درباره کتاب
«بنال وطن» رمانی تکاندهنده از آلن پیتون، نویسنده و فعال اجتماعی اهل آفریقای جنوبی است که در سال ۱۹۴۸نوشته و منتشر شد. این کتاب به گفته ی نویسنده اش ترکیبی از واقعیت و خیال است. یعنی برخی اتفاق هایی که ضمن داستان عنوان شده نمود بیرونی داشته و در واقع اتفاق افتاده بودند و برخی دیگر زاییده ی خیال او هستند. کتاب داستان عمیق و تأثیرگذاری درباره بیعدالتی، تبعیض نژادی و اوضاع نابسامان اجتماعی در آفریقای جنوبی را روایت میکند. پیتون در این رمان، تصویری از جامعهای را به نمایش میگذارد که در آن زور ترس و رنج بیشتر از قدرت روابط انسانی است، اما عشق و امید همچنان در برابر این تاریکی مقاومت میکنند. این رمان ضمن روایت داستانی جذاب و پرکشش، نگاهی عمیق به زخمهای ریشهدار یک سرزمین دارد. موضوع اصلی کتاب، زوال اخلاقی و اجتماعی در آفریقای جنوبی است؛ سرزمینی که در آن ستم، نابرابری و نژادپرستی بیداد میکند. اما در کنار این سیاهی، «بنال وطن» روایتی از عشق، همدلی و امید هم هست. پیتون در این اثر، بیش از آنکه راهحلی برای خارج شدن از وضعیت فعلی و یا راه حلی برای مشکلات داده باشد، تصویری انسانی از دردها و کشمکشهای مردم نشان میدهد و از طریق شخصیتهای داستان، عمق اندوه و رنج این سرزمین را به تصویر میکشد. زبان کتاب ساده اما قدرتمند است. پیتون با لحنی آرام و صمیمی، داستان را روایت میکند و در عین حال از جملاتی استفاده میکند که گاهی تا مغز استخوان نفوذ میکنند. پیتون در این رمان نشان میدهد که چگونه ترس میتواند انسانها را از یکدیگر دور کند، چگونه فقر میتواند افراد را به سمت جنایت سوق دهد و چگونه امید، حتی در سختترین شرایط، میتواند نجاتبخش باشد. یکی از مهمترین ویژگیهای این رمان، شخصیتپردازی آن است. شخصیتهای داستان، بهویژه کشیش استفان کومالو و جیمز جارویس، بسیار ملموس و باورپذیر هستند. کشیش کومالو، نماینده انسانیت، اخلاق و امید است، درحالیکه جارویس، نماینده سفیدپوستانی است که در میان احساس گناه و ناآگاهی از واقعیتهای زندگی سیاهپوستان گرفتار شدهاند. این دو شخصیت، که از دو دنیای متفاوت میآیند، در مسیری مشترک قرار میگیرند و طی داستان سرنوشتشان به هم گره میخورد. «بنال وطن» کتابی است که هرچند داستان آن در آفریقای جنوبی دهه ۱۹۴۰ میگذرد، اما مفاهیم و پیامهای آن همچنان در جهان امروز شنیده میشود، البته اگر گوش شنوایی داشته باشیم! این کتاب، ندایی است برای تمام کسانی که هنوز به آیندهای روشنتر ایمان دارند، ندایی که با صدایی لرزان اما پر از امید، در گوش سرزمینهای رنجدیده نجوا میکند: «بنال وطن، اما هرگز تسلیم نشو.»
نکته جالب درباره نویسندگی و ترجمه کتاب اینکه پیتون آن را حین سفرهایش به اروپا و آمریکا و در هتل های محل اقامتش نوشته و سیمین دانشور نیز هنگامی که در تابستان سال ۱۳۴۸ در اسالم به سر می برده عمده ی آن را ترجمه کرده است. اما در همان زمان جلال آل احمد به طور ناگهانی در می گذرد و تکمیل ترجمه و انتشار می ماند برای سه سال بعد که اوراق ترجمه به دست سیمین می رسد. کتاب برای بار اول در سال ۱۳۵۱ توسط نشر خوارزمی منتشر شده است.
