ساربان سرگردان

سیمین دانشور

سال چاپ ۱۳۸۰
تعداد صفحه ۳۰۷
تعداد تجدید چاپ ۱
شابک ۹۷۸−۹۶۴−۴۸۷−۰۵۰−۶

درباره کتاب

«ساربان سرگردان» ادامه کتاب جزیره سرگردانی است. بنابراین شخصیت‌های اصلی این داستان هم همان شخصیت‌های کتاب جزیره سرگردانی هستند اما در این کتاب شاهد تغییرات آنها با توجه به گذر زمان هستیم. قصه ساربان سرگردان توسط سه شخصیت اصلی با نام‌های هستی، سلیم و مراد روایت می‌شود و هر کدام از این سه نفر، با نگاه خود داستان را تعریف می‌کنند. قصه در فاصله زمانی چند سال قبل از انقلاب و چند سال بعد از انقلاب روایت می‌شود و اوضاع پیچیده و مبهم سیاسی و اجتماعی کشور در آن سال‌ها تا آغاز جنگ را به تصویر می‌کشد. این رمان مخلوطی از داستان و تخیل در کنار استناد تاریخی است. در این رمان به زندگی پوچ و سرگرمی‌های طبقه مرفه، نفرت انگیزی استعمار و غارت کشور و فقر حاکم و مذهبی بودن مردم اشاره شده است. «سردرگمی» یکی از مولفه‌های اصلی این داستان به شمار می‌آید و زندگی تمامی شخصیت‌های کتاب تحت تأثیر آن است.

حسین پاینده مترجم و نویسنده
انتخاب نام هستي براي شخصيت اصلي داستان، نگاه ما را به سمتي سوق مي‌دهد كه پرسش‌هاي مطرح براي هستي را وجودشناسانه تلقي كنيم. «سرگرداني» بحثي انتقادي راجع به هويت است. هستي نماد نسل دهه ۵۰ است كه عنفوان جواني را مي‌گذراند و با اين پرسش روبه‌رو است كه كدام ايدئولوژي تعريف دقيقي از هويت او را ارائه مي‌دهد.
محمد علی سپانلو شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و مترجم ایرانی
آخرین اثر مطرح شده خانم دانشور رمان «جزیره سرگردانی» است که من از دیر باز شاهد شکل‌گیری آن و لطمه‌ای که سانسور به آن زده بود، بوده ام. اما ساربانِ عاشق که پی‌در‌پی پای آدم‌هایش را به سیاست و جامعه می‌کشاند و دلبسته دنیایی است عاری از سدهای طبقاتی و فرقه‌ای و هر گونه ستمی و می‌خواهد از حقیقتِ فراتر رود و حقیقت‌یابی کند، در «ساربانْ سرگردان» باز سراغ همان آدم‌هایی می‌رود که در جلد نخست بدان‌ها پرداخته. گویی هنوز لایه‌هایی از آدم‌ها باز در سایه‌اند و باید روزی در جلد سوم شاهد دگردیسی‌هایی از این دست باشیم تا ببینیم پس از شام آخر باز چه کسان را دوباره بر جا میخکوب خواهد کرد و از ترس، دلیری و از بخل بزرگواری می‌آفرینند و کدامین‌ها «نیست را هست می‌کنند و هست را نیست.»
صفدر تقی زاده نویسنده، مترجم و منتقد
صفدر تقی زاده معتقد است که دانشور در این رمان، دیدی تندتر و انتقادی تر و شاید خشمگین تر پیدا کرده است و جنبۀ اجتماعی - سیاسی اثر پررنگ تر شده است، انگار با نوعی پشیمانی از نرمشی که در گذشته در پیش گرفته بود، می خواهد دق دلی هایش را خالی کند، هم از نظر زندگی شخصی و هم از نظر اندیشه های سیاسی فرهنگی رایج در گذشته و نقشی که در تحولات اجتماعی می بایست داشته باشد.
محسن پرویز داستان نویس
نوعي مشابهت ميان «هستي» و «سيمين» دانشور ديده مي‌شود و ديدگاه هستي انعكاس ديدگاه‌هاي دانشور است.
محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) نویسنده، پژوهشگر و گوینده
«ساربان سرگردان جزو داستان‌هاي پست مدرنيسم است، این کتاب با برخورداري از چهار مشخصه عدم قاطعيت و حالت تعليق قرار دادن مخاطب، استفاده از تخيل در مواجه شدن با واقعيات جامعه و توجه به موضوع پليسي در بطن داستان و گرايش به سمت علمي شدن در يك سري از عوامل جزو عناصر داستان‌هاي پست مدرنيسم قرار مي‌گيرد.» «هفت نوع «سرگرداني» در داستان وجود دارد: ‌سرگرداني فلسفي، سرگرداني سياسي بين روشنفكران و نسل جوان و دانشجويان، سرگرداني اعتقادي كه بين ماركسيسم و اسلام در نوسان است، سرگردان ميان پرداختن به مسائل سياسي و يا رفتن به زندگي خانوادگي، سرگرداني گزينش بين دو عشق، سرگرداني ميان انتخاب مشي‌ آلوده و توام با رفاه و مشي زاهدانه و پاك و سرگرداني كل روشنفكران درمورد گزينش سياست عرفان و زندگي خانوادگي.»

