تورو تومبو
میگل آنخل آستوریاس
نام مترجم زهرا کیا (خانلری)درباره کتاب
کتاب توروتومبو از دو داستان تشکیل شده که مضمونی شبیه به هم دارند. داستان بلند «توروتومبو» و داستان کوتاه «آینهی لیدا سال». داستان توروتومبو، برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ منتشر شده و داستان آینهی لیدا سال در سال ۱۹۶۷. قصه اول که قصه اصلی است و حجم بیشتر کتاب را تشکیل میدهد، راجع به پیرمرد سمساری است که از فعالان حکومتی بوده و روزی که دختر بچهای ۷ ساله همراه خانوادهاش به مغازه او میرود تا برای جشن و کارناوال و رقص توروتومبو [نماد زندگی و شادی در جامعه] خرید کند، پیرمرد دخترک را در جای خلوتی گیر میاندازد و به او تجاوز میکند. قصه دوم نیز درباره عشقی یکطرفه است که قرار است با جادو، به سرانجامی خوش برسد. این دو داستان که در چاپ فارسی در قالب یک کتاب ارائه شده است از لحاظ سبکی به رئالیسم جادویی تعلق دارند؛ سبکی که در آن واقعیت و دنیای غیر واقعی به هم میآمیزند و در آن از ترکیب اسطورهها، افسانهها و حقیقتهای تاریخی استفاده میشود. در این کتاب آستوریاس به بررسی جنبههای پیچیده و تاریک جامعه و فرهنگ گواتمالا میپردازد و برای بیان مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تضادهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی کشورش از باورها، نمادها و اسطورههای بومی استفاده میکند. آستوریاس در این کتاب به نقد فساد اجتماعی و سیاسی در گواتمالا میپردازد و نشان میدهد که چگونه قدرت و ثروت میتوانند زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند.
بریده خواندنی
صدایی در خانه پیچید، صدا از انتهای حیاط میآمد از پشت دیوار، از همان زمین محصور همسایه که استانیسلاس به آنجا جسته بود، تا خود را به کوچه برساند و به پدر و پدرخوانده ناتیویته چنین وانمود کند که پس از انجام مأموریت کاری به خانه باز میگردد.
گویی بنویون تیزونلی برای صدا زدن او با آن صدای کلفت رعد مانند منتظر شده است تا وی در را ببندد و از نقشۀ رضایت بخش و حیله مؤثری که به کار برده و لباس مبدل «شیطان زنده گوشت» را بر روی بدن کوچک ناتیویته کینتوچ افکنده، احساس خشنودی کند. چه نابهنگام اما در نظر استانیسلاس مسئله مهمی در میان نبود، زیرا در خانۀ همسایه موش فراوان بود و قطعا همسایه او را صدا میکرد تا تله موش دیگری به او بدهد. اما این بار مرد ایتالیایی تنها به خم شدن بر خرپشتۀ دیوار و صدا کردن و حرف زدن با او از صیفی کاری خود اکتفا نکرده، بلکه از دیوار جسته و اکنون در اندرون خانۀ او بود و با چکمههای مخصوص باغبانی و آلوده به گل و کود گاوی فرشهای تالار را لگدمال میکرد. آقای استانیسلاس با حالی شرمزده پیش دوید و خود را آماده کرد که هرچه زودتر او را به خانه اش روانه کند تا میان کاهوها، تربچهها و کلمها گشت بزند. اما ناگهان با دو چشم سرد و بیاعتنا و نه چندان بزرگتر از دو گلولۀ سربی مدور و سبزرنگ شکاری و تبسمی مسخره آمیز و سکوتی روبهرو گشت که یه وسیلۀ اشاره انگشت، لکههای خونین شلوارش را نشان میداد، قطع شد.