بریده خواندنی
مسی مانگو و کومالو صبح روز بعد، پس از صرف صبحانه به طرف جاده وسیع عظیمی که اتوبوسها از آن میگذشتند به راه افتادند. مسی مانگو گفت: هر اتوبوسی در اینجا اتوبوس درست است.
کومالو تبسم کرد. چرا که این شوخی اشاره به ترسی بود که او از اتوبوس اشتباهی سوار شدن داشت.
مسی مانگو گفت: همه این اتوبوسها به ژوهانسبورگ می روند. در اینجا از اتوبوس عوضی سوار شدن نباید بترسید.
پس سوار اولین اتوبوسی شدند که از راه رسید و اتوبوس آنها را همانجایی که پول کومالو را زده بودند پیاده کرد. بعد راه افتادند، و از خیابانهای بسیاری، غلغله از ماشینها و اتوبوسها و مردم گذشتند تا به ایستگاه اتوبوس الکساندرا رسیدند. اما در اینجا با مشکلی روبرو شدند که انتظارش را نداشتند چرا که مردی سر راهشان سبز شد و از مسی مانگو پرسید که آیا آقایان قصد رفتن به الکساندرا را دارند؟
– بله. دوست من.
– ما اینجا ایستاده ایم که مانع شویم اومفندیس، نه با زور. نگاه کنید.
اشاره کرد:
– پاسبانها آنجا ایستاده اند که مانع منع ما بشوند و شما را ترغیب کنند. اگر سوار اتوبوس بشوید، هدف مردم سیاهپوست را تضعیف کرده اید. ما تصمیم گرفته ایم که سوار اتوبوس نشویم مگر آنکه نرخ بلیت را دوباره به همان چهار پنس برگردانند.
– حق با شماست. خبر دارم.
رو به کومالو کرد:
– دوست عزیز، چه حماقتی کردم. یادم رفته بود که اتوبوس نیست. به هر جهت، تحریم اتوبوس فراموشم شده بود.
کومالو به فروتنی گفت:
– کار خیلی لازمی داریم.
مرد در جواب مؤدب بود:
– این تحریم هم امر واجبی است. از ما می خواهند که شش پنس پول بلیت بدهیم یعنی روزی یك شیلینگ که می شود هفته ای شش شیلینگ. مزد بعضی از ما در هفته سی و پنج الی چهل شیلینگ است…
سیمین دانشور
مترجمین
زندگينامه سیمین دانشور
سیمینتاج دانشور (۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ – ۱۸ اسفند ۱۳۹۰)، فرزند سوم و نام آورترین فرزند محمدعلی دانشور، پزشک مشهور شیرازی و قمرالسلطنه حکمت، نقاش و مدیر هنرستان بود. خانواده او فرهنگی و مرفه بودند و علی اصغر حکمت، وزیر معارف رضا شاه، پسر عموی مادرش بود. براي يك استعداد ذاتي نويسندگي، چه هدیه ای بهتر از این که در خانوادهاي فرهنگي به دنيا بيايد؟ كتابخانه پدرش، شهر بيپايان كتابهاي مختلف بود و سیمین که از کودکی به شعر و ادبیات علاقه داشت، در آن قدم ميزد، سيراب ميشد و پايههاي نخستين آينده درخشان خود را بنا مينهاد. حتما به خاطر فرهنگدوستی پدر و مادرش بود که او از کودکی با اشعار حافظ و سعدی و آثار نویسندگان ادبیات کلاسیک ایران، نظیر ناصرخسرو و بیهقی آشنا شد. جالب اينكه كتابفروشيهاي مطرح شيراز هم، معمولا كتابهاي تازه منتشر شده را براي پدرش ميفرستادند تا از آثار روز ايران و دنيا عقب نماند.
