نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن

نام مترجم یحیی مهدوی
سال چاپ ۱۳۷۲
تعداد صفحه ۴۰۴
تعداد تجدید چاپ ۳
شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۸۷-۰۹۲-۷

درباره کتاب

کتاب «نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه‌های هست بودن» تلفیقی از چند اثر است: تاریخ فلسفه معاصر اثر روژه ورنو،  فلسفه‌های هست بودن اثر ژان وال، از هوسرل تا مرلوپونتی اثر پیر ته و ناز، هایدگر اثر آلن بوتو و مارتین هایدگر اثر جرج استینر.

یحیی مهدوی، استاد مشهور فلسفه  این کتاب را در پاسخ به نیاز دانشجویان دوره لیسانس رشته فلسفه تالیف کرد تا آنچه پل فولیکه در کتاب مابعدالطبیعه خود به اختصار راجع به پدیدارشناسی و فلسفه‌های هست بودن گفته بود را مفهوم کند؛ زیرا به تجربه دریافته بود که اگر کسی سابقه ذهنی و آشنایی قبلی با مفاهیم آن فلسفه نداشته باشد در فهم فلسفه اگزیستانسیالیسم و فنومنولوژی به مشکل برخواهد خورد. در جریان تالیف یادداشت‌ها، دکتر مهدوی متوجه شد که باید به دیگر آثار این حوزه فلسفی نیز رجوع کند و نتیجه، یک گردآوری خلاقانه و منسجم از آثار مطرحی شد که اساتید فلسفه معاصر درباره این شاخه مهم فلسفی ارائه کرده بودند. در آغاز کتاب آراء هوسرل و پدیدارشناسی وی مورد بحث قرار گرفته است و سپس در بخشهای جداگانه نظرات سورن کرکگور، مارسل، یاسپرس، هایدگر و سارتر به عنوان اندیشمندان صاحب نظر در این حوزه بررسی شده است. در پایان نیز به مقولات  مشترک فلسفه‌های هست بودن و ارج و اعتبار آن مسائل توجه گردیده است.

نادر سعیدی استاد گروه جامعه شناسی و مردم شناسی کالج کارلتون در ایالات متحده آمریکا
«این کتاب برای دستیابی به اطلاعاتی دقیق و سودمند برای مخاطب دانشگاهی در خصوص دو مکتب مهم فلسفی، پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن، به زبان فارسی کامیاب است.»

بریده خواندنی

فلسفه‌های هست بودن فلسفه‌هایی است که در آنها مقام درخور توجهی به تصور وجود داده شده است. این تصور را سابقاً در فکر کرکگور یافتیم اما در فلسفه‌های هایدگر و یاسپرس محل و مقام شاخص‌تری برای آن قائل شده‌اند. برحسب نظر تمام این فیلسوفان، فلسفه اساساً مطالعه در خصوص وجود است. هایدگر در این نکته مخصوصاً اصرار دارد و کافی است که برای پی بردن به اهمیت تصور وجود در فلسفه‌ی سارتر، اندکی در عنوان کتاب وی «وجود و عدم» تأمل کنیم.

لیکن راجع به تصور وجود در این فلسفه‌ها چه می‌توان گفت؟ آنچه می‌توانیم گفت این است که تصور وجود در این فلسفه‌ها به حالت پراگندگی و به صورت عدم وحدت عرضه شده است. چنانکه سابقاً تأکید کرده‌ایم ما جز مقولات وجودی که نمی‌شود آنها را کاملا متحد ساخت نمی‌یابیم. آنچه هوسرل آن را وجودشناسی ناحیه‌ای می‌خواند، یافت می‌شود. تصور واحدی از وجود یافت نیست. هایدگر در کتاب اساسی خود «وجود و زمان»، چنین می‌نماید که نظر ما را به جانب این تصور که وجود موجودی که ما باشیم، زمان هستیم، معطوف می‌کند و با روشن ساختن اینکه ما ذاتا نگرانی هستیم به این فکر می‌رسد. اما آیا می‌توان از صرف این که تصور وجود موجودی که ما هستیم، زمان است این نتیجه را گرفت که وجود به طورعام همان زمان است؟ برای این امر باید تمام صورت‌های دیگر وجود را به وجود موجودی که ما هستیم، مؤول و برگردانده باشیم.

دریافت نمونه کتاب
یحیی مهدوی
مترجمین
یحیی مهدوی

زندگینامه یحیی مهدوی

یحیی مهدوی، یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان و مترجمان ایرانی، در سال ۱۲۸۷ خورشیدی در خانواده‌ای با ریشه‌های عمیق فرهنگی و اقتصادی در تهران به دنیا آمد. پدر او، محمدحسین امین‌الضرب، از چهره‌های مطرح در تجارت و اقتصاد ایران، و پدربزرگش، محمدحسن امین‌الضرب، بنیان‌گذار نظام بانکی نوین ایران بود. این پیشینه خانوادگی، تأثیری عمیق بر تربیت و نگرش او به دانش و فرهنگ داشت.

مهدوی آموزش‌های ابتدایی و متوسطه را در خانه زیر نظر معلمان خصوصی گذراند و از سنین کودکی به مطالعه متون ادبی و فلسفی علاقه نشان داد. در سال‌های جوانی برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد و در دانشگاه سوربن فرانسه، یکی از معتبرترین مراکز علمی آن دوران، در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت. پایان‌نامه دکتری او درباره فلسفه کانت بود که بعدها به یکی از حوزه‌های تخصصی و ترجمه‌های مهم او تبدیل شد.