کرایه دهنده لباسهای مبدل، بیآنکه خود را ببازد، آب دهان را قورت داد و شروع کرد به شکایت از بیماری مزاحم و تقریباً شرمآورش، با اطمینان به اینکه این بار ایتالیایی نیامدهاست تا با او دربارۀ تلهموش حرف بزند، بلکه آمده تا دوایی قطعی برای علاج بواسیر به او پیشنهاد کند. پس سر را از دست به چپ جنباند و با لحن شکایتآمیزی گفت: «حالم خوش نیست! حالم خوش نیست…»
بریده شنیدنی

زهرا کیا (خانلری)
مترجمین
زندگینامهی زهرا کیا
زهرا کیا (خانلری) در سال ۱۲۹۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. همه خانوادهی او از عالمان دین بودند؛ شیخ فضلالله نوری، پدربزرگ پدری اوست و علامه محدث نوری، پدربزرگ مادریاش. پدر زهرا کیا، میرزا هادی کیانوری، نیز از علمای برجستهی عصر خود بود. با اینکه زهرا در خانوادهای سنتی و مذهبی متولد شد اما در چارچوبهای سنتی نگنجید و برخلاف اغلب دختران آن روزگار، تحصیل را تا کسب مدارج عالیه ادامه داد. وی نخستین زن ایرانیست که مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد. محمدتقی بهار، استاد راهنمای او بود. زهرا کیا در دورهی دکتری با پرویز ناتل خانلری همکلاسی بود و به این واسطه با یکدیگر آشنا شدند و ازدواج کردند. پس از این پیوند، از او با نام خانوادگی «خانلری» یاد میشود. البته در برخی موارد به او کیاخانلری نیز گفته میشود. اگرچه ناتلخانلری از چهرههای برجستهی فرهنگی-ادبی ایران است اما زهرا کیا زیر سایهی نام او قرار نگرفت و فعالیتهای علمی-ادبی خود را با قوت ادامه داد. ثمرهی زندگی شخصی زهرا و پرویز ناتلخانلری دو فرزند به نامهای ترانه و آرمان بود که آرمان در کودکی براثر بیماری سرطان فوت و مادر را برای ابد، سیاهپوش کرد. به طور کلی خدمات علمی و فرهنگی زهرا خانلری را میشود به پنج دسته تقسیم کرد:
1. شناساندن فرهنگ و ادبیات ایران به تودهی مردم
زهرا کیا که به واسطهی سالها معلمی متوجه شده بود که نه کودکان و نه حتی دانشجویان از داستانهای غنی ادبیات فارسی اطلاع زیادی ندارند و فرصت خواندن آن را هم پیدا نخواهند کرد کتابهایی منتشر کرد که در آنها داستانهای منظوم فارسی را به نثر در آورده بود (کتابهای داستانهای دلانگیز فارسی و افسانه سیمرغ از این دستهاند)، همچنین او یک فرهنگ ادبیات فارسی در قالب لغتنامه نوشته و در آن بزرگان و رجال ادب ایران را معرفی کرده است.
2. تالیف کتابهای درسی
در دههی چهل، زهرا کیا به همراهی چند تن از همکارانش (معلمین) برای مطالعه و بررسی کتابهای درسی مدارس اروپا به انگلیس و فرانسه سفر کردند و پس از بازگشت کتابهای درسی را از دوران ابتدایی مطابق دانش روز نوشته و منتشر کردند. خانلری کتابهای دوره پنجم و ششم دبستان را شخصا نوشت.
3. همکاری با مجله سخن
یکی از ثمرات ازدواج زاهرا کیا با ناتل خانلری، همکاری این زوج فرهیخته برای انتشار مجلهی «سخن» بود. زهرا خانلری در مجلهی سخن، مقالاتی را با نام مستعار ژاله رهبر منتشر میکرد.
4. ترجمهی آثار نویسندگان غربی
زهرا کیا آثار زیادی را از ادبیات غرب و حتی شرق به فارسی ترجمه کرده است. برای مثال شبهای روشن داستایوفسکی، پاپ سبز، آقای رئیس جمهور، تورو تومبو و کتاب خانه و جهان رابیندرانات تاگور هندی.
