مارکوزه

نام مترجم حمید عنایت
سال چاپ ۱۳۵۲
تعداد صفحه ۱۵۹
تعداد تجدید چاپ ۴
شابک ۰ - ۰۸۸ - ۴۸۷ - ۹۶۴ - ۹۷۸

درباره کتاب

کتاب مارکوزه نوشته آلاسدیر مک‌اینتایر در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و بخشی از مجموعه‌ی «استادان مدرن» بود که توسط انتشارات فونتانا به‌منظور معرفی متفکران برجسته زمانه به خوانندگان طراحی شده بود. این اثر به تحلیل و نقد دیدگاه‌های فلسفی هربرت مارکوزه، یکی از مهم‌ترین متفکران مکتب فرانکفورت (نام مکتبی آلمانی است که در دهۀ ۱۹۳۰ توسط ماکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهش‌های اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. عمده فعالیت این مکتب در زمینه‌های مربوط به فلسفۀ علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی و نظریۀ اجتماعی نئومارکسیستی است و بیشتر جنبۀ واقع گرایانه دارد.)، می‌پردازد. مک‌اینتایر که خود در دوران نگارش این کتاب با اندیشه‌های مارکسیستی درگیر بود، دیدگاهی انتقادی اما تحلیلی را نسبت به فلسفه مارکوزه اتخاذ کرده است.

این کتاب به دلیل سبک نوشتاری جدلی و رویکرد سیستماتیک مک‌اینتایر مورد توجه قرار گرفت. او تلاش می‌کند تا تناقض‌ها و نقاط قوت و ضعف دیدگاه‌های مارکوزه را در زمینه‌هایی مانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و سیاست آشکار کند. برخلاف بسیاری از آثار متفکران مکتب فرانکفورت، که اغلب پیچیده و سنگین هستند، کتاب مک‌اینتایر به‌گونه‌ای نوشته شده که خوانندگان غیرمتخصص نیز بتوانند با ایده‌های مارکوزه و نقدهای مرتبط آشنا شوند.

اگرچه این کتاب بخشی از مباحثات روشنفکری دهه ۱۹۷۰ بود، اما به‌طور خاص همچنان برای کسانی که به بررسی اندیشه‌های مکتب فرانکفورت و انتقادهای وارد بر آن علاقه دارند، ارزشمند است.

نیویورکر The New Yorker
«کتاب مارکوزه نوشته آلاسدیر مک‌اینتایر نقدی تیزبینانه بر دیدگاه اتوپیایی مارکوزه ارائه می‌دهد. این کتاب، که بخشی از مجموعه استادان مدرن است، به دلیل دقت تحلیلی و سبک جدلی‌اش برجسته است.»
گاردین The Guardian
«در کتاب مارکوزه، مک‌اینتایر با دقت و ظرافت تناقض‌های فلسفه مارکوزه را آشکار می‌کند و آن را به یک اثر مهم در مباحثات روشنفکری دهه ۱۹۷۰ تبدیل می‌سازد.»
جان کار آمازون
«اگرچه با دیدگاه منفی نسبت به مارکوزه به این اثر نزدیک شدم، اما ذهن خود را نیز باز نگه داشتم. نویسنده چنان دیدگاهی منفی نسبت به مارکوزه داشت که، پیش از نوشتن این نقد، برای آنکه به مارکوزه بی‌انصافی نکرده باشم، مصاحبه ۴۵ دقیقه‌ای مگی با مارکوزه را در یوتیوب تماشا کردم.»
Bored With Modern Borders
«نقدهای انتقادی بسیار سرگرم‌کننده‌اند، اما در مورد اثری کوتاه مانند این، که نقل‌قول‌های چندانی از منابع اصلی ارائه نمی‌دهد، باید مراقب باشیم که مبادا خوانشی ناعادلانه از متن ارائه شده باشد.»

