ابله
فئودور داستایفسکی
نام مترجم مهری آهیدرباره کتاب
رمان «ابله» اثر فئودور داستایوفسکی (که در برخی زبانها به عنوان «احمق» نیز ترجمه شده است) از برجستهترین آثار ادبیات کلاسیک به شمار میرود که به شکلی پیچیده به طبیعت انسانی میپردازد. این رمان که در سال ۱۸۶۹ منتشر شد، به چالشهای اخلاقی، پاکی و معصومیت در جامعهای عمیقاً معیوب میپردازد. شاهزاده میشکین، قهرمان داستان، شخصیتی منحصربهفرد در میان آثار داستایوفسکی است: فردی که با شفقت و سادگیای تقریباً مسیحگونه رفتار میکند. این ویژگی باعث میشود رمان نه فقط یک داستان، بلکه کاوشی در این باشد که چه اتفاقی میافتد وقتی یک «ابله» واقعی، کسی که از ترفندها و انگیزههای خودخواهانه معمول جامعه به دور است، با دنیایی که از روراستی فاصله زیادی دارد، روبرو میشود.
آنچه ابله را از دیگر رمانهای دوران خود متمایز میکند، نحوهی به تصویر کشیدن شخصیتها توسط داستایوفسکی است؛ او تمامی جنبههای انسانی شخصیتهایش را به نمایش میگذارد. هر شخصیت دارای نقصها، پیچیدگیها و عمق انسانی است که به خواننده این امکان را میدهد تا پیامدهای صافوسادهبودن را در جامعهای که تحت سلطهي فریب، قدرت و غرور است، بررسی کند. این کتاب همچنین بازتابی از ایدههای فلسفی داستایوفسکی است، از جمله تأملات او دربارهی طبیعت خیر و شر، ایمان و ناامیدی وجودی.
ابله، خوانندگان را به بازنگریِ درک خود از برتریهای اخلاقی، آسیبپذیری و جایگاه نیکی در جهانی فاسد دعوت میکند. این اثر همچنان به عنوان یکی از قطعات عمیق ادبی در ذهن و جان آدمی باقی میماند و ما را به تأمل درونی وادار ميکند، و نه تنها رفتار شخصیتها، بلکه ماهیت خود ما را در برابر نقصهای اجتماعی مورد پرسش قرار میدهد.
بریده خواندنی
«شاهزاده حتی متوجه آن نبود که دیگران داشتند با آگلایا صحبت و اظهار لطف میکردند. حتی گاه تقریباً فراموش میکرد که خود در کنار او نشستهاست. گاهی دلش میخواست به جای دیگر برود و بکلی ناپدید شود. آرزو داشت حتی به یک گوشه خلوت و تاریک راه یابد و هیچکس نداند او کجاست؛ به شرط آنکه فقط با افکار خود تنها بماند. یا اینکه لااقل در خانه خودش باشد و بدون آنکه کسی در کنارش باشد، نه لبدف و نه بچهها، روی نیمکت بیفتد؛ صورتش را در بالش فرو برد و یکی دو شبانهروز دیگر به همین حال بهسر برد. گاه در عالم خیال در برابر خود نقش کوههایی را میدید؛ بخصوص نقطه آشنایی را که یادآوری آن پیوسته برایش مطبوع بود و، هنگامی که در سویس میزیست، همیشه علاقه داشت به آنجا برود تا از آن بالا بتواند بهپایین بهدهکده خود و بهآبشاری که چون نخ باریک سفیدی برق میزد، و نیز ابرهای سفید و کاخ قدیمی متروک، نظر افکند. آه! چقدر آرزو داشت هماکنون در آنجا باشد و فقط به یک چیز بیندیشد! تمام عمر را به این یک چیز بیندیشد و حتی هزار سال او را به خود مشغول دارد! و برایش چه اهمیتی دارد که در اینجا او را بکلی فراموش کنند! حتی شاید بهتر این بود که اصلاً او را نمیشناختند و همۀ آنچه میگذشت فقط خواب باشد! راستی برای او چه تفاوت داشت که در خواب باشد یا بیداری؟ گاه به تماشای آگلایا میپرداخت و پنج دقیقهای نگاهش را از چهره او بر نمیگرفت؛ اما نگاهش شگفتآور بود. انگار به شیءای مینگریست که دو فرسخی از او دور است؛ یا مثل آن بود که به تصویر او مینگریست، نه خود او که در کنارش نشستهبود.»
بریده شنیدنی

مهری آهی
مترجمین
زندگینامهی مهری آهی
مهری آهی (۱۳۰۰-۱۳۶۶ هجری شمسی) مترجم برجسته، استاد دانشگاه تهران، فعال حقوق زنان و از اعضای شورای کتاب کودک بود. او در تهران به دنیا آمد و پدرش، مجید آهی، دیپلمات و از دولتمردان دوره پهلوی بود. مهری تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوی ژاندارک گذراند و سپس از دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد.
