رگتایم

ای ال دکتروف

نام مترجم نجف دریابندری
سال چاپ ۱۳۸۵
تعداد صفحه ۲۸۰
تعداد تجدید چاپ ۴
شابک ۹۶۴-۴۸۷-۰۷۳-۵
جوایز کتاب:
جایزه ملی منتقدان کتاب (۱۹۷۵) کسب رتبه 86 در بین ۱۰۰ رمان برتر کتابخانه مدرن (1998) حضور در بین در فهرست ۱۰۰ رمان انگلیسی زبان مجله تایم (۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ )

درباره کتاب

«رگتایم» اثر درخشان «ال ای دکتروف» فضای آمریکا را در اوایل قرن بیستم به تصویر کشیده است. این رمان بسیار ماهرانه نوشته شده و سیر اتفاقاتش دقیقا مثل موسیقی رگتایم (نام نوعی جاز اولیه)، ریتمی ناهمگون و غیرمنتظره دارد و خواننده را در انبوهی از تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی غرق می‌کند. ما در این داستان با دو دسته آدم رو به رو هستیم: دسته اول آدم‌های تاریخی و واقعی مانند پیریون مورگان (سرمایه دار بزرگ)، هنری فورد (سازنده اتومبیل‌های ارزان بها)، هری هودینی (شعبده باز معروف)، اما گلدمن (زنی انقلابی)، هری کی تو (میلیونر معروف)، ابولین نسبیت (مرلین مونروی زمان خود؛ به عقیده نجف دریابندری) و رابرت پیری (کاشف قطب شمال) و دسته دیگر آدم‌های تخیلی که نماینده مردم معمولی، بدون نام و نشان و غیر تاریخی هستند. چیزی که این کتاب را به کتابی متفاوت تبدیل می‌کند، شیوه روایت آن است. داستان از زبان دانای کل روایت می‌شود و حول محور سه خانواده می‌چرخد که نماینده بخشی از جامعه هستند. هر خانواده زندگی متفاوتی نسبت خانواده دیگر دارد، اما اتفاقات طوری رقم می‌خورد که خانواده‌ها و شخصیت‌ها با ظرافتی خاص به هم گره می‌خورند. شاید در نگاه اول رمان چند تکه و ناهماهنگ به ‌نظر بیاید اما در نهایت داستان زندگی‌ها طوری درهم تنیده می‌شوند که گویی داستان چندبار شروع و چندبار تمام می‌شود. نویسنده، داستان زندگی هر کدام از شخصیت‌ها را در بازه‌ای ده ساله تعریف کرده است، ده سالی که آمریکا تحت شدیدترین تغییرات است. دکتروف، در این کتاب به مسائلی مثل تبعیض نژادی، بی عدالتی اجتماعی و فاصله طبقاتی پرداخته است. او با زبانی ساده و روان به خوبی توانسته تضاد میان فقیر و غنی، سفید و سیاه و مهاجر و بومی را نشان دهد. این تفاوت‌ها، تضادها، نابرابری‌ها و از همه مهم‌تر «تغییرات در جامعه» مثل سیلی خروشان در داستان جاری می‌شود و تمام شخصیت‌ها را با خود می‌برد. ال ای دکتروف، با ترکیب تخیل و واقعیت، طنز و تراژدی، نمایش تضادهای اجتماعی به شکل هنرمندانه و ترکیب سنت و مدرنیته، اثری خلق کرده که بعد از گذشت حدودا ۲۰ سال از اولین انتشارش همچنان خواندنی است.