بریده خواندنی

کار انتقاد از اندیشه‌های مارکوزه به دوگونه دشواری بر می‌خورد که یکی مربوط به نظریات خاصی است که او بیان می‌کند و دیگری بیشتر مربوط به سراسر روش تفکر و شیوۀ بیان اوست. روش مارکوزه، هم جنبه ادبی و هم جنبه علمی دارد؛ گفتارش کنایه‌آمیز است و به ظاهر فرض را بر آن می‌گیرد که خواننده‌اش نه تنها از پایه بلندی از معرفت عمومی برخوردار است، بلکه بر سر مسائل علمی (مثلا تفسیر عقاید دکارت) با او بسیار هم‌داستان است. این روش که به عنوان جزئی از فرهنگ جامعه استادان دانشگاهی در آلمان امپراتوری پدید آمد، ذهن را به پرسشگری و کنجکاوی فرا نمی‌خواند بلکه چنین وانمود می‌کند که، آموزگار حقایق را به شاگرد می‌آموزد و کار شاگرد همه آن است که این حقایق را فراگیرد. این روش را چون به زبان انگلیسی وصف کنیم کمتر از اصل آلمانی آن زننده در می‌آید زیرا همان رنگ و حالت، جذابیتی می‌بخشد.

این روش، ناگزير يك مشکل اساسی دربرداشته است. مارکوزه برای نشان‌دادن درستی آن‌چه می‌گوید کمتر دلیل می‌آورد، (اگر) نگوییم که هرگز دلیل نمی‌آورد. اغلب به طور ضمنی برای توضیح نظریاتش مثال‌هایی می‌زند ولی هرگز دلایل خود را به نحو منظم عرضه نمی‌کند. به ویژه در نوشته‌های او هیچگونه نشانه‌ای از کوشش برای پیشنهاد یا بررسی دشواری‌هایی که از نظریات او بر می‌خیزد و در نتیجه هیچ کوششی برای رفع این دشواری‌ها دیده نمی‌شود.

 

دریافت نمونه کتاب
حمید عنایت
مترجمین
حمید عنایت

زندگی‌نامه حمید عنایت

حمید عنایت، یکی از مترجمان و متفکران برجسته ایرانی، همراه برادر دو قلویش محمود عنایت (پزشک و نویسنده)، در 8 شهریور 1311 در تهران به دنیا آمد. مادر او، از بازماندگان خاندان قاجار و پدرش سید علی عنایت، روحانی زاده و اهل دین و دانش بود. سید علی و برادرانش در پی فشارها و سیاست‌های رضاخانی، لباس روحانیت را کنار گذاشته و در یک دفتر اسناد رسمی، محضرداری می‌کردند. خانواده عنایت خانواده‌ای فرهنگی و ادبی و خانه‌شان محفل شعرا و ادبایی مثل نیما یوشیج بود. در این مجالس بود که حمید با اشعار حافظ و مولوی آشنا شد و ریشه ادب دوستی درونش پا گرفت. گرچه وقتی او 13 ساله بود، پدرش از دنیا رفت و پای این محافل از خانه شان جمع شد و پسر در مسیر پر فراز و نشیب علم آموزی تنها ماند. عنایت ایام تحصیل را در مدارس مختلف گذراند. سه سال در مدرسه سپهر، دو سال در مدرسه ارامنه، بعد در مدرسه فیروزبهرام زرتشتی و سپس در دبیرستان دارالفنون. او زبان ارمنی را در دوران دبستان و از هم‌نشینی با کودکان ارمنی یاد گرفت و زبان انگلیسی را به صورت خود آموز از دوران دبیرستان. در همین دوران عربی را هم دست و پا شکسته از مادربزرگ قرآن خوانش آموخت و بعد بزرگتر که شد به کلاس فرانسه رفت و همینطور با یادگیری زبان های ایران باستان جلو رفت. کار ترجمه را هم از دوره دبیرستان و با ترجمه داستان های کوتاه برای مجله هفتگی تهران مصور شروع کرد و بعدا نخستین کتابش را در ۲۲ سالگی ترجمه کرد و به چاپ رساند. این کتاب شامل داستان هایی از برنارد شاو، جک لندن و.. می‌شد که از انگلیسی و فرانسه به فارسی برگردانده شده بود. بعد از پایان مدرسه، حمید عنایت در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و مدرک کارشناسی علوم سیاسی و فلسفه گرفت. او دوره لیسانس را با کسب رتبه اول از دانشگاه تمام کرده بود و آن زمان به نفرات اول رشته‌های مختلف بورسیه تحصیل در فرنگ اعطا می‌شد اما چون رشته عنایت، علمی به حساب نمی‌آمد، این بورسیه به او تعلق نگرفت. بنابراین عنایت که می‌خواست برای ادامه تحصیل به انگلیس برود تصمیم گرفت بیشتر کار و پس‌انداز کند و شخصا به اروپا برود. او آن زمان آنقدر دانش انگلیسی‌اش بالا رفته بود که توانست در سفارت ژاپن در تهران استخدام شود و آنجا زبان ژاپنی یاد بگیرد. در نهایت حمید عنایت با پس‌انداز دو سال کار، توانست به انگلیس برود. و از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ در دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن تحصیل کرد و در نهایت مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از این دانشگاه گرفت. موضوع رساله دکترای او «تاثیر غرب بر ناسیونالیسم عربی» بود. بعد از آن او دو سال به صورت تمام وقت در بی بی سی کار کرد و مدتی هم کارمند پاره وقت سفارت ایران در انگلیس بود. در سال ۱۳۴۴ تدریس در دانشگاه خارطوم در سودان را پذیرفت و به مدت یک سال واحد «اندیشه­های سیاسی در اسلام» را در این دانشگاه به زبان انگلیسی تدریس کرد. او پیش از آنکه به خارطوم برود مقداری زبان عربی می دانست و در آن یک سال توانست عربی صحبت کردن را هم بیاموزد. همچنین او در مدت کار در بی بی سی توانست رضایت مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن را جلب کند تا یک دوره سه ساله زبان های باستانی ایرانی مانند پهلوی و اوستا را در عرض یک سال بخواند. آنها پذیرفتند و او خواند اما بعدا به گفته همایون کاتوزیان نتوانست در امتحانات قبول شود و به او مدرک دوره را ندادند که این موضوع از نظر عنایت سخت ناعادلانه بود و او برای دریافت مدرکش تلاشها کرد. چون ظاهرا موضوع ندادن مدرک را به دلیل طی نکردن سه ساله دوره تلقی کرده بود. یکی از دوستانش آن زمان درباره این اتفاق شعری جالب سروده که بخشی از آن در ادامه می آید:

