به کی سلام کنم؟

سیمین دانشور

سال چاپ ۱۳۵۹
تعداد صفحه ۲۵۷
تعداد تجدید چاپ ۶
شابک ۹۶۴-۴۸۷-۰۴۳-۵

درباره کتاب

کتاب داستانی «به کی سلام کنم»، سومین کتاب چاپ‌شده از بانوی نویسنده مشهور ایران، سیمین دانشور است و اگرچه در سال ۱۳۵۹ و در واقع بعد از انقلاب ایران چاپ شد، اما او تمام داستان‌های این کتاب را پیش از انقلاب نوشته بود. «به کی سلام کنم»، مجموعه ۱۰ داستان نسبتا کوتاه با محتوا و مفاهیم انتقادی، اجتماعی و سرخوردگی‌های ناشی از رویه‌های مرسوم سبک زندگی دهه پنجاه شمسی است. چهار داستان اول، یعنی «تیله شکسته»، «به کی سلام کنم»، «تصادف» و «چشم خفته»، پیشتر و بین سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ در نشریه ادبی جُنگ الفبا به چاپ رسیده بود و سیمین با اضافه کردن شش داستان دیگر با عنوان‌های «مار و مرد»، «انیس»، «درد همه جا هست»، «یک سر و یک بالین»، «کیدالخائنین» و «سوترا» ، نهایتا در سال ۱۳۵۹ کتابی متشکل از این داستان‌های کوتاه را توسط انتشارات خوارزمی روانه بازار کرد. در این کتاب، خانم دانشور با ادبیاتی ساده، جذاب و روان، داستان‌هایی ملموس را روایت می‌کند تا با آنها جریان اختناق و شرایط سیاسی آن دوره و همچنین مسائل اجتماعی مانند غرب‌زدگی و مصرف‌گرایی را نشان بدهد.

صفدر تقی زاده نویسنده، مترجم ومنتقد ادبیات
مجموعه داستانی به کی سلام کنم بهترین درون مایه را برای نقد رویه های اجتماعی واستبداد حاکم برجامعه آن زمان دارد.

بریده خواندنی

دکتر بیمه گفت: به هر که دلت خواست بلند بلند فحش بده تا دلت خنک بشود منهم وردِ زبانم فحش است. خدا خودش می‌داند من عشقی بودم، از جوی آب و دار و درخت و ماه تو آسمان خوشم می‌آمد، کسی نماز و روزه و دعا و ثنا یادم نداده، کربلا که بودم پشت سر حاج اسماعیل نماز می‌خواندم، او بلند بلند می‌خواند و من هم تو دلم می‌گفتم. تهران که آمدیم یادم رفت. عوضش بلدم فحش بدهم. به تمام نامردها و ناکس‌های روزگار فحش می‌دهم، به تمام مردهایی که بعد نامرد شدند و کس‌هایی که بعد ناکس شدند، نفرین می کنم. خیلی‌ها کس ماندند، سر حرف خودشان ایستادند و مردند، خیلی‌ها گم وگور شدند. خدا رفتگان همه را بیامرزد. خانم مدیر گفت: بدبختی ما همینه که مردها را نامرد می‌کنیم. می‌گفت: خون ما را از تو رگ‌های لوله‌ای می‌مکند و بی‌خون و نامردمان می‌کنند… میرزا رضا کرمانی را آوردند تو مجلس، گوش تا گوش اعیان و ارکان و اشراف نشسته بودند. هی می‌گفتند: آقا رضا سلام کن! می‌پرسید: به کی سلام بکنم؟

خانم مدیر می‌گفت مادربزرگش رفته پیش عین‌الدوله، لچکش را از سرش درآورده، کرده سر عین‌الدوله وزیر گلوی عین الدوله گره زده… دلم می‌خواهد بروم هرچه پارچه تو بزازی‌هاست بخرم و لچک درست کنم . سر هر چه نامرد است بکنم..

