تورو تومبو

میگل آنخل آستوریاس

نام مترجم زهرا کیا (خانلری)
سال چاپ ۱۳۵۱
تعداد صفحه ۱۲۴
تعداد تجدید چاپ ۲

درباره کتاب

کتاب توروتومبو از دو داستان تشکیل شده که مضمونی شبیه به هم دارند. داستان بلند «توروتومبو» و داستان کوتاه «آینه‌ی لیدا سال». داستان توروتومبو، برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ منتشر شده و داستان آینه‌ی لیدا سال در سال ۱۹۶۷. قصه اول که قصه اصلی است و حجم بیشتر کتاب را تشکیل می‌دهد، راجع به پیرمرد سمساری است که از فعالان حکومتی بوده و روزی که دختر بچه‌ای ۷ ساله همراه خانواده‌اش به مغازه او می‌رود تا برای جشن و کارناوال و رقص توروتومبو [نماد زندگی و شادی در جامعه] خرید کند، پیرمرد دخترک را در جای خلوتی گیر می‌اندازد و به او تجاوز می‌کند. قصه دوم نیز درباره عشقی یکطرفه است که قرار است با جادو، به سرانجامی خوش برسد. این دو داستان که در چاپ فارسی در قالب یک کتاب ارائه شده است از لحاظ سبکی به رئالیسم جادویی تعلق دارند؛ سبکی که در آن واقعیت و دنیای غیر واقعی به هم می‌آمیزند و در آن از ترکیب اسطوره‌ها، افسانه‌ها و حقیقت‌های تاریخی استفاده می‌شود. در این کتاب آستوریاس به بررسی‌ جنبه‌های پیچیده و تاریک جامعه و فرهنگ گواتمالا می‌پردازد و برای بیان مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تضادهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی کشورش از باورها، نمادها و اسطوره‌های بومی استفاده می‌کند. آستوریاس در این کتاب به نقد فساد اجتماعی و سیاسی در گواتمالا می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه قدرت و ثروت می‌توانند زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند.

بریده خواندنی

صدایی در خانه پیچید، صدا از انتهای حیاط می‌آمد از پشت دیوار، از همان زمین محصور همسایه که استانیسلاس به آنجا جسته بود، تا خود را به کوچه برساند و به پدر و پدرخوانده ناتیویته چنین وانمود کند که پس از انجام مأموریت کاری به خانه باز می‌گردد.

گویی بنویون تیزونلی برای صدا زدن او با آن صدای کلفت رعد مانند منتظر شده است تا وی در را ببندد و از نقشۀ رضایت بخش و حیله مؤثری که به کار برده و لباس مبدل «شیطان زنده گوشت» را بر روی بدن کوچک ناتیویته کینتوچ افکنده، احساس خشنودی کند. چه نابهنگام اما در نظر استانیسلاس مسئله مهمی در میان نبود، زیرا در خانۀ همسایه موش فراوان بود و قطعا همسایه او را صدا می‌کرد تا تله موش دیگری به او بدهد. اما این بار مرد ایتالیایی تنها به خم شدن بر خرپشتۀ دیوار و صدا کردن و حرف زدن با او از صیفی کاری خود اکتفا نکرده، بلکه از دیوار جسته و اکنون در اندرون خانۀ او بود و با چکمه‌های مخصوص باغبانی و آلوده به گل و کود گاوی فرش‌های تالار را لگدمال می‌کرد. آقای استانیسلاس با حالی شرم‌زده پیش دوید و خود را آماده کرد که هرچه زودتر او را به خانه اش روانه کند تا میان کاهوها، تربچه‌ها و کلم‌ها گشت بزند. اما ناگهان با دو چشم سرد و بی‌اعتنا و نه چندان بزرگ‌تر از دو گلولۀ سربی مدور و سبزرنگ شکاری و تبسمی مسخره آمیز و سکوتی روبه‌رو گشت که یه وسیلۀ اشاره انگشت، لکه‌های خونین شلوارش را نشان می‌داد، قطع شد.

