جزیره سرگردانی

سیمین دانشور

سال چاپ ۱۳۷۲
تعداد صفحه ۳۲۶
تعداد تجدید چاپ ۷
شابک ۹۷۸۹۶۴۴۸۷۰۱۷۰

درباره کتاب

رمان جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور، اولین بخش از سه‌گانه‌ای است که با ساربان سرگردان ادامه می‌یابد. در این رمان، دانشور به موضوعات اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی ایران می‌پردازد و شخصیت‌هایش را در بستر تحولات تاریخی و اجتماعی زمان خود تصویر می‌کند. در این داستان علاوه بر عشق و خانواده به جایگاه زن در جامعه ایران پرداخته شده و تلاش شده کتاب بازتاب‌دهنده وضعیت زنان در دوران معاصر ایران باشد که در تقابل بین سنت و مدرنیته، در پی کشف هویت خود هستند. سیمین دانشور در این رمان همچنین به موضوعاتی چون ایمان، شک، عرفان، و فلسفه‌های مختلف می‌پردازد و با نشان‌دادن کشمکش‌های درونی شخصیت‌های قصه تلاش انسان معاصر برای یافتن معنای زندگی را روایت می‌کند. این رمان همانند دیگر آثار دانشور، بازتاب‌دهنده شرایط اجتماعی و سیاسی دهه ۴۰ و ۵۰ است و به شکلی نمادین به مسائل اجتماعی و سیاسی ایران در دوران معاصر می‌پردازد. فرزانه میلانی، پژوهشگر شناخته‌شده، به تأثیر این اثر در برجسته کردن نقش زن در ادبیات داستانی اشاره کرده و آن را ادامه‌دهنده‌ی تلاش‌های سیمین دانشور در پرداختن به موضوعات حساس اجتماعی دانسته است.

سیمین دانشور در این رمان از نثری ساده و روان استفاده می‌کند که در عین حال، مملو از نمادها و استعاره‌های عمیق است. او از شخصیت‌های زنده و واقعی از جمله خودش، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی، علی شریعتی و … بهره می‌گیرد که خواننده می‌تواند با آن‌ها ارتباط نزدیکی برقرار کند. 

منتقدانی نظیر ابراهیم سلیمی کوچی و فاطمه سکوت‌جهرمی با استفاده از نظریات باختین، به بررسی «چندصدایی» و «بینامتنی» در این رمان پرداخته‌اند. آن‌ها این اثر را از معدود آثاری می‌دانند که با رویکردی دیالوژیک، نظرات مختلف را در دل روایت جای داده است. این خصلت‌ها سبب شده‌اند که «جزیره سرگردانی» به عنوان متنی پیچیده و چندلایه شناخته شود.

صفدر تقی‌زاده نویسنده، مترجم و منتقد شناخته‌شده ایرانی
جزیره سرگردانی پس از قریب سی سال سکوت نویسنده در سال ۱۳۷۲ ظاهراً بیست سالی پس از نگارش آن به چاپ رسیده است. نویسنده در این زمان از پاره‌ای از شگردهای تازه داستان‌نویسی سود جسته است. از جمله از حضور خود نویسنده و نیز حضور چند شخصیت واقعی دیگر مثل جلال آل‌احمد، دکتر شریعتی خلیل ملکی و غلامحسین ساعدی. درون‌مایه رمان بیشتر سرگردانی شخصیت‌هاست. چه شخصیت‌های واقعی و چه شخصیت‌های تخیلی و نیز جوانان که نویسنده آنها را رها و سرگردان می‌نامد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
این مرکز در گسنده با پردازش بهترِ سبک، نثر و قصه‌گویی اوست. دانشور با شخصیت‌های داستانی، اما به قرینه‌ خارجی سعی می‌کند تا خواننده را با خود همراه سازد. وی در قالب این کتاب برخی از ارزش‌ها و اعتقادات مذهبی و انقلابی مردم ایران را تخطئه کرده است. زارشی به قلم مجتبی حبیبی رمان جزیره سرگردانی را اثری دانسته که در برخی موارد باورهای سنتی جامعه را به چالش کشیده و می‌نویسد: این کتاب یکی از سه‌گانه‌ وی و ادامه منطقی دیدگاه‌های نوی.