جورج ساندرز نویسنده و برنده جایز بوکر
این رمان یک اثر بی‌نظیر در سبک پست مدرن است که خواننده را به فکر فرو می‌برد و به او اجازه می‌دهد مرزهای میان واقعیت و خیال را بازتعریف کند.
Vanity fair نشریه‌ای در حوزه فرهنگ و هنر در آمریکا
دکتروف نشان داد که انتخاب بین داستان و واقعیت یک انتخاب کاذب است و زندگی غنی، جایی میان این دو قرار دارد.
کامران حسینی منتقد ادبی
این کتاب، حماسه‌ای سفید و سیاه است که با روایت مبارزات طبقات مختلف جامعه، تلاش دارد تصویری از شکوه و جنون آمریکای قرن بیستم ارائه دهد.
نجف دریا بندری مترجم
قهرمان این داستان فرد معینی نیست، بلکه خود جامعه امریکاست. آدم ها در برابر جامعه در مرتبه دوم قرار می گیرند. نویسنده می خواهد تاثیر محیط اجتماعی و به ویژه اقتصادی را بر افراد نشان دهد.
پیتر اس پرسکات منتقد
ویژگی متمایز آثار ای. ال. دکتروف، دید دوگانه اش است. او در هر کتابش روی انواع داستان آزمایش می کند و به دنبال اثرهایی می گردد که دیگران هنوز به آن ها نرسیده اند؛ در هر کتابش لحنی، ساختاری و بافتی را توسعه می دهد که قبلاً استفاده نشده است. او در عین حال، نویسنده ای به شدت سنتی است که تاریخ آمریکا را از نو می نویسد، از کهن الگوهای ادبیات آمریکا استفاده می کند و حتی خرده ژانرهای ادبی از پای افتاده را به کار می بندد.

بریده خواندنی

پیرمرد خیلی لاغر بود و قوزش درآمده بود و بوی کپک می‌داد، شاید به این علت که لباس کم داشت و نه لباس می‌خرید و نه چیز تازه‌ای قبول می‌کرد. همچنین از چشم‌هایش مدام آب می‌چکید. اما توی اتاق پذیرایی می‌نشست و برای پسرک داستان‌های اووید را نقل می‌کرد. این‌ها داستان‌های آدم‌هایی بودند که مبدل به جانور یا درخت و مجسمه می‌شدند. داستان‌های تغییر شکل دادن بودند. زن‌ها به گل آفتاب‌ گردان، عنکبوت، شب پره و پرنده مبدل می‌شدند، مردها به مار، خوک، سنگ، یا فقط باد هوا. پسرک نمی‌دانست که دارد به آثار اووید گوش می‌دهد، و اگر هم می‌دانست اهمیتی نداشت. داستان‌های پدربزرگ به او می‌گفت که اشکال زندگی تغییرپذیر است و هر چیزی در این دنیا به راحتی می‌تواند چیز دیگری بشود. پدربزرگ همین‌جور که حرف می‌زد بدون اینکه خودش بداند، زبان‌اش مبدل به زبان لاتینی می‌شد، انگار حالا چهل سال پیش است و او دارد سر یکی از کلاس‌هایش کتاب می‌خواند. معلوم می‌شد هیچ چیزی از قاعده تغییرپذیری مصون نیست، حتی زبان آدمیزاد! پسرک پدر بزرگش را یک گنج دور ریخته شده می‌دانست. داستان‌ها را همچون تصویر حقیقت می‌پذیرفت، و بنابرین به نظرش این داستان‌ها قضایایی بودند که می‌توان آن‌ها را به آزمایش گذاشت.