کرایه دهنده لباس‌های مبدل، بی‌آنکه خود را ببازد، آب دهان را قورت داد و شروع کرد به شکایت از بیماری مزاحم و تقریباً شرم‌آورش، با اطمینان به اینکه این بار ایتالیایی نیامده‌است تا با او دربارۀ تله‌موش حرف بزند، بلکه آمده تا دوایی قطعی برای علاج بواسیر به او پیشنهاد کند. پس سر را از دست به چپ جنباند و با لحن شکایت‌آمیزی گفت: «حالم خوش نیست! حالم خوش نیست…»

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده‌ی کتاب صوتی به زبان فارسی

00:00
میگل آنخل آستوریاس
نویسندگان
میگل آنخل آستوریاس

زندگینامه میگل آنخل آستوریاس

میگل آنخل آستوریاس، در نوزدهم اکتبر سال ۱۸۹۹ در گواتمالاسیتی به دنیا آمد. پدرش قاضی بود و مادرش معلمی می‌کرد. اجداد پدری او جزو مهاجرانی بودند که در قرن ۱۷ از اسپانیا به گواتمالا آمده بودند. زندگی میگل تا سال ۱۹۰۴ در آرامش گذشت اما در این سال وقتی پدرش، جوانانی را که به دلیل اغتشاش دستگیر شده بودند، آزاد کرد مستقیما با دیکتاتور «استرادا کابررا» که رئیس‌جمهور گواتمالا بود برخورد کرد و شغلش را از دست داد. (میگل آنخل رمان آقای رئیس‌جمهور را بر اساس شخصیت این رئیس‌جمهور نوشته است) بعد از آ‌ن خانواده میگل آنخل به شهر سالاما نزد پدربزرگ و مادربزرگ میگل رفتند و در اینجا بود که او برای اولین بار با بومیان آمریکا آشنا شد. این تغییر شغل پدر، در زندگی استوریاس تاثیر به سزایی داشت زیرا باعث شد که او دوران کودکی‌اش را در کنار دایه‌ای مایایی بگذراند که برایش از داستان‌ها و اسطوره‌های سرخپوستان می‌گفت که بعدها الهام‌بخش بسیاری از آثارش شد. سه سال بعد آنها به گواتمالاسیتی بازگشتند و پدرش در این شهر مغازه‌ای باز کرد و در آن مشغول کار شد. میگل در این شهر بزرگ شد و همانجا در رشته حقوق تحصیل کرد. دلیل اصلی اینکه او به رشته حقوق علاقه‌مند شد، شغل سابق پدرش بود. او در دانشگاه در رشته حقوق تحصیل کرد و مدرک دکترایش را در همین رشته گرفت. بعدتر وقتی ۲۴ ساله بود به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته نژادشناسی به ادامه تحصیل پرداخت و تخصصش را در رشته ادیان قدیم آمریکای مرکزی، گرفت. در سال ۱۹۳۰ داستان «افسانه‌های گواتمالا» را منتشر کرد. همین کتاب سبب شد زادگاهش به واسطه افسانه‌های کوچکی که در این کتاب نوشته شده بود، بیش از پیش به مردم جهان شناسانده شود. او در سال ۱۹۳۳ به کشورش بازگشت و برای مدتی به روزنامه‌نگاری پرداخت و اشعارش را منتشر کرد. در سال ۱۹۴۶ فعالیت‌های دیپلماتیک او آغاز شد. او در این سال به سمت وابسته فرهنگی در سفارت مکزیک منصوب شد. بعدا با حفظ همین سمت به آرژانتین و فرانسه رفت و در آخر تصمیم گرفت برای همیشه میهنش را ترک کند و در آرژانتین بماند اما دغدغه کشورش همیشه و هرجا با او بود. او خستگی‌ناپذیر برای شناساندن میهنش تلاش کرد و توانست به خاطر عینیت بخشیدن به این هدف، در سال ۱۹۶۷ جایزه‌ی نوبل ادبیات را از آن خود کند. آستوریاس عاقبت در نهم ژوئن ۱۹۷۴ در سن ۷۴ سالگی در شهر مادرید، کره خاکی را ترک کرد و در گورستان پر-لاشز پاریس به خاک سپرده شد. در سال ۲۰۲۴ «برناردو آروالو» (رئیس‌جمهور گواتمالا) اعلام کرد که خانواده آستوریاس با بازگرداندن بقایای آستوریاس به خاک گواتمالا موافقت کرده‌اند.

