آقای رئیس جمهور
میگل آنخل آستوریاس
نام مترجم زهرا کیا (خانلری)درباره کتاب
کتاب «آقای رئیس جمهور» بر اساس اتفاقات واقعی یک دوره تاریخی در کشور گواتمالا نوشته شده است. «مانوئل استرادا کابررا» رئیس جمهور این کشور که در تاریخ به دیکتاتوری مطلق و استبداد مشهور است، در سالهای ۱۸۹۸ تا ۱۹۲۰ میلادی بر گواتمالا حکومت میکرد و فضای رعب و وحشت زیادی در سرزمینش به وجود آورده بود. در سال ۱۹۲۰ او با دخالت کشورهای غربی، از سمتش کناره گرفت و در دادگاه محکوم و زندانی شد. استوریاس که به واسطهی خواندن رشته حقوق آن زمان سمت منشی حقوقی دادگاه را داشت در جریان ریز اتهامات او قرار گرفته و حتی او را هر روز در زندان میدید. آن هم درست در زمانی که مردم باور نداشتند رئیس جمهور سابق در زندان باشد و گمان میکردند پیرمردی که در زندان است، فرد دیگری است. حدودا سه سال بعد از برکناری رئیسجمهور، استوریاس تصمیمگرفت تا دانستههایش درباره او را با لحنی پر جاذبه و در عین حال لطیف، به صورت داستان به رشتهی تحریر درآورد. نوشتن این داستان ۱۰ سال طول کشید و بعد از پایان نیز ۱۳ سال در صف انتشار ماند. زیرا دیکتاتوری گواتمالا که حالا شخص دیگری بود، اجازه انتشار به این کتاب نمیداد. تااینکه عاقبت کتاب در سال ۱۹۴۶در مکزیک منتشر شد.
کتاب آقای رئیسجمهور یکی از آثار برجسته ادبی آمریکای لاتین، کتابی است که در آن استوریاس با مهارتی مثال زدنی فضایی کابوسوار و سراسر استبداد و زندگی زیر سایه دیکتاتوری مطلق را با لحنی پر جاذبه بازگو میکند. این کتاب به دلیل تصویر واضحی که از حکومتهای توتالیتر و اثرات مخربی این نوع حکومتها بر روان جامعه میگذارند، داده، بسیار مورد تحسین قرار گرفته است. این رمان، به عنوان اولین نمونه برجسته و مشهور از سری رمانهایی که درباره دیکتاتوری و استبداد نوشته شدهاند، در ادبیات اسپانیایی زبان شناخته میشود. ژانری که بعدتر نویسندگانی مثل گابریل گارسیا مارکز آن را گسترش دادند. استوریاس با استفاده و تلفیق دو سبک رئالیسم و رئالیسم جادویی جهانی را برای خواننده خلق کرده که در آن مرز بین واقعیت و خیال مرزی محو و ناپیدا است که خواننده را به دل دنیایی پر از وحشت، ظلم و ناعدالتی میبرد. اتفاقات این کتاب حول محور مسائلی مثل وفاداری، ترس، فقر و بی عدالتی میچرخد که با ساختار پیچیدهای که دارد داستانی هولناک را به یک شاهکار ادبی تبدیل میکند. در این داستان اغلب شخصیتها بی نام هستند یا با القاب و صفاتی تحقیر آمیز، معرفی میشوند. اگر حین خواندن این کتاب برایتان سوال شد که چرا نویسنده از این روش برای معرفی افراد درون داستان استفاده کرده است باید بگوییم که او به صورت کاملا هوشمندانه میخواسته فقدان هویت و انسانیت را در نظامهای توتالیتر و سرکوبگر نشان دهد. اما درست مقابل این مردم بی هویت، «آقایرئیسجمهور» قرار گرفته که شخصیتی خدایگونه دارد. البته خدایی که دائما در حال مجازات بندگانش بوده و برای حفظ قدرت مطلقش همه چیز را فدای تصمیمات خودسرانه خود میکند.