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده صوتی به زبان انگلیسی

00:00
بریده صوتی به زبان فارسی

00:00
ای ال دکتروف
نویسندگان
ای ال دکتروف

زندگی‌نامه ای ال دکتروف

«ال ای دکتروف»، در ششم ژانویه ۱۹۳۱ در آمریکا به دنیا آمد. نام کامل او «ادگار لارنس دکتروف» است. مادرش رز، نوازنده پیانو و پدرش دیوید، فروشنده آلات موسیقی بودند. به خاطر علاقه زیادشان به «ادگار آلن پو» نویسنده آمریکایی قرن نوزدهم، نام پسرشان را ادگار گذاشتند. خانواده دکتروف از نسل دوم مهاجرین یهودی روس بودند که در آمریکا متولد شده و زندگی کردند. ادگار دوران مدرسه را در شهر محل زندگی اش، نیویورک گذراند و از همان سنین مدرسه علاقه اش را به ادبیات نشان داد. اولین آثار ادبی‌اش هم در مجله ادبی مدرسه منتشر شد. بعدا او از کالج کنیون در رشته فلسفه فارغ التحصیل شد و بعد به مدت یک سال در دانشگاه کلمبیا در رشته نمایش و کارگردانی تحصیل کرد. کمی بعد به ارتش زمینی ایالات متحده آمریکا پیوست و به عنوان سرجوخه در آلمان تحت اشغال متفقین به ارتش کشورش خدمت کرد. بعد از جنگ، او مدتی به عنوان فیلمنامه خوان برایColumbia Pictures  در شهر نیویورک کار کرد. در سال ۱۹۵۹ او به اعضای تحریریه کتابخانه آمریکایی جدید پیوست و پنج سال بعد این سمت را ترک کرد و سردبیر Dial Press شد. زمانی که به عنوان فیلمنامه‌خوان یا ارزیاب فیلم‌نامه مشغول به کار بود، بیشتر آثاری که زیر دستش می‌آمد در ژانر وسترن بودند، دکتروف تحت تاثیر آن‌ها، اولین رمانش به نام «به روزهای سخت خوش آمدید» را در فضای وسترن نوشت و در سال ۱۹۶۰ منتشرش کرد. او در چندین کالج و دانشگاه از جمله کالج سارا لارنس از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ تدریس کرد. او در سال‌های ۱۹۸۰-۱۹۸۱ در دانشگاه پرینستون مشغول به کار و سال بعد استاد Glucksman در دانشگاه نیویورک شد. او بعد از تجربه شغل‌های متفاوت در زمینه ویراستاری و انتشاراتی، تصمیم گرفت تنها و تنها یک «نویسنده» آن هم به صورت تمام وقت باشد. همین تصمیم باعث شد، شاهکاری از او به نام «رگتام» در سال ۱۹۷۵ منتشر شود. ادگار لارنس دکتروف که کمتر کسی او را بدون سیگار دیده بود، درحالی که ۸۴ سال داشت، در تاریخ ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۵ به علت سرطان ریه درگذشت و در منهتن به خاک سپرده شد. 

درباره ای ال دکتروف

ای ال دکتروف دوازده رمان، سه مجموعه داستان کوتاه، یک نمایشنامه و تعداد زیادی مقاله در نشریات متفاوت را کارنامه هنری خود دارد. او به خاطر تلفیق واقعیت و خیال در نوشته‌هایش شناخته می‌شود. او با ترکیب شخصیت‌های واقعی و خیالی، رویدادهای مهم تاریخی را هم بازگو می‌کند. جان دادن به اشیا یکی دیگر از ویژگی‌های آثار دکتروف در ژانر پست مدرن است. تعدادی از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه دکتروف نیز برای نمایش اقتباس شده‌اند، از جمله «به روزهای سخت خوش آمدید» با بازی «هنری فوندا»، داستان «دانیل»  با بازی «تیموتی هاتن»، داستان «بیلی بات‌گیت» با بازی «داستین هافمن»، داستان «ویکفیلد» با بازی «برایان کرانستون» و داستان «رگتایم» با بازی «کریستوفر مالکوم و جیمز کاگنی».

جوایز ای ال دکتروف

  • جایزه سنت لویی (۱۹۶۷)
  • دریافت مدال ملی علوم انسانی (۱۹۹۸)
  • جایزه سنت لویی برای بار دوم (۲۰۰۹)
  • جایزه پن و جایزه قلم بلو برای دستاورد ادبی یک عمر تلاش در ادبیات داستانی آمریکا برای محموع آثار دکتروف (۲۰۱۲)
  • جایزه کتابخانه کنگره ایالات متحده برای ادبیات داستانی آمریکایی در سال (۲۰۱۴)
نجف دریابندری
مترجمین
نجف دریابندری

زندگی‌نامه‌ی نجف دریابندری

نجف دریابندری (۱۳۰۸-۱۳۹۹) در آبادان متولد شد و شهر محل زندگی‌اش تاثیر مهمی بر مسیر و آینده‌ی او داشت. دریابندری در آبادان با حضور انگلیسی‌ها و شنیدن زبان آن‌ها در سطح شهر مواجه بود و به گفته‌ی خودش پس از تجدید شدن در امتحان زبان انگلیسی در سوم دبیرستان که اتفاقاً معلمش هم «یک خانم ارمنی بود. خانم خیلی خوبی هم بود»، تصمیم گرفت به صورت جدی زبان یاد بگیرد هرچند که سینما هم در تشویق او به یادگیری این زبان بی‌تاثیر نبود. نجف دریابندری در نهایت در سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت کار کند. او در شرکت نفت آبادان استخدام و در آنجا با شخصیت‌های مهمی مانند محمدعلی موحد و ابراهیم گلستان آشنا شد.