او دوره ابتدایی را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین شیراز گذراند. با اشتیاق فراوانی که به کتابخوانی داشت و به این دلیل که خیلی زود به زبان انگلیسی تسلط پیدا کرد، در سن پایین با ادبیات جهان نیز آشنا شد. دبیرستان را در همان مدرسه مهرآیین گذراند. در مدرسه چنان استعداد و ذوق و قريحه ای از خود نشان داد که با وساطت معلم هایش، نوشتههايش را در روزنامههاي محلي منتشر ميکردند. سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» چاپ شد. مدتی بعد، در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد و در سال ۱۳۱۷، به همراه خواهرش هما و برادرش منوچهر به تهران آمد تا در دانشگاه تهران درس بخواند. سیمین مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علی اکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. دو سال بعد، در سال ۱۳۲۲، از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. علاقه دانشور به نویسندگی که از کودکی و نوجوانی در او جوانه زده بود، با کار در روزنامه ایران و نشریات دیگر با نام مستعار «شیرازی بینام» ادامه پیدا کرد. در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» (شامل ۱۶ داستان کوتاه) منتشر کرد. آتش خاموش را نخستين مجموعه داستاني ميدانند كه به قلم يك زن ايراني نشر يافته است. البته استقبال خوبي از آن نشد و ظاهرا هيچ گاه هم بازنشر نشد. چرا كه به گفته خودش «خام و ناپخته و فاقد جهانبيني فلسفي و ديد اجتماعي» بود.
یک سال بعد به اخذ درجه دکترای ادبیات فارسی نایل شد و باز یک سال بعد با جلال آل احمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد.
از آنجايي كه هر دو نويسنده و روشنفكر بودند، وضع مالي شان ابتدا چندان خوب نبود و همين امر موجب شد تا سيمين، دست به ترجمه هم بزند كه بتواند خرج زندگيشان را تأمين كند. به همين دليل آثار شاخصي از ادبيات جهان در فهرست ترجمههاي او وجود دارد. آثاری از چخوف، شنیتزلر، کارنگی و... پس عنوان كامل او را ميشود نويسنده و مترجم و به قول حسين پايبنده، محقق زيباييشناسي گذاشت. به خصوص که در سالهای بعد، با بهرهگیری از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته زیباییشناسی به تحصیل پرداخت.
در آمریکا به گفته خودش، تکنیک، فضاسازى، مکان و محیط داستانى را آموخت و در واقع از مدرنترین شیوههاى روایى داستان آگاه شد. سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. مدتی بعد مدیریت مجلة نقشونگار را پذیرفت. سال ۱۳۴۰ مجموعه داستان «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. این اولین رمانش بعد از بازگشت از آمریکا بود که خودش می گفت ده ها قدم با آثار قبلی اش فاصله داشت. اما مهمترین و سرنوشتسازترین لحظه در زندگی و در کارنامه ادبی او در سال ۱۳۴۸ رقم خورد؛ زمانی که از یک سو، رمان «سووشون» را منتشر کرد و از سوی دیگر جلال آلاحمد را از دست داد. سووشون نهتنها در تاریخ ادبیات فارسی نقطه عطفی به شمار میرود بلکه نمایانگر استعدادهای زن ایرانی در خلق آثار ادبی برجسته نیز هست.
سیمین دانشور در کنار نگارش، به تدریس در دانشگاه تهران نیز پرداخت و در مدت بیست سال حضور خود در این عرصه، محبوبیت زیادی میان دانشجویان و استادان کسب کرد. او در کلاسهای خود برخوردی صمیمی، مادرانه و مهربان با دانشجویان داشت و آنطور که خودش می گفت، به حل مشکلات شخصی و روانی آنها نیز توجه میکرد.
سیمین دانشور در طول زندگیاش با حضور فعال در کانون نویسندگان ایران و همکاری با نویسندگان برجسته، تأثیر زیادی بر ادبیات معاصر ایران گذاشت. او در سال ۱۳۹۰ در ۹۰ سالگی و بر اثر آنفولانزا درگذشت و به عنوان زنی که نهتنها در عرصه ادبیات، بلکه در زندگی شخصی خود نیز انسانی مهربان و دلسوز بود در فضای ادبی جامعه ایران جاودانه شد.