بریده خواندنی

هستی سرش گیج رفت و احساس می‌کرد جان از تنش دارد بیرون می‌رود. روی شن‌ها افتاد، درازکش صداها را در هم بر هم می‌شنید. صدای مراد: هستی خواهش می‌کنم نمیر. پیش از من نمیر. زوزه باد گوشش را می‌خراشید. انگار بر طبل می‌کوفت: پستچی آمد. پستچی آمد. غوغای شن‌ها را می‌شنید. نامه را نوشته‌ایم. هر طوری هست به امپراتور خورشید برسان. سکوت غلغله انتخاب سخنگو. ریگ دانشمند می‌گوید: ناچاریم تنها درختچه گز را بکنیم و من برآن سوار شوم و باد مرا به خورشید برساند. باد می‌گوید: چطور است بر بال کرکس سوار شوی. من تا امپراتوری خورشید می رسانم‌تان. صدای ریگ دانشمند: کرکس نه. کرکس نه. صدای مراد: تو را به خدایی که می پرستی نمیر. هستی نمیر. هستی! خدا فکر دانش‌ها و هنرهای بشری است. فکر مرگ هم هست. به مرگ فکر نکن. اشک‌های مراد را بر صورتش حس می‌کرد. بعد ندانست مراد با چه بادش زد. بادبزن؟ بادبزن‌های جهان کجا بودند؟ پلک‌های هستی جایی برای دیدار باز کردند. دید مراد لخت است و کنارش نشسته و با بالاپوشش بادش می زند. باد می‌گوید: اول باید دور و بر درختچه گز را خالی کنم. شما شن‌ها کنار بروید تا جا کنش کنم…

دریافت نمونه کتاب
سیمین دانشور
نویسندگان
سیمین دانشور

زندگينامه سیمین دانشور

سیمین‌تاج دانشور (۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ – ۱۸ اسفند ۱۳۹۰)، فرزند سوم و نام آورترین فرزند محمدعلی دانشور، پزشک مشهور شیرازی و قمرالسلطنه حکمت، نقاش و مدیر هنرستان بود. خانواده او فرهنگی و مرفه بودند و  علی اصغر حکمت، وزیر معارف رضا شاه، پسر عموی مادرش بود. براي يك استعداد ذاتي نويسندگي، چه هدیه ای بهتر از این که در خانواده‌اي فرهنگي به دنيا بيايد؟ كتابخانه پدرش، شهر بي‌پايان كتاب‌هاي مختلف بود و سیمین که از کودکی به شعر و ادبیات علاقه داشت، در آن قدم مي‌زد، سيراب مي‌شد و پايه‌هاي نخستين آينده درخشان خود را بنا مي‌نهاد. حتما به خاطر فرهنگ‌دوستی پدر و مادرش بود که او از کودکی با اشعار حافظ و سعدی و آثار نویسندگان ادبیات کلاسیک ایران، نظیر ناصرخسرو و بیهقی آشنا شد. جالب اين‌كه كتاب‌فروشي‌هاي مطرح شيراز هم، معمولا كتاب‌هاي تازه ‌منتشر شده را براي پدرش مي‌فرستادند تا از آثار روز ايران و دنيا عقب نماند.