بریده خواندنی

هستي نمی‌دانست چرا به هوس‌ها و نقشه‌های مادرش تن می‌دهد؟ نمی‌دانست چرا وابستگي او و برادرش شاهين به مامان عشي بي حد و حصر است؟ آيا جذابيت او می‌فریفتشان؟ آيا هستي در ته دل، جهاني را كه مادرش در او می‌زیست ترجيح می‌داد؟ آيا دنياي مادرش درهايي را به روي او می‌گشود كه در زندگي او با مادربزرگ امكان دسترسي و گشايش چنان درهايي نبود؟ اما هستي كه آن درها و آدم‌های پشت آن درها را گروه بورژواي مصرف‌کنندة تو خالي می‌دانست و مراد هم كه صفت‌های بی‌شمار ديگري براي آن موصوف قطار می‌کرد. مراد بارها به او گفته بود اگر می‌خواهی اصالت داشته باشي، بايد به مادرت پشت كني و از آن طبقه ابله بيرون بيايي. خود مراد هم قصد داشت خانه پدري را ترك بكند. هستي به خانم موفرفری هشتاد كيلويي رو كرد اما زن داشت از رايا وقت می‌گرفت و چانه مي‌زد كه نوبت ماساژ او را جلو بيندازد. هستي حالا مصمم شده بود يك تابلو حمام سونا بكشد و اسمش را بگذارد برهنه‌های چاق بی‌درد و ندانست چرا ناگهان به ياد بيافرا افتاد و آدم‌های از لاغري چون دوك و بچه‌های نی‌قلیانی كه دنده‌هایشان را می‌شد شمرد، اما شکم‌هایشان برآمده بود. شکم‌هایشان كه خالي بود، پس چرا برآمده بود؟ اين پرسش را از مراد كرده بود كه عکس‌های آن شبه مردم را نشانش داده بود. مراد یک‌ریز حرف زده بود و گفته بود با جريان آب شناکردن آسان است، اما خلاف جريان آب شناکردن سخت… منتها به زندگي معني می‌دهد و تلاش بيشتر می‌خواهد. مادرش يك پايش را می‌کشید و مراد پاي ديگرش را، عين عروسك زيور و كشور، اگر توران جان و سيمين را به‌حساب نمی‌آورد.

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده صوتی به زبان فارسی: نمونه اول

00:00
بریده صوتی به زبان فارسی: نمونه دوم

00:00
سیمین دانشور
نویسندگان
سیمین دانشور

زندگينامه سیمین دانشور

سیمین‌تاج دانشور (۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ – ۱۸ اسفند ۱۳۹۰)، فرزند سوم و نام آورترین فرزند محمدعلی دانشور، پزشک مشهور شیرازی و قمرالسلطنه حکمت، نقاش و مدیر هنرستان بود. خانواده او فرهنگی و مرفه بودند و  علی اصغر حکمت، وزیر معارف رضا شاه، پسر عموی مادرش بود. براي يك استعداد ذاتي نويسندگي، چه هدیه ای بهتر از این که در خانواده‌اي فرهنگي به دنيا بيايد؟ كتابخانه پدرش، شهر بي‌پايان كتاب‌هاي مختلف بود و سیمین که از کودکی به شعر و ادبیات علاقه داشت، در آن قدم مي‌زد، سيراب مي‌شد و پايه‌هاي نخستين آينده درخشان خود را بنا مي‌نهاد. حتما به خاطر فرهنگ‌دوستی پدر و مادرش بود که او از کودکی با اشعار حافظ و سعدی و آثار نویسندگان ادبیات کلاسیک ایران، نظیر ناصرخسرو و بیهقی آشنا شد. جالب اين‌كه كتاب‌فروشي‌هاي مطرح شيراز هم، معمولا كتاب‌هاي تازه ‌منتشر شده را براي پدرش مي‌فرستادند تا از آثار روز ايران و دنيا عقب نماند.