آغاز کار رسمی ترجمه برای نجف دریابندری با کتاب «اولین پرواز» بود و این مسیر او را به تنوعی گسترده چه از نظر مضامین و چه از نظر مدیوم ترجمه رساند. نجف دریابندری هم به ترجمه فیلم پرداخته، هم داستان ترجمه کرده و هم به برگردان آثار فلسفی روی آورده است. ترجمه فلسفه البته در دوران خاصی از زندگی او اتفاق افتاد! دریابندری که به خاطر برخی فعالیت‌های حزبی ۴ سال را در زندان گذراند، در زندان با آثار برتراند راسل آشنا شد و ترجمه آثار او را از همان زمان آغاز کرد و کار به جایی رسید که در سال ۱۳۴۲ دیداری حضوری با راسل در لندن و در خانه‌ی او داشت.

کارنامه‌ی فعالیت‌های دریابندری که تجربه‌ی مهاجرت را نیز برای چند سالی دارد، نباید به ترجمه محدود کرد چرا که او به نوشتن نیز مشغول بود و با طنز خاص خود و البته همراهی همسرش کتاب «مستطاب آشپزی» را چاپ کرد. دریابندری به عکاسی و نقاشی نیز علاقه‌مند بود.

داستان زندگی این مترجم استثنایی با زندگی پرماجرا و جسارتی مثال‌زدنی در ترجمه که باعث می‌شود داستان‌های کافکا را در هفده‌سالگی به فارسی برگرداند، در سال ۱۳۹۹ و در نود سالگی به نقطه پایان خود می‌رسد اما آثار او همواره یاد دریابندری را زنده نگه خواهند داشت.

درباره‌ی نجف دریابندری

نجف دریابندری آثار متنوعی را در کارنامه ترجمه خود دارد. او از هیچ نظری خود را برای ترجمه محدود نکرد و همانطور که کتاب‌های داستانی و ادبی را از زبان انگلیسی به فارسی برگرداند، به سراغ کتاب‌های غیرداستانی (Non-fiction) نیز رفت و یکی از مهم‌ترین مترجم‌های آثار فیلسوفانی مانند برتراند راسل به شمار می‌رود.

نکته قابل توجه درباره نجف دریابندری، دقت و وسواس او در انتخاب آثار برای ترجمه بود. او درباره هر اثری که قصد ترجمه‌اش را داشت، انقدر مطالعه می‌کرد که می‌توانست مقدمه‌ای مفصل درباره اثر و نویسنده‌ی آن بنویسد و این مقدمه را در بسیاری از مهم‌ترین آثار ترجمه‌ی او مانند «پیرمرد و دریا» می‌توان خواند. او همچنین درباره ترجمه آثار همینگوی می‌گوید: «زبانش مشکل نیست، ترجمه‌اش مشکل است. در واقع زبانش ساده است. ... [ترجمه‌اش دشوار است زیرا] سبک خاصی دارد. در واقع سبک همینگوی است که ترجمه‌اش را مشکل کرده.»

دریابندری همچنین برخی ویژگی‌های خاص را در ترجمه‌های خود دارد. او در عین حال که به متن اصلی برای ترجمه وفادار است، قدرت آن را دارد که ظرافت‌های لحن را حفظ کند و اثر را برای مخاطب فارسی‌زبان روان سازد. نمونه‌ای از خلاقیت‌های ترجمه دریابندری را می‌توان در طنز به کار رفته در ترجمه «چنین کنند بزرگان» اثر ویل کاپی که در نشریه‌ای به سردبیری احمد شاملو چاپ می‌شد، دید. ناگفته نماند که بسیاری معتقدند این کار نه ترجمه نجف دریابندری بلکه تألیف اوست.

نثر روان، وفاداری به متن در عین ترجمه خلاق، حفظ لحن آثار، تنوع حوزه فعالیت (از داستان تا تئاتر، از فلسفه تا سینما) و بسیاری نکات دیگر، او را تبدیل به مهره‌ای جدانشدنی از پازل ترجمه ایران کرده است. عباس معروفی این مترجم ماندگار را «جراح واژه‌ها» می‌داند.