دریافت نمونه کتاب

بریده شنیدنی

بریده صوتی فارسی

00:00
سیمین دانشور
نویسندگان
سیمین دانشور

زندگينامه سیمین دانشور

سیمین‌تاج دانشور (۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ – ۱۸ اسفند ۱۳۹۰)، فرزند سوم و نام آورترین فرزند محمدعلی دانشور، پزشک مشهور شیرازی و قمرالسلطنه حکمت، نقاش و مدیر هنرستان بود. خانواده او فرهنگی و مرفه بودند و  علی اصغر حکمت، وزیر معارف رضا شاه، پسر عموی مادرش بود. براي يك استعداد ذاتي نويسندگي، چه هدیه ای بهتر از این که در خانواده‌اي فرهنگي به دنيا بيايد؟ كتابخانه پدرش، شهر بي‌پايان كتاب‌هاي مختلف بود و سیمین که از کودکی به شعر و ادبیات علاقه داشت، در آن قدم مي‌زد، سيراب مي‌شد و پايه‌هاي نخستين آينده درخشان خود را بنا مي‌نهاد. حتما به خاطر فرهنگ‌دوستی پدر و مادرش بود که او از کودکی با اشعار حافظ و سعدی و آثار نویسندگان ادبیات کلاسیک ایران، نظیر ناصرخسرو و بیهقی آشنا شد. جالب اين‌كه كتاب‌فروشي‌هاي مطرح شيراز هم، معمولا كتاب‌هاي تازه ‌منتشر شده را براي پدرش مي‌فرستادند تا از آثار روز ايران و دنيا عقب نماند.

او دوره ابتدایی را در مدرسه انگلیسی‌زبان مهرآیین شیراز گذراند. با اشتیاق فراوانی که به کتابخوانی داشت و به این دلیل که خیلی زود به زبان انگلیسی تسلط پیدا کرد، در سن پایین با ادبیات جهان نیز آشنا شد. دبیرستان را در همان مدرسه مهرآیین گذراند. در مدرسه چنان استعداد و ذوق و قريحه ای از خود نشان داد که با وساطت معلم هایش، نوشته‌هايش را در روزنامه‌هاي محلي منتشر مي‌کردند. سال ۱۳۱۶ اولین مقاله‌اش با نام «زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست» چاپ شد. مدتی بعد، در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد و در سال ۱۳۱۷، به همراه خواهرش هما و برادرش منوچهر به تهران آمد تا در دانشگاه تهران درس بخواند. سیمین مدتی در شبانه‌روزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علی اکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. دو سال بعد، در سال ۱۳۲۲، از کار رادیو کناره‌گیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. علاقه دانشور به نویسندگی که از کودکی و نوجوانی در او جوانه زده بود، با کار در روزنامه ایران و نشریات دیگر با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» ادامه پیدا کرد. در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» (شامل ۱۶ داستان کوتاه) منتشر کرد. آتش خاموش را نخستين مجموعه داستاني مي‌دانند كه به قلم يك زن ايراني نشر يافته است. البته استقبال خوبي از آن نشد و ظاهرا هيچ گاه هم بازنشر نشد. چرا كه به گفته خودش «خام و ناپخته و فاقد جهانبيني فلسفي و ديد اجتماعي» بود.

یک سال بعد به اخذ درجه دکترای ادبیات فارسی نایل شد و باز یک سال بعد با جلال آل احمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سال‌ها ازدواج کرد.

از آن‌جايي كه هر دو نويسنده و روشنفكر بودند، وضع مالي شان ابتدا چندان خوب نبود و همين امر موجب شد تا سيمين، دست به ترجمه هم بزند كه بتواند خرج زندگي‌شان را تأمين كند. به همين دليل آثار شاخصي از ادبيات جهان در فهرست ترجمه‌هاي او وجود دارد. آثاری از چخوف، شنیتزلر، کارنگی و... پس عنوان كامل او را مي‌شود نويسنده و مترجم و به قول حسين پايبنده، محقق زيبايي‌شناسي گذاشت. به خصوص که در سال‌های بعد، با بهره‌گیری از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته زیبایی‌شناسی به تحصیل پرداخت.