درباره میگل آنخل آستوریاس

آستوریاس یک سال بعد از به حکومت رسیدن استرادا کابررا، دیکتاتور گواتمالایی، به دنیا آمد و وقتی او از سمتش برکنار شد، آستوریاس جوانی ۲۱ ساله بود. با این حال در زمان محاکمه‌ی رئیس‌جمهور، او که در رشته‌ی حقوق تحصیل کرده بود سمتی در دادگاه داشت و به این جهت توانست در جریان پرونده‌های استرادا کابررا قرار بگیرد. احتمالا اطلاع او از این حقایق تاریخی بود که جرقه‌ی نوشتن رمان آقای رئیس جمهور را در ذهن او شعله‌ور کرد. در سال ۱۹۲۳ آستوریاس به لندن و سپس به پاریس رفت. در پاریس کتاب «افسانه‌های گواتمالا» را نوشت. بعد از انتشار، این کتاب توسط «فرانسیس دومیوماندر» به زبان فرانسوی ترجمه شد و «پل والری»، شاعر و نویسنده‌ی فرانسوی بر این کتاب مقدمه نوشت و ضمن آن به آستوریاس توصیه کرد: «به کشورتان بازگردید، تا در میان هموطنانتان بهتر بتوانید اثر خود را توسعه دهید». درباره اینکه استوریاس خودش تصمیم به بازگشت به گواتمالا داشت یا به توصیه والری این کار را کرد اطلاعاتی در دست نیست، اما به هر حال او به کشورش بازگشت در حالی که پیش نویس شاهکارش «آقای رئیس‌جمهور» را در دست داشت. انتشار این کتاب در گواتمالا ممنوع شد، اما کتاب توانست در سال ۱۹۴۸در مکزیک اجازه انتشار بگیرد. انتشارش در مکزیک باعث شد این کتاب در آرژانتین و فرانسه هم منتشر شده و با اقبال خوبی مواجه شود و در سال ۱۹۵۲ موفق به کسب جایزه «بهترین زمان خارجی» در فرانسه شود. همین جایزه باعث شد که این کتاب در کشورهای دیگر هم خوانده و ترجمه شود و منتقدین در سراسر دنیا بیشتر روی این کتاب و این نویسنده تمرکز کنند. استوریاس علاوه بر اینکه نویسنده بسیار خوبی بود، شاعری توانا و روزنامه‌نگاری خبره هم بود اما او به جز نگارش کتاب و روزنامه‌نگاری، فعالیت‌های فرهنگی دیگری نیز داشت و از جمله مدتی به عنوان رایزن فرهنگی گواتمالا در سفارت‌ این کشور در مکزیک فعالیت می‌کرد. از دیگر فعالیت‌های فرهنگی او می‌توان به برگزاری نمایشگاه «هنر قوم مایا» اشاره کرد. همچنین او در سال ۱۹۶۶ سفیر گواتمالا در فرانسه شد و در ۱۹۶۷ به خاطر «دستاورد ادبی روشن او که ریشه عمیقی در ویژگی ها و سنت های ملی مردمان سرخپوست آمریکای لاتین دارد.» جایزه نوبل را از آن خود کرد. آستوریاس در ۱۹۷۰ به عنوان رئیس هیئت داوران جشنواره کن انتخاب شد و در ۱۹۷۴ درگذشت.

جوایز و افتخارات میگل آنخل آستوریاس

  • ۱۹۵۲- کسب جایزه «بهترین رمان خارجی» در فرانسه برای کتاب آقای رئیس‌جمهور
  • ۱۹۶۶ – کسب جایزه صلح لنین
  • ۱۹۶۷ – کسب جایزه نوبل ادبیات
  • از ۱۹۸۸ تا کنون- معتبرترین جایزه ادبی در گواتمالا به نام اوست. این جایزه ملی «میگل آنخل آستوریاس» نام دارد.
زهرا کیا (خانلری)
مترجمین
زهرا کیا (خانلری)