5. فرهنگ ادبیات جهان
زهرا کیا حدود ده سال از عمرش را برای نوشتن این کتاب اختصاص داد. این کتاب با استفاده از دهها جلد فرهنگ از زبانهای فرانسه و انگلیسی گردآوری شده است.
زهرا خانلری معلمی را از ۱۷ سالگی در مدارس دخترانه شروع کرد و تا اواخر عمر در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی مشغول بود. توران میرهادی، مادر ادبیات کودک ایران، یکی از دانشآموزان زهرا خانلری بود و میگفت علاقه به ادبیات را مدیون کلاسهای اوست. زهرا خانلری پس از ایران تیمورتاش، دومین زن رماننویس ایرانی محسوب میشود. با این وجود، وی داستاننویسی را رها کرده و بیشتر به پژوهش و ترجمه پرداخته و در این زمینهها آثار ارزشمندی را تألیف کرده است؛ برای نمونه، کتاب شبهای روشن داستایفسکی نخستینبار توسط زهرا خانلری باعنوان شبهای سپید ترجمه شده است. زهرا خانلری از نخستین بانوانیست که مسألهی حقوق زنان در ایران را مطرح کرد و در این زمینه نیز فعالیتهای فراوانی ازجمله سخنرانی، تشکیل انجمن بانوان و تألیفاتی را انجام داده است. بیهوده نیست که صادق هدایت، وی را «ژرژ ساند» میخواند. زهرا کیا خانلری شش ماه پس از درگذشت همسرش در اسفند ۱۳۶۹ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. گرچه برخی از آثار وی، ازجمله فرهنگ ادبیات جهان پس از درگذشت وی منتشر شد و نام و یادش را زنده نگه داشت.
درباره زهرا خانلری
زهرا خانلری، نوشتن را از سن ۱۷ سالگی در نشریات آغاز کرد. مطالعه فراوان و تجربه نوشتن در نشریه های روز باعث شد اولین داستانش را در سال ۱۳۱۲ به نام «پرویز و پروین» و دومین داستانش را دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۵ به نام «رهبر دوشیزگان»، بنویسد. او عاشق فرهنگ و ادبیات ایران بود. سالهایی که به عنوان معلم و بعدتر بع عنوان استادیار و استاد به تدریس ادبیات پرداخته بود، این دید را به او داده بود که بیشتر دانش جویان و دانش آموزان از داستانهای معروف و منظوم دنیا بی خبرند و از طرفی فرصت خواندن آنها را هم ندارند. این موضوع سبب شد زهرا خانلری، این داستانها را خلاصه کرده و به نثر دربیاورد. این مجموعه داستان که نام «داستانهای دل انگیز ادبیات فارسی» را برایش انتخاب کرد، در سال ۱۳۳۷ منتشر و با استقبال خوبی مواجه شد، چندین چندبار تجدید چاپ شد و در نهایت توانست برنده جایزه یونسکو شود. او اولین کسی بود که میخل آنکل استوریاس و ادبیات آمریکلای لاتین را به مردم ایران معرفی کرد. او به تمام زنان ایرانی توصیه کرده است که :«زنهای ایرانی به هیچ وجه نباید فکر کنند که تحصیل دانش فقط آلت زینتی است بلکه باید آن را وسیلۀ درمان هزاران دردهای اجتماعی بدانند.»
جوایز و افتخارات زهرا خانلری
- زهرا خانلری، نخستین بانوی ایرانی است که مدرک دکتری ادبیات فارسی را دریافت کرد.
- زهرا خانلری، دومین رماننویس زن ایرانی است.
- زهرا خانلری از اولین زنان ایرانی است که به احقاق حقوق و احیای مشارکت اجتماعی زنان ایرانی پرداخت.
- در سال ۱۳۳۷ زهرا خانلری به خاطر کتاب «داستانهای دلانگیز فارسی» برندهی جایزهای از یونسکو در ایران شد.