او دوره ابتدایی را در مدرسه انگلیسی‌زبان مهرآیین شیراز گذراند. با اشتیاق فراوانی که به کتابخوانی داشت و به این دلیل که خیلی زود به زبان انگلیسی تسلط پیدا کرد، در سن پایین با ادبیات جهان نیز آشنا شد. دبیرستان را در همان مدرسه مهرآیین گذراند. در مدرسه چنان استعداد و ذوق و قريحه ای از خود نشان داد که با وساطت معلم هایش، نوشته‌هايش را در روزنامه‌هاي محلي منتشر مي‌کردند. سال ۱۳۱۶ اولین مقاله‌اش با نام «زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست» چاپ شد. مدتی بعد، در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد و در سال ۱۳۱۷، به همراه خواهرش هما و برادرش منوچهر به تهران آمد تا در دانشگاه تهران درس بخواند. سیمین مدتی در شبانه‌روزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علی اکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. دو سال بعد، در سال ۱۳۲۲، از کار رادیو کناره‌گیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. علاقه دانشور به نویسندگی که از کودکی و نوجوانی در او جوانه زده بود، با کار در روزنامه ایران و نشریات دیگر با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» ادامه پیدا کرد. در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» (شامل ۱۶ داستان کوتاه) منتشر کرد. آتش خاموش را نخستين مجموعه داستاني مي‌دانند كه به قلم يك زن ايراني نشر يافته است. البته استقبال خوبي از آن نشد و ظاهرا هيچ گاه هم بازنشر نشد. چرا كه به گفته خودش «خام و ناپخته و فاقد جهانبيني فلسفي و ديد اجتماعي» بود.

یک سال بعد به اخذ درجه دکترای ادبیات فارسی نایل شد و باز یک سال بعد با جلال آل احمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سال‌ها ازدواج کرد.

از آن‌جايي كه هر دو نويسنده و روشنفكر بودند، وضع مالي شان ابتدا چندان خوب نبود و همين امر موجب شد تا سيمين، دست به ترجمه هم بزند كه بتواند خرج زندگي‌شان را تأمين كند. به همين دليل آثار شاخصي از ادبيات جهان در فهرست ترجمه‌هاي او وجود دارد. آثاری از چخوف، شنیتزلر، کارنگی و... پس عنوان كامل او را مي‌شود نويسنده و مترجم و به قول حسين پايبنده، محقق زيبايي‌شناسي گذاشت. به خصوص که در سال‌های بعد، با بهره‌گیری از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته زیبایی‌شناسی به تحصیل پرداخت.

در آمریکا به گفته خودش، تکنیک، فضاسازى، مکان و محیط داستانى را آموخت و در واقع از مدرن‌ترین شیوه‌هاى روایى داستان آگاه شد. سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. مدتی بعد مدیریت مجلة نقش‌ونگار را پذیرفت. سال ۱۳۴۰ مجموعه داستان «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. این اولین رمانش بعد از بازگشت از آمریکا بود که خودش می گفت ده ها قدم با آثار قبلی اش فاصله داشت. اما مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظه در زندگی و در کارنامه ادبی او در سال ۱۳۴۸ رقم خورد؛ زمانی که از یک سو، رمان «سووشون» را منتشر کرد و از سوی دیگر جلال آل‌احمد را از دست داد. سووشون نه‌تنها در تاریخ ‌ادبیات فارسی نقطه عطفی به شمار می‌رود بلکه نمایانگر استعدادهای زن ایرانی در خلق آثار ادبی برجسته نیز هست.

سیمین دانشور در کنار نگارش، به تدریس در دانشگاه تهران نیز پرداخت و در مدت بیست سال حضور خود در این عرصه، محبوبیت زیادی میان دانشجویان و استادان کسب کرد. او در کلاس‌های خود برخوردی صمیمی، مادرانه و مهربان با دانشجویان داشت و آنطور که خودش می گفت، به حل مشکلات شخصی و روانی آن‌ها نیز توجه می‌کرد.

سیمین دانشور در طول زندگی‌اش با حضور فعال در کانون نویسندگان ایران و همکاری با نویسندگان برجسته، تأثیر زیادی بر ادبیات معاصر ایران گذاشت. او در سال ۱۳۹۰ در ۹۰ سالگی و بر اثر آنفولانزا درگذشت و به عنوان زنی که نه‌تنها در عرصه ادبیات، بلکه در زندگی شخصی خود نیز انسانی مهربان و دلسوز بود در فضای ادبی جامعه ایران جاودانه شد.