او دوره ابتدایی را در مدرسه انگلیسی‌زبان مهرآیین شیراز گذراند. با اشتیاق فراوانی که به کتابخوانی داشت و به این دلیل که خیلی زود به زبان انگلیسی تسلط پیدا کرد، در سن پایین با ادبیات جهان نیز آشنا شد. دبیرستان را در همان مدرسه مهرآیین گذراند. در مدرسه چنان استعداد و ذوق و قريحه ای از خود نشان داد که با وساطت معلم هایش، نوشته‌هايش را در روزنامه‌هاي محلي منتشر مي‌کردند. سال ۱۳۱۶ اولین مقاله‌اش با نام «زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست» چاپ شد. مدتی بعد، در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد و در سال ۱۳۱۷، به همراه خواهرش هما و برادرش منوچهر به تهران آمد تا در دانشگاه تهران درس بخواند. سیمین مدتی در شبانه‌روزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علی اکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. دو سال بعد، در سال ۱۳۲۲، از کار رادیو کناره‌گیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. علاقه دانشور به نویسندگی که از کودکی و نوجوانی در او جوانه زده بود، با کار در روزنامه ایران و نشریات دیگر با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» ادامه پیدا کرد. در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» (شامل ۱۶ داستان کوتاه) منتشر کرد. آتش خاموش را نخستين مجموعه داستاني مي‌دانند كه به قلم يك زن ايراني نشر يافته است. البته استقبال خوبي از آن نشد و ظاهرا هيچ گاه هم بازنشر نشد. چرا كه به گفته خودش «خام و ناپخته و فاقد جهانبيني فلسفي و ديد اجتماعي» بود.

یک سال بعد به اخذ درجه دکترای ادبیات فارسی نایل شد و باز یک سال بعد با جلال آل احمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سال‌ها ازدواج کرد.

از آن‌جايي كه هر دو نويسنده و روشنفكر بودند، وضع مالي شان ابتدا چندان خوب نبود و همين امر موجب شد تا سيمين، دست به ترجمه هم بزند كه بتواند خرج زندگي‌شان را تأمين كند. به همين دليل آثار شاخصي از ادبيات جهان در فهرست ترجمه‌هاي او وجود دارد. آثاری از چخوف، شنیتزلر، کارنگی و... پس عنوان كامل او را مي‌شود نويسنده و مترجم و به قول حسين پايبنده، محقق زيبايي‌شناسي گذاشت. به خصوص که در سال‌های بعد، با بهره‌گیری از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته زیبایی‌شناسی به تحصیل پرداخت.

در آمریکا به گفته خودش، تکنیک، فضاسازى، مکان و محیط داستانى را آموخت و در واقع از مدرن‌ترین شیوه‌هاى روایى داستان آگاه شد. سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. مدتی بعد مدیریت مجلة نقش‌ونگار را پذیرفت. سال ۱۳۴۰ مجموعه داستان «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. این اولین رمانش بعد از بازگشت از آمریکا بود که خودش می گفت ده ها قدم با آثار قبلی اش فاصله داشت. اما مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظه در زندگی و در کارنامه ادبی او در سال ۱۳۴۸ رقم خورد؛ زمانی که از یک سو، رمان «سووشون» را منتشر کرد و از سوی دیگر جلال آل‌احمد را از دست داد. سووشون نه‌تنها در تاریخ ‌ادبیات فارسی نقطه عطفی به شمار می‌رود بلکه نمایانگر استعدادهای زن ایرانی در خلق آثار ادبی برجسته نیز هست.