پس از بازگشت به ایران، مهدوی به دانشگاه تهران پیوست و به‌عنوان استاد فلسفه مشغول به تدریس شد. او نقش کلیدی در بنیان‌گذاری و گسترش گروه فلسفه در این دانشگاه داشت و با تدریس و ترجمه‌های خود به معرفی اندیشه‌های فیلسوفانی چون کانت، دکارت و هگل به جامعه علمی ایران پرداخت.

یحیی مهدوی به‌عنوان یکی از اولین مترجمان حرفه‌ای متون فلسفی به زبان فارسی شناخته می‌شود. او با دقت و وسواس علمی آثار خود را ترجمه می‌کرد تا خوانندگان ایرانی بتوانند با زبانی دقیق و قابل‌فهم به فلسفه غرب دسترسی پیدا کنند.

یحیی مهدوی در ۲۴ تیر ۱۳۷۹ در تهران درگذشت و میراثی ماندگار در حوزه فلسفه و آموزش بر جای گذاشت. زندگی او نمایانگر پیوند عمیق میان دانش، فرهنگ و تعهد به گسترش آگاهی در جامعه است.

درباره یحیی مهدوی

یحیی مهدوی را می‌توان نمادی از تلفیق خردگرایی غربی و اندیشه فلسفی شرقی دانست. او نه‌تنها مترجمی حرفه‌ای، بلکه اندیشمندی بود که دغدغه درک و انتقال مفاهیم عمیق فلسفی را داشت. مهدوی با تسلط بر زبان‌های فرانسه، آلمانی و انگلیسی، به سراغ متون پیچیده‌ای رفت که پیش از او کمتر کسی در ایران به آن‌ها پرداخته بود.

یکی از دستاوردهای برجسته او، ترجمه دقیق و مفهومی آثار فیلسوفانی چون ایمانوئل کانت، دکارت و هگل بود. مهدوی معتقد بود که ترجمه فلسفی تنها به برگرداندن واژه‌ها ختم نمی‌شود، بلکه نیازمند درک عمیق از زمینه‌های تاریخی و منطقی این متون است. به همین دلیل، او در پیش‌گفتارهای ترجمه‌های خود، توضیحات مفصلی درباره تاریخچه و مفهوم اثر ارائه می‌کرد تا مخاطبان ایرانی بتوانند آن‌ها را بهتر درک کنند.

در کنار فعالیت‌های علمی، مهدوی نقش مهمی در تربیت نسلی از اندیشمندان و دانشجویان فلسفه ایفا کرد. شاگردان او در حوزه‌های مختلف علمی و فرهنگی ایران به جایگاه‌های برجسته‌ای دست یافتند. مهدوی همچنین در جلسات بحث و نقد فلسفی، همواره تلاش می‌کرد فضای گفتگو و تبادل اندیشه را میان استادان و دانشجویان زنده نگه دارد.

اهمیت یحیی مهدوی در تاریخ اندیشه ایران تنها به ترجمه محدود نمی‌شود. او با تلاش‌های خود، دریچه‌ای به سوی فلسفه مدرن گشود و جامعه ایرانی را به ضرورت تفکر انتقادی و فلسفی آگاه کرد. کتاب‌ها و ترجمه‌های او همچنان به‌عنوان منابع کلیدی در دانشگاه‌ها و محافل علمی مورد استفاده قرار می‌گیرند و نشان از دقت و اصالت کاری او دارند.


مترجم
استاد مهدوی در سخنی کوتاه در ابتدای کتاب «پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن» نوشته است که این کتاب را بر اساس مجموعه یادداشت‌هایی که به مرور برداشته و به جهت افزایش آشنایی دانشجویان دوره لیسانس فلسفه با کتاب ما بعدالطبیعه (کتاب آموزشی فلسفه عمومی که خود استاد ترجمه و تدریس می کرده) تالیف و ترجمه کرده است زیرا به عقیده وی این جریان مهم فلسفی دوره معاصر برای کسانی که سابقه ذهنی در خصوص آن نداشته باشند چندان مفهوم نبوده است.

نقل‌قول از کتاب

بنیانگذار پدیدارشناسی هوسرل است، اما کمتر دیده شده است که فلسفه­ای مانند پدیدارشناسی چنین سرنوشتی داشته باشد که از اسم بنیانگذار خود مستقل باشد.


کتاب نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن - صفحه ۱۸

قرن ما در قلمرو معنوی قرن هیدگر است، همانطور که می­توان گفت که قرن هفدهم قرن دکارت و نیوتن بوده است.


کتاب نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن - صفحه ۲۴۲

به عقیده هگل بیرون و درون عین همند. راز، در جهان هگلی جایی ندارد. اما کرکگور می­داند که در درون وی اموری هست که بیرون شدن و به بیان آمدن نتوانند.


کتاب نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن - صفحه ۹۹

اختیار نام دیگر تعالی است.


کتاب نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن - صفحه ۲۲۸

غرض از علم شناختن حقایقی است که همیشه و برای همه معتبر باشد.


کتاب نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن - صفحه ۲۸