در آمریکا به گفته خودش، تکنیک، فضاسازى، مکان و محیط داستانى را آموخت و در واقع از مدرن‌ترین شیوه‌هاى روایى داستان آگاه شد. سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. مدتی بعد مدیریت مجلة نقش‌ونگار را پذیرفت. سال ۱۳۴۰ مجموعه داستان «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. این اولین رمانش بعد از بازگشت از آمریکا بود که خودش می گفت ده ها قدم با آثار قبلی اش فاصله داشت. اما مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظه در زندگی و در کارنامه ادبی او در سال ۱۳۴۸ رقم خورد؛ زمانی که از یک سو، رمان «سووشون» را منتشر کرد و از سوی دیگر جلال آل‌احمد را از دست داد. سووشون نه‌تنها در تاریخ ‌ادبیات فارسی نقطه عطفی به شمار می‌رود بلکه نمایانگر استعدادهای زن ایرانی در خلق آثار ادبی برجسته نیز هست.

سیمین دانشور در کنار نگارش، به تدریس در دانشگاه تهران نیز پرداخت و در مدت بیست سال حضور خود در این عرصه، محبوبیت زیادی میان دانشجویان و استادان کسب کرد. او در کلاس‌های خود برخوردی صمیمی، مادرانه و مهربان با دانشجویان داشت و آنطور که خودش می گفت، به حل مشکلات شخصی و روانی آن‌ها نیز توجه می‌کرد.

سیمین دانشور در طول زندگی‌اش با حضور فعال در کانون نویسندگان ایران و همکاری با نویسندگان برجسته، تأثیر زیادی بر ادبیات معاصر ایران گذاشت. او در سال ۱۳۹۰ در ۹۰ سالگی و بر اثر آنفولانزا درگذشت و به عنوان زنی که نه‌تنها در عرصه ادبیات، بلکه در زندگی شخصی خود نیز انسانی مهربان و دلسوز بود در فضای ادبی جامعه ایران جاودانه شد.

درباره سیمین دانشور

ادبيات معاصر ايران در عرصه‌هاي مختلف، آفرينندگان زن زيادي را به خود ديده است، اما تعداد كمي از آن‌ها اعتبار و جايگاه ادبي سيمين دانشور را داشته‌اند. به عقیده بسیاری، شروع داستان‌نویسی حرفه‌ای زنان ایرانی با سیمین دانشور بود.  همکاری و دانش‌آموختگی او در کنار بزرگانی چون غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، علی اکبر کسمایی، صادق هدایت، عباس اقبال، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، ملک‌الشعرای بهار و... از او نویسنده‌ای چیره‌دست ساخت که برخی کتاب‌هایش در جهان شناخته و به بیش از ۱۷ زبان ترجمه شد. اولویت خانم دانشور برای داستان‌نویسی، مسائل و ناهنجاری‌های روزمره اجتماعی و بعضا سیاسی بود و همانطور که انتظار می‌رود، زنان در داستان‌های او، جایگاه ویژه و ارجمندی دارند و در بسیاری موارد، فضای داستان‌ها به نقل از بانوان و حول مشکلات و دغدغه‌های آنها چرخ می‌زند.

سيمين دانشور، در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱م) به دنيا آمده است. در زمانه‌اي كه آشوب‌ها، تنش‌ها، تغييرات اجتماعي، سياسي و جهاني بسياري در ایران و جهان اتفاق افتاد. تنها يكي از اين اتفاقات، جنگ جهاني ويرانگر دوم بود كه در ۱۸ سالگی سیمین آغاز شد و به زودی زندگی او و تمام ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد. آن‌قدر که این رخداد بعدها جان‌مايه مهمترين اثر او (سووشون) هم شد.  