زندگینامه‌ی زهرا کیا

زهرا کیا (خانلری) در سال ۱۲۹۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. همه خانواده‌ی او از عالمان دین بودند؛ شیخ فضل‌الله نوری، پدربزرگ پدری‌ اوست و علامه محدث نوری، پدربزرگ مادری‌اش. پدر زهرا کیا، میرزا هادی کیانوری، نیز از علمای برجسته‌ی عصر خود بود. با این‌که زهرا در خانواده‌ای سنتی و مذهبی متولد شد اما در چارچوب‌های سنتی نگنجید و برخلاف اغلب دختران آن روزگار، تحصیل را تا کسب مدارج عالیه ادامه داد. وی نخستین زن ایرانی‌ست که مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد. محمدتقی بهار، استاد راهنمای او بود. زهرا کیا در دوره‌ی دکتری با پرویز ناتل خانلری همکلاسی بود و به این واسطه با یکدیگر آشنا شدند و ازدواج کردند. پس از این پیوند، از او با نام خانوادگی «خانلری» یاد می‌شود. البته در برخی موارد به او کیاخانلری نیز گفته می‌شود. اگرچه ناتل‌خانلری از چهره‌های برجسته‌ی فرهنگی-ادبی ایران است اما زهرا کیا زیر سایه‌ی نام او قرار نگرفت و فعالیت‌های علمی-ادبی خود را با قوت ادامه داد. ثمره‌ی زندگی شخصی زهرا و پرویز ناتل‌خانلری دو فرزند به نام‌های ترانه و آرمان بود که آرمان در کودکی براثر بیماری سرطان فوت و مادر را برای ابد، سیاه‌پوش کرد. به طور کلی خدمات علمی و فرهنگی زهرا خانلری را می‌شود به پنج دسته تقسیم کرد:

1. شناساندن فرهنگ و ادبیات ایران به توده‌ی مردم

زهرا کیا که به واسطه‌ی سال‌ها معلمی متوجه شده بود که نه کودکان و نه حتی دانشجویان از داستان‌های غنی ادبیات فارسی اطلاع زیادی ندارند و فرصت خواندن آن را هم پیدا نخواهند کرد کتاب‌هایی منتشر کرد که در آن‌ها داستان‌های منظوم فارسی را به نثر در آورده بود (کتاب‌های داستان‌های دل‌انگیز فارسی و افسانه سیمرغ از این دسته‌اند)، همچنین او یک فرهنگ ادبیات فارسی در قالب لغتنامه نوشته و در آن بزرگان و رجال ادب ایران را معرفی کرده است.

2. تالیف کتاب‌های درسی

در دهه‌ی چهل، زهرا کیا به همراهی چند تن از همکارانش (معلمین) برای مطالعه و بررسی کتاب‌های درسی مدارس اروپا به انگلیس و فرانسه سفر کردند و پس از بازگشت کتاب‌های درسی را از دوران ابتدایی مطابق دانش روز نوشته و منتشر کردند. خانلری کتابهای دوره پنجم و ششم دبستان را شخصا نوشت.

3. همکاری با مجله سخن

یکی از ثمرات ازدواج زاهرا کیا با ناتل خانلری، همکاری این زوج فرهیخته برای انتشار مجله‌ی «سخن» بود. زهرا خانلری در مجله‌ی سخن، مقالاتی را با نام مستعار ژاله رهبر منتشر می‌کرد.

4. ترجمه‌ی آثار نویسندگان غربی

زهرا کیا آثار زیادی را از ادبیات غرب و حتی شرق به فارسی ترجمه کرده است. برای مثال شب‌های روشن داستایوفسکی، پاپ سبز، آقای رئیس جمهور، تورو تومبو و کتاب خانه و جهان رابیندرانات تاگور هندی.

5. فرهنگ ادبیات جهان

زهرا کیا حدود ده سال از عمرش را برای نوشتن این کتاب اختصاص داد. این کتاب با استفاده از ده‌ها جلد فرهنگ از زبان‌های فرانسه و انگلیسی گردآوری شده است.

زهرا خانلری معلمی را از ۱۷ سالگی در مدارس دخترانه شروع کرد و تا اواخر عمر در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی مشغول بود. توران میرهادی، مادر ادبیات کودک ایران، یکی از دانش‌آموزان زهرا خانلری‌ بود و می‌گفت علاقه به ادبیات را مدیون کلاس‌های اوست. زهرا خانلری پس از ایران تیمورتاش، دومین زن رمان‌نویس ایرانی محسوب می‌شود. با این وجود، وی داستان‌نویسی را رها کرده و بیشتر به پژوهش و ترجمه پرداخته و در این زمینه‌ها آثار ارزشمندی را تألیف کرده است؛ برای نمونه، کتاب شب‌های روشن داستایفسکی نخستین‌بار توسط زهرا خانلری باعنوان شب‌های سپید ترجمه شده است. زهرا خانلری از نخستین بانوانی‌ست که مسأله‌ی حقوق زنان در ایران را مطرح کرد و در این زمینه نیز فعالیت‌های فراوانی ازجمله سخنرانی، تشکیل انجمن بانوان و تألیفاتی را انجام داده است. بیهوده نیست که صادق هدایت، وی را «ژرژ ساند» می‌خواند. زهرا کیا خانلری شش ماه پس از درگذشت همسرش در اسفند ۱۳۶۹ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. گرچه برخی از آثار وی، ازجمله فرهنگ ادبیات جهان پس از درگذشت وی منتشر شد و نام و یادش را زنده نگه داشت.