جوایز نجف دریابندری

  • دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا به مناسبت برگردان آثار ادبی آمریکایی
  • اولین گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادره‌کاران)

ای ال دکتروف
ای ال دکتروف
نویسنده
برای نوشتن رگتایم در اوج ناامیدی بودم. روبه‌روی دیوار اتاقم در «نیو روشل» نشسته بودم. با همین تصویر ساده به دوره زمانی مورد نظر و شخصیت‌های مختلف رسیدم. نوشتن رگتایم نوعی بیان سیاسی و هدفم از نوشتنش به تصویر کشیدن شکاف‌های اجتماعی، فرهنگی بود. نوشتن این رمان مثل رانندگی در شب بود. فقط تا جایی که چراغ‌های ماشین روشن می‌کنند، می‌توانی ببینی. اما با همین وضعیت هم می‌توانی کل مسیر را طی کنی.

نجف دریابندری
نجف دریابندری
مترجم
1. «رگتایم یک اثر رئالیستی است. موضوع آن تجربه‌ی درونی نیست، واقعیت بیرونی است. یک لحظه‌ی تاریخی است و نویسنده کوشیده است برای کاوش این لحظه و ساختن اثری «تمام» و «برپا» از مواد و مصالح آن و نه فقط با گزارش و تصویر کردن آن، شیوه‌ای جویس‌وار مساعد موضوع کار خود پدید بیاورد.» 2. «تعابیر اجتماعی و سیاسی رگتایم روشن است و نیازی به شکافتن ندارد. در یک کلام می‌توان گفت که رگتایم چهره آمریکا را به ویژه در دهه ۱۹۶۰ -دهه تجاوز و خونریزی و رسوایی را- به شکل افسانه‌ای در آن سوی دو جنگ جهانی، در «دوران زیبا» یی که مردم آمریکا همیشه حسرتش را می‌خورند، ترسیم می‌کند. نویسنده در توصیف عناصر اجتماعی و سیاسی این داستان به قدری صریح سخن می‌گوید که گاه داستانش رنگ نوعی رئالیسم سوسیالیستی به خود می‌گیرد.»

نقل‌قول از کتاب

روزی که یک نفر نامه‌ای آورد که می‌گفت دختر کوچولو باید به مدرسه برود، خانواده دچار بحران شد. معنی‌اش این بود که دیگر دخل‌شان به خرج‌شان نمی‌رسد


کتاب رگتایم – صفحه ۲۲

در کشتزارهای تنباکو، سیاه پوستان روزی سیزده ساعت برگ تنباکو می‌چیدند و ساعتی شش سنت مزد می‌گرفتند! چه مرد، چه زن‌، چه بچه؛ بچه‌ها مورد تبعیض قرار نمی‌گرفتند. هرجا کار می‌کردند قدرشان را می‌دانستند، بچه‌ها مثل بزرگ‌ها شکوه و شکایت نمی‌کردند


کتاب رگتایم – صفحه ۴۳

میلیون‌ها آدم بیکار بودند. ان‌هایی که بخت‌شان بلند بود و کار پیدا کرده بودند جرات تشکیل دادن اتحادیه نداشتند. دادگاه‌ها تعقیب‌شان می‌کردند، پلیس مغزشان را با تخماق می‌کوبید، رهبرانشان به زندان می‌افتادند و آدم‌های دیگر جای‌شان را می‌گرفتند.


کتاب رگتایم – صفحه ۴۲

از شما می‌خواهند که زنان را در قید اسارت درآورید، نه در قید محبت.


کتاب رگتایم – صفحه ۵۲

می‌گفت موسیقی سیاه پوست‌ها باید لبخند و آرامش داشته باشد. پدر گفت اهنگ‌های کاکا سیاهی هم می‌زنید؟ منظور بدی نداشت، اسم آن آهنگ‌ها همین بود. ولی نوازنده سرش را سخت تکان داد. گفت این آهنگ‌ها مال دلقک‌هاست.


کتاب رگتایم - صفحه ۱۴۴

کتاب‌های مترجم

متفکران روس

مشاهده

فلسفه روشن‌اندیشی

مشاهده

قضیه‌ی رابرت اوپنهایمر

مشاهده

افسانه دولت

مشاهده

سرگذشت هاکلبری فین

مشاهده

پیرمرد و دریا

مشاهده