سیمین دانشور در کنار نگارش، به تدریس در دانشگاه تهران نیز پرداخت و در مدت بیست سال حضور خود در این عرصه، محبوبیت زیادی میان دانشجویان و استادان کسب کرد. او در کلاس‌های خود برخوردی صمیمی، مادرانه و مهربان با دانشجویان داشت و آنطور که خودش می گفت، به حل مشکلات شخصی و روانی آن‌ها نیز توجه می‌کرد.

سیمین دانشور در طول زندگی‌اش با حضور فعال در کانون نویسندگان ایران و همکاری با نویسندگان برجسته، تأثیر زیادی بر ادبیات معاصر ایران گذاشت. او در سال ۱۳۹۰ در ۹۰ سالگی و بر اثر آنفولانزا درگذشت و به عنوان زنی که نه‌تنها در عرصه ادبیات، بلکه در زندگی شخصی خود نیز انسانی مهربان و دلسوز بود در فضای ادبی جامعه ایران جاودانه شد.

درباره سیمین دانشور

ادبيات معاصر ايران در عرصه‌هاي مختلف، آفرينندگان زن زيادي را به خود ديده است، اما تعداد كمي از آن‌ها اعتبار و جايگاه ادبي سيمين دانشور را داشته‌اند. به عقیده بسیاری، شروع داستان‌نویسی حرفه‌ای زنان ایرانی با سیمین دانشور بود.  همکاری و دانش‌آموختگی او در کنار بزرگانی چون غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، علی اکبر کسمایی، صادق هدایت، عباس اقبال، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، ملک‌الشعرای بهار و... از او نویسنده‌ای چیره‌دست ساخت که برخی کتاب‌هایش در جهان شناخته و به بیش از ۱۷ زبان ترجمه شد. اولویت خانم دانشور برای داستان‌نویسی، مسائل و ناهنجاری‌های روزمره اجتماعی و بعضا سیاسی بود و همانطور که انتظار می‌رود، زنان در داستان‌های او، جایگاه ویژه و ارجمندی دارند و در بسیاری موارد، فضای داستان‌ها به نقل از بانوان و حول مشکلات و دغدغه‌های آنها چرخ می‌زند.

سيمين دانشور، در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱م) به دنيا آمده است. در زمانه‌اي كه آشوب‌ها، تنش‌ها، تغييرات اجتماعي، سياسي و جهاني بسياري در ایران و جهان اتفاق افتاد. تنها يكي از اين اتفاقات، جنگ جهاني ويرانگر دوم بود كه در ۱۸ سالگی سیمین آغاز شد و به زودی زندگی او و تمام ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد. آن‌قدر که این رخداد بعدها جان‌مايه مهمترين اثر او (سووشون) هم شد.  

كار در راديو ايران و حشر و نشر با خبرنگاران خارجي كه به ايران مي‌آمدند، سفر به شیراز و گذران زندگی در شهری که به اشغال انگليسي‌ها در آمده بود و سربازان هندي و اسكاتلندي و ... در آن رفت و آمد مي‌كردند، شرکت در مهماني‌هاي رده بالا به واسطه شغل پدر و گفتگو با افسران انگليسي، وقت گذراندن در کتابخانه پدر و مطالعه مهم ترین آثار ادبی روز... تحصیل در آمریکا و دست آخر همزيستي با جلال، از غول‌هاي ادبي و روشنفكري معاصر كشورمان، سبب شد او چنان تجربه زيسته‌اي داشته باشد كه بتواند به راحتي آن‌ را به رشته تحرير درآورده و آثار متفاوتی خلق كند. چنانکه همین کار را هم می کرد و در همه آثارش می‌شود رد پای تجربه هایش را دید. خودش می گفت: «من مدام در حال يادداشت  دیده‌ها و شنیده‌هایم بوده‌ام. من تا تجربه نكنم و شخصاً ديالوگ نداشته باشم نمی‌توانم بنويسم.»