درباره سیمین دانشور

ادبيات معاصر ايران در عرصه‌هاي مختلف، آفرينندگان زن زيادي را به خود ديده است، اما تعداد كمي از آن‌ها اعتبار و جايگاه ادبي سيمين دانشور را داشته‌اند. به عقیده بسیاری، شروع داستان‌نویسی حرفه‌ای زنان ایرانی با سیمین دانشور بود.  همکاری و دانش‌آموختگی او در کنار بزرگانی چون غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، علی اکبر کسمایی، صادق هدایت، عباس اقبال، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، ملک‌الشعرای بهار و... از او نویسنده‌ای چیره‌دست ساخت که برخی کتاب‌هایش در جهان شناخته و به بیش از ۱۷ زبان ترجمه شد. اولویت خانم دانشور برای داستان‌نویسی، مسائل و ناهنجاری‌های روزمره اجتماعی و بعضا سیاسی بود و همانطور که انتظار می‌رود، زنان در داستان‌های او، جایگاه ویژه و ارجمندی دارند و در بسیاری موارد، فضای داستان‌ها به نقل از بانوان و حول مشکلات و دغدغه‌های آنها چرخ می‌زند.

سيمين دانشور، در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱م) به دنيا آمده است. در زمانه‌اي كه آشوب‌ها، تنش‌ها، تغييرات اجتماعي، سياسي و جهاني بسياري در ایران و جهان اتفاق افتاد. تنها يكي از اين اتفاقات، جنگ جهاني ويرانگر دوم بود كه در ۱۸ سالگی سیمین آغاز شد و به زودی زندگی او و تمام ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد. آن‌قدر که این رخداد بعدها جان‌مايه مهمترين اثر او (سووشون) هم شد.  

كار در راديو ايران و حشر و نشر با خبرنگاران خارجي كه به ايران مي‌آمدند، سفر به شیراز و گذران زندگی در شهری که به اشغال انگليسي‌ها در آمده بود و سربازان هندي و اسكاتلندي و ... در آن رفت و آمد مي‌كردند، شرکت در مهماني‌هاي رده بالا به واسطه شغل پدر و گفتگو با افسران انگليسي، وقت گذراندن در کتابخانه پدر و مطالعه مهم ترین آثار ادبی روز... تحصیل در آمریکا و دست آخر همزيستي با جلال، از غول‌هاي ادبي و روشنفكري معاصر كشورمان، سبب شد او چنان تجربه زيسته‌اي داشته باشد كه بتواند به راحتي آن‌ را به رشته تحرير درآورده و آثار متفاوتی خلق كند. چنانکه همین کار را هم می کرد و در همه آثارش می‌شود رد پای تجربه هایش را دید. خودش می گفت: «من مدام در حال يادداشت  دیده‌ها و شنیده‌هایم بوده‌ام. من تا تجربه نكنم و شخصاً ديالوگ نداشته باشم نمی‌توانم بنويسم.»

برخی همچون هوشنگ گلشيري، اعتقاد دارند كه دانشور، به شدت تحت تأثير جلال بوده است. البته اين امر، خاص بيشتر نويسنده‌هاي دوره جلال بود و نثر كوتاه و ضربتي و محكم و مستقيم او، چيزي نبود كه بشود بي‌اعتنا از كنارش گذشت. اما در عین حال این وصله ای نیست که بشود به راحتی به سیمین چسباند. به خصوص که خودش در خاطراتش گفته است که او و جلال معمولا نوشته های همدیگر را پیش از هر کس می خواندند و آن را نقد و بررسی می کردند. با این حال «او هرگز اجازه نمی‌داد جلال در نوشته‌هایش دست ببرد» اما همچنان عده ای عقیده دارند جدا از نثر، نگاه جلال نيز گويي در آثار سيمين نمود يافته است. تا بدانجا كه حتي گروهي، داستان يوسف و زري سووشون را، داستان جلال و سيمين مي‌دانند.