بریده خواندنی
صدای افسر بازپرس مانند غلغل خون به جوش آمدهای در گوش گدای بینوا محو شد. بینوا که به وسیلهی انگشتانش به دار آویزان بود و نمیتوانست پایش را به زمین برساند، لاینقطع فریاد می زد: «خله بود، خله بود، قسم میخورم که گداخله بود، خله بود.»
افسر بازپرس پس از لحظه ای سکوت سر حرف خود ایستاد و گفت:
-دروغ! دروغ! ای دروغگو! من الان خودم به تو میگویم چه کسی «کلنل خوزه پارالس سونرینته» را کشته است. آن وقت ببینم که جرئت داری انکار بکنی. الان خودم خواهم گفت. ژنرال کانالس و وکیل دعاوی کارواخال بودند که کلنل را کشتند. پس از صدای افسر بازپرس، سکوت یخزدهای حکمفرما شد و پس از آن نالهای به دنبال نالههای دیگر و سرانجام یه بله…
زهرا کیا (خانلری)
مترجمین
زندگینامهی زهرا کیا
زهرا کیا (خانلری) در سال ۱۲۹۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. همه خانوادهی او از عالمان دین بودند؛ شیخ فضلالله نوری، پدربزرگ پدری اوست و علامه محدث نوری، پدربزرگ مادریاش. پدر زهرا کیا، میرزا هادی کیانوری، نیز از علمای برجستهی عصر خود بود. با اینکه زهرا در خانوادهای سنتی و مذهبی متولد شد اما در چارچوبهای سنتی نگنجید و برخلاف اغلب دختران آن روزگار، تحصیل را تا کسب مدارج عالیه ادامه داد. وی نخستین زن ایرانیست که مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد. محمدتقی بهار، استاد راهنمای او بود. زهرا کیا در دورهی دکتری با پرویز ناتل خانلری همکلاسی بود و به این واسطه با یکدیگر آشنا شدند و ازدواج کردند. پس از این پیوند، از او با نام خانوادگی «خانلری» یاد میشود. البته در برخی موارد به او کیاخانلری نیز گفته میشود. اگرچه ناتلخانلری از چهرههای برجستهی فرهنگی-ادبی ایران است اما زهرا کیا زیر سایهی نام او قرار نگرفت و فعالیتهای علمی-ادبی خود را با قوت ادامه داد. ثمرهی زندگی شخصی زهرا و پرویز ناتلخانلری دو فرزند به نامهای ترانه و آرمان بود که آرمان در کودکی براثر بیماری سرطان فوت و مادر را برای ابد، سیاهپوش کرد. به طور کلی خدمات علمی و فرهنگی زهرا خانلری را میشود به پنج دسته تقسیم کرد:
1. شناساندن فرهنگ و ادبیات ایران به تودهی مردم
زهرا کیا که به واسطهی سالها معلمی متوجه شده بود که نه کودکان و نه حتی دانشجویان از داستانهای غنی ادبیات فارسی اطلاع زیادی ندارند و فرصت خواندن آن را هم پیدا نخواهند کرد کتابهایی منتشر کرد که در آنها داستانهای منظوم فارسی را به نثر در آورده بود (کتابهای داستانهای دلانگیز فارسی و افسانه سیمرغ از این دستهاند)، همچنین او یک فرهنگ ادبیات فارسی در قالب لغتنامه نوشته و در آن بزرگان و رجال ادب ایران را معرفی کرده است.
2. تالیف کتابهای درسی
در دههی چهل، زهرا کیا به همراهی چند تن از همکارانش (معلمین) برای مطالعه و بررسی کتابهای درسی مدارس اروپا به انگلیس و فرانسه سفر کردند و پس از بازگشت کتابهای درسی را از دوران ابتدایی مطابق دانش روز نوشته و منتشر کردند. خانلری کتابهای دوره پنجم و ششم دبستان را شخصا نوشت.
3. همکاری با مجله سخن
یکی از ثمرات ازدواج زاهرا کیا با ناتل خانلری، همکاری این زوج فرهیخته برای انتشار مجلهی «سخن» بود. زهرا خانلری در مجلهی سخن، مقالاتی را با نام مستعار ژاله رهبر منتشر میکرد.
