، وقتی هاک و جیم روی قایق خود در دل رودخانهی میسیسیپی بودند، هاک به آسمان پرستاره نگاه کرد و گفت: «جیم، فکر میکنی ستارهها رو کی گذاشته اون بالا؟»
جیم لبخند زد و گفت: «خب، بعضیا میگن خدا اونا رو روشن کرده، مثل چراغای آسمون. اما من فکر میکنم که شاید اونها هم مثل ما توی این رودخونه شناور باشن، فقط خیلی دورتر از دسترس ما.»
هاک مدتی ساکت ماند. با اینکه همیشه به حرفهای جیم مثل یک افسانه گوش میداد، این بار حس کرد که شاید حقیقتی در آنها باشد. سپس گفت: «جیم، تو یه آدمی مثل منی، مگه نه؟»
جیم با تعجب به هاک نگاه کرد و آهسته گفت: «آره، هاک. ما دوتامون آدمیم. مهم نیست که بعضیا چی میگن.»
این نخستین باری بود که هاک، با تمام آموزشهای گذشتهاش، جیم را نه بهعنوان یک برده، بلکه بهعنوان یک دوست واقعی میدید. او دیگر نمیتوانست به حرفهای جامعه دربارهی تفاوت میان خود و جیم باور داشته باشد.
هاک در دلش تصمیم گرفت: «اگه کمک به جیم گناهه، پس باشه، من به جهنم میرم!»
این لحظه، نقطهی عطفی در زندگی هاک بود—لحظهای که او آزادی واقعی را فهمید، نه فقط برای جیم، بلکه برای خودش.
بریده شنیدنی

نجف دریابندری
مترجمین
زندگینامهی نجف دریابندری
نجف دریابندری (۱۳۰۸-۱۳۹۹) در آبادان متولد شد و شهر محل زندگیاش تاثیر مهمی بر مسیر و آیندهی او داشت. دریابندری در آبادان با حضور انگلیسیها و شنیدن زبان آنها در سطح شهر مواجه بود و به گفتهی خودش پس از تجدید شدن در امتحان زبان انگلیسی در سوم دبیرستان که اتفاقاً معلمش هم «یک خانم ارمنی بود. خانم خیلی خوبی هم بود»، تصمیم گرفت به صورت جدی زبان یاد بگیرد هرچند که سینما هم در تشویق او به یادگیری این زبان بیتاثیر نبود. نجف دریابندری در نهایت در سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت کار کند. او در شرکت نفت آبادان استخدام و در آنجا با شخصیتهای مهمی مانند محمدعلی موحد و ابراهیم گلستان آشنا شد.
آغاز کار رسمی ترجمه برای نجف دریابندری با کتاب «اولین پرواز» بود و این مسیر او را به تنوعی گسترده چه از نظر مضامین و چه از نظر مدیوم ترجمه رساند. نجف دریابندری هم به ترجمه فیلم پرداخته، هم داستان ترجمه کرده و هم به برگردان آثار فلسفی روی آورده است. ترجمه فلسفه البته در دوران خاصی از زندگی او اتفاق افتاد! دریابندری که به خاطر برخی فعالیتهای حزبی ۴ سال را در زندان گذراند، در زندان با آثار برتراند راسل آشنا شد و ترجمه آثار او را از همان زمان آغاز کرد و کار به جایی رسید که در سال ۱۳۴۲ دیداری حضوری با راسل در لندن و در خانهی او داشت.
کارنامهی فعالیتهای دریابندری که تجربهی مهاجرت را نیز برای چند سالی دارد، نباید به ترجمه محدود کرد چرا که او به نوشتن نیز مشغول بود و با طنز خاص خود و البته همراهی همسرش کتاب «مستطاب آشپزی» را چاپ کرد. دریابندری به عکاسی و نقاشی نیز علاقهمند بود.
داستان زندگی این مترجم استثنایی با زندگی پرماجرا و جسارتی مثالزدنی در ترجمه که باعث میشود داستانهای کافکا را در هفدهسالگی به فارسی برگرداند، در سال ۱۳۹۹ و در نود سالگی به نقطه پایان خود میرسد اما آثار او همواره یاد دریابندری را زنده نگه خواهند داشت.
دربارهی نجف دریابندری
نجف دریابندری آثار متنوعی را در کارنامه ترجمه خود دارد. او از هیچ نظری خود را برای ترجمه محدود نکرد و همانطور که کتابهای داستانی و ادبی را از زبان انگلیسی به فارسی برگرداند، به سراغ کتابهای غیرداستانی (Non-fiction) نیز رفت و یکی از مهمترین مترجمهای آثار فیلسوفانی مانند برتراند راسل به شمار میرود.
نکته قابل توجه درباره نجف دریابندری، دقت و وسواس او در انتخاب آثار برای ترجمه بود. او درباره هر اثری که قصد ترجمهاش را داشت، انقدر مطالعه میکرد که میتوانست مقدمهای مفصل درباره اثر و نویسندهی آن بنویسد و این مقدمه را در بسیاری از مهمترین آثار ترجمهی او مانند «پیرمرد و دریا» میتوان خواند. او همچنین درباره ترجمه آثار همینگوی میگوید: «زبانش مشکل نیست، ترجمهاش مشکل است. در واقع زبانش ساده است. ... [ترجمهاش دشوار است زیرا] سبک خاصی دارد. در واقع سبک همینگوی است که ترجمهاش را مشکل کرده.»
دریابندری همچنین برخی ویژگیهای خاص را در ترجمههای خود دارد. او در عین حال که به متن اصلی برای ترجمه وفادار است، قدرت آن را دارد که ظرافتهای لحن را حفظ کند و اثر را برای مخاطب فارسیزبان روان سازد. نمونهای از خلاقیتهای ترجمه دریابندری را میتوان در طنز به کار رفته در ترجمه «چنین کنند بزرگان» اثر ویل کاپی که در نشریهای به سردبیری احمد شاملو چاپ میشد، دید. ناگفته نماند که بسیاری معتقدند این کار نه ترجمه نجف دریابندری بلکه تألیف اوست.
نثر روان، وفاداری به متن در عین ترجمه خلاق، حفظ لحن آثار، تنوع حوزه فعالیت (از داستان تا تئاتر، از فلسفه تا سینما) و بسیاری نکات دیگر، او را تبدیل به مهرهای جدانشدنی از پازل ترجمه ایران کرده است. عباس معروفی این مترجم ماندگار را «جراح واژهها» میداند.
جوایز نجف دریابندری
- دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا به مناسبت برگردان آثار ادبی آمریکایی
- اولین گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران)