دانشور در آثار خود و به طور اختصاصي در سووشون، عادت به دولايه روايت كردن دارد. يعني شما يك لايه رئال و واقعي مشاهده مي كنيد، اما اين‌ها به نمادهايي هم منجر مي‌شود كه قرار است منظور نويسنده را منتقل کند. چنين است كه موقع خواندن، بايد به لايه‌هاي دروني‌تر نیز سفر كرد تا قادر به كشف اين نمادها شد. با همه اين احوالات و فارغ از اینکه سیمین چقدر از جلال تاثیر گرفته است، بهتر است او را با این گفته سيمين بهبهاني بشناسیم: «در بين زنان بهترين قلم را داشت.»

جوایز سیمین دانشور

  • جایزه بهترین رمان سال برای رمان سووشون از طرف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۸
  • جایزه مهرگان ادب از سوی بنیاد مهرگان ادب به پاس یک عمر فعالیت ادبی در سال ۱۳۸۲
سیمین دانشور
سیمین دانشور
نویسنده
سیمین دانشور خود جزیره سرگردانی را به سووشون ترجیح می‌داد: به شرطی که خوانندگان و منتقدان محترمی که مرا دشنام باران کرده‌اند، جلدهای بعدی را که خواندند داوری فرمایند.

نقل‌قول از کتاب

سلیم را می‌پایید که چشم‌هایش را روی هم گذاشته بود و حالتی که انگار از زمین و زمان آسوده است. انگار روحش از کالبد جدا شده… هستی خواست پتو را رویش بکشد، چشم‌هایش را باز کرد. بلند شد، کیسه آب جوش را روی کمرش جا داد و خود را پتو پیچ کرد… از سلیم پرسید: «خوابتان برده بود؟» سلیم گفت: «نه، فکرم را متمرکز کرده بودم که درد را برانم. شما این‌جور حالت‌ها رو می‌گویید عالم هپروت.» هستی روی مبل نشست و سکوت کرد. فکر کرد: این مردها چه جور آدم‌هایی هستند؟ همین که طرف را کمی رام دیدند، بدقلقی‌شان شروع می‌شود. مرد، منتظر بودم بگویی در بحر مکاشفات فرورفته بودم، اما تو که از آن حالت درآمدی، برام یک دسته خار آوردی…


هستی می‌خواهم بدانم که خدا این شانه‌ها را برای چه به تو داد؟ _که بار زندگی را به دوش بکشم. نه دختر برای‌آنکه بالا بیندازی سخت نگیر، یک کار بگویم می‌کنی؟ _بگو. وقتی تنها هستی بلندبلند بخند، کم‌کم خندیدن را یاد می‌گیری!


وقتی سیمین و هستی در رستوران دانشگاه در حال غذاخوردن بودند شخصی نزد سیمین می‌آید و می‌گوید سووشون را خوانده و معنای آن را می‌پرسد. سیمین می‌گوید: اگر خوانده باشید، در خود کتاب توضیح داده شده. طرف می‌گوید: به سر خودتان سه بار خوانده‌ام. سیمین می‌گوید: بار چهارم که بخوانید متوجه می‌شوید. زن می‌آید، مردمی آید. پیر، جوان و همه چاخان می‌کنند. سیمین به هستی می‌گوید: به همة نویسنده‌ها همین را می‌گویند، درحالی‌که یک سطر از نوشته‌هایشان را نخوانده‌اند…


جزیره سرگردانی. جزیره ایست که دورش را دریاچة نمک احاطه کرده است. در جزیره به‌کلی به دام می‌افتی. قطعات نمک با طول بیست اینچ و عرض پانزده اینچ، حتی بیشتر و بعضی جاها خیلی کمتر، دورت را گرفته. روز که هوا گرم است امکان پا گذاشتن روی آنها نیست. در لجن و نمک فرومی‌روی اما اواخر شب قطعات نمک یخ می‌زند. من با شتر از جزیره بیرون آمدم. تعجب است اسم ساربان هم ساربان سرگردان بود. اسم کوه مقابل هم کوه سرگردان بود…


مقتدرتر از خورشید باش و زودتر از او طلوع کن.


کتاب جزیره سرگردانی - صفحه ۴

کتاب‌های نویسنده

به کی سلام کنم؟

مشاهده

سووشون

مشاهده

ساربان سرگردان

مشاهده