كار در راديو ايران و حشر و نشر با خبرنگاران خارجي كه به ايران مي‌آمدند، سفر به شیراز و گذران زندگی در شهری که به اشغال انگليسي‌ها در آمده بود و سربازان هندي و اسكاتلندي و ... در آن رفت و آمد مي‌كردند، شرکت در مهماني‌هاي رده بالا به واسطه شغل پدر و گفتگو با افسران انگليسي، وقت گذراندن در کتابخانه پدر و مطالعه مهم ترین آثار ادبی روز... تحصیل در آمریکا و دست آخر همزيستي با جلال، از غول‌هاي ادبي و روشنفكري معاصر كشورمان، سبب شد او چنان تجربه زيسته‌اي داشته باشد كه بتواند به راحتي آن‌ را به رشته تحرير درآورده و آثار متفاوتی خلق كند. چنانکه همین کار را هم می کرد و در همه آثارش می‌شود رد پای تجربه هایش را دید. خودش می گفت: «من مدام در حال يادداشت  دیده‌ها و شنیده‌هایم بوده‌ام. من تا تجربه نكنم و شخصاً ديالوگ نداشته باشم نمی‌توانم بنويسم.»

برخی همچون هوشنگ گلشيري، اعتقاد دارند كه دانشور، به شدت تحت تأثير جلال بوده است. البته اين امر، خاص بيشتر نويسنده‌هاي دوره جلال بود و نثر كوتاه و ضربتي و محكم و مستقيم او، چيزي نبود كه بشود بي‌اعتنا از كنارش گذشت. اما در عین حال این وصله ای نیست که بشود به راحتی به سیمین چسباند. به خصوص که خودش در خاطراتش گفته است که او و جلال معمولا نوشته های همدیگر را پیش از هر کس می خواندند و آن را نقد و بررسی می کردند. با این حال «او هرگز اجازه نمی‌داد جلال در نوشته‌هایش دست ببرد» اما همچنان عده ای عقیده دارند جدا از نثر، نگاه جلال نيز گويي در آثار سيمين نمود يافته است. تا بدانجا كه حتي گروهي، داستان يوسف و زري سووشون را، داستان جلال و سيمين مي‌دانند.

دانشور در آثار خود و به طور اختصاصي در سووشون، عادت به دولايه روايت كردن دارد. يعني شما يك لايه رئال و واقعي مشاهده مي كنيد، اما اين‌ها به نمادهايي هم منجر مي‌شود كه قرار است منظور نويسنده را منتقل کند. چنين است كه موقع خواندن، بايد به لايه‌هاي دروني‌تر نیز سفر كرد تا قادر به كشف اين نمادها شد. با همه اين احوالات و فارغ از اینکه سیمین چقدر از جلال تاثیر گرفته است، بهتر است او را با این گفته سيمين بهبهاني بشناسیم: «در بين زنان بهترين قلم را داشت.»

جوایز سیمین دانشور

  • جایزه بهترین رمان سال برای رمان سووشون از طرف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۸
  • جایزه مهرگان ادب از سوی بنیاد مهرگان ادب به پاس یک عمر فعالیت ادبی در سال ۱۳۸۲

نقل‌قول از کتاب

«دوتا بلیط از علی اصغر، دلال امریکایی ها می‌خریم و بختمان که به قول ننه تاج ماه تو خاکسترها خوابش برده، دهن دره‌ای می‌کند و از خواب بیدار می‌شود و می‌شویم برندگان»


کتاب به کی سلام کنم – صفحه ۱۵

«راستش همه عمرم از وراج و اشتهادار و زنی که صاحب دندان‌های سالم باشد، خوشم می‌آمد.»


کتاب به کی سلام کنم – صفحه ۵۰

«واقعا کی مونده که بهش سلام کنم؟ خانم مدیر مرده، حاج اسمعیل گم شده، یکی یکدانه دخترم نصیب گرگ بیابان شده، گربه مرد، انبر افتاد روی عنکبوت و عنکبوت هم مرد.»


کتاب به کی سلام کنم – صفحه ۶۷

مرا می کنند استادکار، من سرم بیشتر از همه توحساب است، بیخود که آب همه جا را نخورده‌ام. آب قنات فخرآباد…، آب قنات شاه…، آبا سفارت…


کتاب به کی سلام کنم - صفحه ۸۵

گفت: نماز رسوایی بخوان تا خدا رسوایش بکند.


کتاب به کی سلام کنم – صفحه ۷۳

کتاب‌های نویسنده

سووشون

مشاهده

ساربان سرگردان

مشاهده

جزیره سرگردانی

مشاهده