درباره سیمین دانشور
ادبيات معاصر ايران در عرصههاي مختلف، آفرينندگان زن زيادي را به خود ديده است، اما تعداد كمي از آنها اعتبار و جايگاه ادبي سيمين دانشور را داشتهاند. به عقیده بسیاری، شروع داستاننویسی حرفهای زنان ایرانی با سیمین دانشور بود. همکاری و دانشآموختگی او در کنار بزرگانی چون غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، علی اکبر کسمایی، صادق هدایت، عباس اقبال، بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار و... از او نویسندهای چیرهدست ساخت که برخی کتابهایش در جهان شناخته و به بیش از ۱۷ زبان ترجمه شد. اولویت خانم دانشور برای داستاننویسی، مسائل و ناهنجاریهای روزمره اجتماعی و بعضا سیاسی بود و همانطور که انتظار میرود، زنان در داستانهای او، جایگاه ویژه و ارجمندی دارند و در بسیاری موارد، فضای داستانها به نقل از بانوان و حول مشکلات و دغدغههای آنها چرخ میزند.
سيمين دانشور، در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱م) به دنيا آمده است. در زمانهاي كه آشوبها، تنشها، تغييرات اجتماعي، سياسي و جهاني بسياري در ایران و جهان اتفاق افتاد. تنها يكي از اين اتفاقات، جنگ جهاني ويرانگر دوم بود كه در ۱۸ سالگی سیمین آغاز شد و به زودی زندگی او و تمام ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد. آنقدر که این رخداد بعدها جانمايه مهمترين اثر او (سووشون) هم شد.
كار در راديو ايران و حشر و نشر با خبرنگاران خارجي كه به ايران ميآمدند، سفر به شیراز و گذران زندگی در شهری که به اشغال انگليسيها در آمده بود و سربازان هندي و اسكاتلندي و ... در آن رفت و آمد ميكردند، شرکت در مهمانيهاي رده بالا به واسطه شغل پدر و گفتگو با افسران انگليسي، وقت گذراندن در کتابخانه پدر و مطالعه مهم ترین آثار ادبی روز... تحصیل در آمریکا و دست آخر همزيستي با جلال، از غولهاي ادبي و روشنفكري معاصر كشورمان، سبب شد او چنان تجربه زيستهاي داشته باشد كه بتواند به راحتي آن را به رشته تحرير درآورده و آثار متفاوتی خلق كند. چنانکه همین کار را هم می کرد و در همه آثارش میشود رد پای تجربه هایش را دید. خودش می گفت: «من مدام در حال يادداشت دیدهها و شنیدههایم بودهام. من تا تجربه نكنم و شخصاً ديالوگ نداشته باشم نمیتوانم بنويسم.»
برخی همچون هوشنگ گلشيري، اعتقاد دارند كه دانشور، به شدت تحت تأثير جلال بوده است. البته اين امر، خاص بيشتر نويسندههاي دوره جلال بود و نثر كوتاه و ضربتي و محكم و مستقيم او، چيزي نبود كه بشود بياعتنا از كنارش گذشت. اما در عین حال این وصله ای نیست که بشود به راحتی به سیمین چسباند. به خصوص که خودش در خاطراتش گفته است که او و جلال معمولا نوشته های همدیگر را پیش از هر کس می خواندند و آن را نقد و بررسی می کردند. با این حال «او هرگز اجازه نمیداد جلال در نوشتههایش دست ببرد» اما همچنان عده ای عقیده دارند جدا از نثر، نگاه جلال نيز گويي در آثار سيمين نمود يافته است. تا بدانجا كه حتي گروهي، داستان يوسف و زري سووشون را، داستان جلال و سيمين ميدانند.
دانشور در آثار خود و به طور اختصاصي در سووشون، عادت به دولايه روايت كردن دارد. يعني شما يك لايه رئال و واقعي مشاهده مي كنيد، اما اينها به نمادهايي هم منجر ميشود كه قرار است منظور نويسنده را منتقل کند. چنين است كه موقع خواندن، بايد به لايههاي درونيتر نیز سفر كرد تا قادر به كشف اين نمادها شد. با همه اين احوالات و فارغ از اینکه سیمین چقدر از جلال تاثیر گرفته است، بهتر است او را با این گفته سيمين بهبهاني بشناسیم: «در بين زنان بهترين قلم را داشت.»
جوایز سیمین دانشور
- جایزه بهترین رمان سال برای رمان سووشون از طرف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۸
- جایزه مهرگان ادب از سوی بنیاد مهرگان ادب به پاس یک عمر فعالیت ادبی در سال ۱۳۸۲