درباره زهرا خانلری

زهرا خانلری، نوشتن را از سن ۱۷ سالگی در نشریات آغاز کرد. مطالعه فراوان و تجربه نوشتن در نشریه های روز باعث شد اولین داستانش را در سال ۱۳۱۲ به نام «پرویز و پروین» و دومین داستانش را دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۵ به نام «رهبر دوشیزگان»، بنویسد. او عاشق فرهنگ و ادبیات ایران بود. سا‌ل‌هایی که به عنوان معلم و بعدتر بع عنوان استادیار و استاد به تدریس ادبیات پرداخته بود، این دید را به او داده بود که بیشتر دانش جویان و دانش آموزان از داستان‌های معروف و منظوم دنیا بی خبرند و از طرفی فرصت خواندن آن‌ها را هم ندارند. این موضوع سبب شد زهرا خانلری، این داستان‌ها را خلاصه کرده و به نثر دربیاورد. این مجموعه داستان که نام «داستان‌های دل انگیز ادبیات فارسی» را برایش انتخاب کرد، در سال ۱۳۳۷ منتشر و با استقبال خوبی مواجه شد، چندین چندبار تجدید چاپ شد و در نهایت توانست برنده جایزه یونسکو شود. او اولین کسی بود که میخل آنکل استوریاس و ادبیات آمریکلای لاتین را به مردم ایران معرفی کرد. او به تمام زنان ایرانی توصیه کرده است که :«زن‌های ایرانی به هیچ وجه نباید فکر کنند که تحصیل دانش فقط آلت زینتی است بلکه باید آن را وسیلۀ درمان هزاران دردهای اجتماعی بدانند.»

جوایز و افتخارات زهرا خانلری

  • زهرا خانلری، نخستین بانوی ایرانی است که مدرک دکتری ادبیات فارسی را دریافت کرد.
  • زهرا خانلری، دومین رمان‌نویس زن ایرانی است.
  • زهرا خانلری از اولین زنان ایرانی است که به احقاق حقوق و احیای مشارکت اجتماعی زنان ایرانی پرداخت.
  • در سال ۱۳۳۷ زهرا خانلری به خاطر کتاب «داستان‌های دل‌انگیز فارسی» برنده‌ی جایزه‌ای از یونسکو در ایران شد.

نقل‌قول از کتاب

از این پس خیانت جزو زندگی شخصی ما می‌شود، روش زندگی تازه ی ما می‌شود. ما همه خیانت می‌کنیم به سرزمینی که در آن به دنیا آمده‌ایم. خیانت به آنچه هستیم، آنچه آموخته‌ایم، و حتی به آنچه که از آن دفاع می‌کنیم.


توروتومبو- صفحه ۶۸

تو حالا باید بخندی. بخند چون‌که هنوز زن نداری. خنده از مزایای زندگی مردان عزب است. وقتی عروسی کردی، وقتی دختری با لباس قهرمانی جشن تو خوابید دیگر باید با خنده خداحافظی کنی.


توروتومبو-صفحه- صفحه ۱۱۵

زبانش را گم کرده بود و هرچه می‌گشت پیدا نمی‌کرد، وقتی هم پیدا کرد آن را مثل یک جل کهنه یافت.


توروتومبو- صفحه ۳۱

کسانی که در حادثه شوم جان سپرده‌اند در لباس مبدل نبوده‌اند، بلکه لباس واقعی خود را به تن داشتند.


توروتومبو- صفحه ۹۵

طناب‌های باران او را از قعر آینه بیرون کشیدند و به گردش درآوردند. بدنی درخشان و عاری از حیات.


توروتومبو- صفحه ۱۲۴

کتاب‌های نویسنده

آقای رئیس جمهور

مشاهده

کتاب پاپ سبز

مشاهده

کتاب‌های مترجم

آقای رئیس جمهور

مشاهده

کتاب پاپ سبز

مشاهده