در سال ۱۳۲۱، پدرش بهعنوان سفیر ایران در اتحاد جماهیر شوروی منصوب شد و مهری به همراه خانواده به مسکو رفت. او به مدت سه سال در دانشگاه دولتی مسکو به تحصیل زبان و ادبیات روسی پرداخت. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۷، برای ادامه تحصیل به انگلستان و فرانسه رفت و پس از هفت سال موفق به اخذ دکتری در رشته زبان و ادبیات روسی شد.
مهری آهی پس از بازگشت به ایران، به تدریس زبان و ادبیات روسی در دانشگاه تهران پرداخت و همزمان به ترجمه آثار مهم ادبیات روسی مشغول شد. از جمله ترجمههای برجسته او میتوان به «پدران و پسران» اثر ایوان تورگنیف، «جنایت و مکافات» و «ابله» از فئودور داستایفسکی اشاره کرد.
علاوه بر فعالیتهای ادبی، مهری آهی در حوزههای اجتماعی نیز فعال بود. او از اعضای شورای کتاب کودک بود و در سازمانهای خیریه مانند شیر و خورشید سرخ ایران و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی فعالیت داشت.
مهری آهی در ۷ اسفند ۱۳۶۶ درگذشت. پس از فوت وی، بابک احمدی در شماره ۲۵ نشریه آدینه دربارهی او نوشت: «مهری آهی در ۷ اسفند ۶۶ درگذشت، سه روز بعد بمباران موشکی تهران آغاز شد و در نگرانیها، هراسها و فاجعههای آن ایام کسی از مرگ او باخبر نشد. امروز هم که چند ماه از رفتن او میگذرد همچنان بسیاری از حادثه بیخبرند.»
مهری آهی با ترجمههای دقیق و وفادار به متن اصلی، نقش مهمی در معرفی ادبیات روسی به فارسیزبانان ایفا کرد و آثار او همچنان مورد توجه علاقهمندان به ادبیات قرار دارد.
درباره مهری آهی
مهری آهی یکی از مترجمان برجسته ادبیات روسی به فارسی است که آثار مهم و تاثیرگذاری را در کارنامه ترجمه خود دارد. او با وفاداری به متنهای اصلی و توجه ویژه به جزئیات، نقش مهمی در معرفی شاهکارهای ادبیات روسیه به جامعه فارسیزبان ایفا کرده است. مهری آهی علاوه بر ترجمه آثار داستانی و ادبی، تمرکز خاصی بر آثار فلسفی و پیچیدهای داشت که نیازمند حساسیت و دقت بالا در ترجمه بودند.
یکی از ویژگیهای مهم کار مهری آهی، دقت و وسواس او در انتخاب آثار برای ترجمه بود. او پیش از ترجمه هر اثر، مطالعات دقیقی انجام میداد تا بتواند مقدمهای جامع و دقیق درباره نویسنده و زمانه او بنویسد و مخاطب را با فضای داستان آشنا کند. این مقدمهها در بسیاری از آثار ترجمهشده او، مانند "جنایت و مکافات" و "ابله" داستایفسکی، به خوبی قابل مشاهده است و به خواننده کمک میکند تا درک عمیقتری از بستر فرهنگی و فکری اثر بهدست آورد.
مهری آهی در ترجمههای خود، بهویژه آثار داستایفسکی، تلاش میکرد تا پیچیدگیهای روانی و فلسفی شخصیتها را به زبان فارسی منتقل کند. او بر این باور بود که وفاداری به متن اصلی تنها در حفظ واژگان نیست، بلکه در انتقال روح نویسنده و حس و حال اثر نهفته است. این حساسیت در ترجمههای او باعث شده است که آثارش همچنان بهعنوان منابع معتبر و دقیق برای مطالعه ادبیات روسی باقی بمانند.
نثر روان و وفاداری به متن اصلی در عین توانایی در حفظ لحن و سبک نویسنده از ویژگیهای برجسته آثار مهری آهی است. او با مهارتی خاص، توانست ظرافتهای نثر نویسندگان روسی را به فارسی منتقل کند و آثارشان را برای مخاطبان فارسیزبان قابل فهم و دلنشین سازد. هرچند مهری آهی جوایز رسمی برای ترجمههای خود دریافت نکرد، اما ترجمههای او به دلیل کیفیت و دقت بالا، مورد تحسین قرار گرفتهاند و همچنان بهعنوان آثاری ارزشمند در حوزه ترجمه ادبیات روسی شناخته میشوند. مهری آهی با تعهد و عشق به کار خود، جایگاه ویژهای در تاریخ ترجمه ایران دارد.