برخی همچون هوشنگ گلشيري، اعتقاد دارند كه دانشور، به شدت تحت تأثير جلال بوده است. البته اين امر، خاص بيشتر نويسنده‌هاي دوره جلال بود و نثر كوتاه و ضربتي و محكم و مستقيم او، چيزي نبود كه بشود بي‌اعتنا از كنارش گذشت. اما در عین حال این وصله ای نیست که بشود به راحتی به سیمین چسباند. به خصوص که خودش در خاطراتش گفته است که او و جلال معمولا نوشته های همدیگر را پیش از هر کس می خواندند و آن را نقد و بررسی می کردند. با این حال «او هرگز اجازه نمی‌داد جلال در نوشته‌هایش دست ببرد» اما همچنان عده ای عقیده دارند جدا از نثر، نگاه جلال نيز گويي در آثار سيمين نمود يافته است. تا بدانجا كه حتي گروهي، داستان يوسف و زري سووشون را، داستان جلال و سيمين مي‌دانند.

دانشور در آثار خود و به طور اختصاصي در سووشون، عادت به دولايه روايت كردن دارد. يعني شما يك لايه رئال و واقعي مشاهده مي كنيد، اما اين‌ها به نمادهايي هم منجر مي‌شود كه قرار است منظور نويسنده را منتقل کند. چنين است كه موقع خواندن، بايد به لايه‌هاي دروني‌تر نیز سفر كرد تا قادر به كشف اين نمادها شد. با همه اين احوالات و فارغ از اینکه سیمین چقدر از جلال تاثیر گرفته است، بهتر است او را با این گفته سيمين بهبهاني بشناسیم: «در بين زنان بهترين قلم را داشت.»

جوایز سیمین دانشور

  • جایزه بهترین رمان سال برای رمان سووشون از طرف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۸
  • جایزه مهرگان ادب از سوی بنیاد مهرگان ادب به پاس یک عمر فعالیت ادبی در سال ۱۳۸۲
سیمین دانشور
سیمین دانشور
نویسنده
«ما در جزیره سرگردانی هستیم. مردم سرگردان‌اند. حتی دنیا، سرگردان است». او می‌گوید که، حتی در مجلد سوم، خود من هم سرگردان می‌شوم.

نقل‌قول از کتاب

زندگی عشق است، ازآن کام بجوی. زندگی نبرد است. درگیرش شو. از واقعیت فراتر رو و حقیقت‌یابی کن. شب طلوع سحر را تجلیل می‌کند و به همانگونه مرگ، جاودانگی را .


کتاب ساربان سرگردان – صفحه ۲۵۱

برادری و برابری و آزادی انسان‌ها درپناه پدریِ خدای یگانه، تنها راه نجات از آتش جهانسوز این همه جنگ افزار است، به شرطی که انسان ها ایثار را بیاموزند.


کتاب ساربان سرگردان - صفحه ۳۰۵

مصائب انسان‌ها، زاده رفتار آن‌ها با هم‌نوعشان است.


کتاب ساربان سرگردان - صفحه ۳۰۶

کاش می‌شد چرک تاریخ را گرفت.کاش می‌شد تاریخ را مشت و مال داد و خوب که خستگیش دررفت، از او خواست که وقت خود بنیاد را با بنیادی نو و سرشار از خوشی از سرگیرد.


کتاب ساربان سرگردان - صفحه ۱۱۲

آری چندین و چند نسل پس از تو ملل جهان با هم آشتی خواهند کرد.


کتاب ساربان سرگردان - صفحه ۳۰۵

کتاب‌های نویسنده

به کی سلام کنم؟

مشاهده

سووشون

مشاهده

جزیره سرگردانی

مشاهده