4. ترجمهی آثار نویسندگان غربی
زهرا کیا آثار زیادی را از ادبیات غرب و حتی شرق به فارسی ترجمه کرده است. برای مثال شبهای روشن داستایوفسکی، پاپ سبز، آقای رئیس جمهور، تورو تومبو و کتاب خانه و جهان رابیندرانات تاگور هندی.
5. فرهنگ ادبیات جهان
زهرا کیا حدود ده سال از عمرش را برای نوشتن این کتاب اختصاص داد. این کتاب با استفاده از دهها جلد فرهنگ از زبانهای فرانسه و انگلیسی گردآوری شده است.
زهرا خانلری معلمی را از ۱۷ سالگی در مدارس دخترانه شروع کرد و تا اواخر عمر در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی مشغول بود. توران میرهادی، مادر ادبیات کودک ایران، یکی از دانشآموزان زهرا خانلری بود و میگفت علاقه به ادبیات را مدیون کلاسهای اوست. زهرا خانلری پس از ایران تیمورتاش، دومین زن رماننویس ایرانی محسوب میشود. با این وجود، وی داستاننویسی را رها کرده و بیشتر به پژوهش و ترجمه پرداخته و در این زمینهها آثار ارزشمندی را تألیف کرده است؛ برای نمونه، کتاب شبهای روشن داستایفسکی نخستینبار توسط زهرا خانلری باعنوان شبهای سپید ترجمه شده است. زهرا خانلری از نخستین بانوانیست که مسألهی حقوق زنان در ایران را مطرح کرد و در این زمینه نیز فعالیتهای فراوانی ازجمله سخنرانی، تشکیل انجمن بانوان و تألیفاتی را انجام داده است. بیهوده نیست که صادق هدایت، وی را «ژرژ ساند» میخواند. زهرا کیا خانلری شش ماه پس از درگذشت همسرش در اسفند ۱۳۶۹ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. گرچه برخی از آثار وی، ازجمله فرهنگ ادبیات جهان پس از درگذشت وی منتشر شد و نام و یادش را زنده نگه داشت.
درباره زهرا خانلری
زهرا خانلری، نوشتن را از سن ۱۷ سالگی در نشریات آغاز کرد. مطالعه فراوان و تجربه نوشتن در نشریه های روز باعث شد اولین داستانش را در سال ۱۳۱۲ به نام «پرویز و پروین» و دومین داستانش را دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۵ به نام «رهبر دوشیزگان»، بنویسد. او عاشق فرهنگ و ادبیات ایران بود. سالهایی که به عنوان معلم و بعدتر بع عنوان استادیار و استاد به تدریس ادبیات پرداخته بود، این دید را به او داده بود که بیشتر دانش جویان و دانش آموزان از داستانهای معروف و منظوم دنیا بی خبرند و از طرفی فرصت خواندن آنها را هم ندارند. این موضوع سبب شد زهرا خانلری، این داستانها را خلاصه کرده و به نثر دربیاورد. این مجموعه داستان که نام «داستانهای دل انگیز ادبیات فارسی» را برایش انتخاب کرد، در سال ۱۳۳۷ منتشر و با استقبال خوبی مواجه شد، چندین چندبار تجدید چاپ شد و در نهایت توانست برنده جایزه یونسکو شود. او اولین کسی بود که میخل آنکل استوریاس و ادبیات آمریکلای لاتین را به مردم ایران معرفی کرد. او به تمام زنان ایرانی توصیه کرده است که :«زنهای ایرانی به هیچ وجه نباید فکر کنند که تحصیل دانش فقط آلت زینتی است بلکه باید آن را وسیلۀ درمان هزاران دردهای اجتماعی بدانند.»
جوایز و افتخارات زهرا خانلری
- زهرا خانلری، نخستین بانوی ایرانی است که مدرک دکتری ادبیات فارسی را دریافت کرد.
- زهرا خانلری، دومین رماننویس زن ایرانی است.
- زهرا خانلری از اولین زنان ایرانی است که به احقاق حقوق و احیای مشارکت اجتماعی زنان ایرانی پرداخت.
- در سال ۱۳۳۷ زهرا خانلری به خاطر کتاب «داستانهای دلانگیز فارسی» برندهی جایزهای از یونسکو در ایران شد.