مدرسه السنه خاوری
در حق او کرده چنین داوری
دوره این درس سه ساله بود
مدرسه نه خانه خاله بود
مدرسه ناندانی خلق خداست
نان بریدن عملی نارواست

عنایت در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت و به واسطه سابقه تدریسش توانست به عنوان دانشیار در دانشکده حقوق دانشگاه تهران استخدام شود. در سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۷ میلادی) فرصت مطالعاتی از سوی دانشگاه اکسفورد در اختیار او قرار گرفت که طی آن وی یک دوره درس­­گفتار در زمینه «جریان­های فکری معاصر در خاورمیانه» ارائه کرد. در سال ۱۳۵۹ به عنوان دومین مدرس تاریخ مدون خاورمیانه در اکسفورد جانشین آلبرت حورانی شد. تمرکز اصلی عنایت بر پژوهش و تالیف استوار بود و درباره موضوعاتی چون اندیشه سیاسی غرب، فلسفه یونانی، فلسفه معاصر غرب، حکومت و سیاست در خاورمیانه، تاریخ نهادها و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و اندیشه سیاسی در اسلام و ایران به تحقیق، ترجمه و تدریس می‌کرد. می‌گفت «ترجمه به زبان فارسی یک هنر است، هنری آفریننده.» عنایت همچنین ویراستاری حرفه ای بود و برای انتشارات فرانکلین، نشر دانش نو و... ویراستاری می‌کرد. می‌گفت: «ویرایش در ایران مثل شستشوی بچه ای است که در کثافت خود غوطه می خورد.»

حمید عنایت در سوم مرداد 1361 در جریان پروازی از فرانسه به انگلستان، در اثر سکته قلبی چشم از جهان فروبست. در این سفر همسر و دو فرزند او همراهش بودند. پیکرش چند روز بعد در قبرستان مسلمانان شهر آکسفورد دفن شد. پس از درگذشت عنایت هر ساله به یادبود او یک سخنرانی در کالج سنت آنتونی توسط یکی از پژوهشگران برجسته حوزه ایران و خاورمیانه برگزار می‌شد که تا سال 1381 نیز ادامه داشت.

درباره حمید عنایت

حمید عنایت یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان، نویسندگان و مترجمان حوزه علوم سیاسی، تاریخ و فلسفه بود. از او به عنوان «پدر علم سیاست ایران» یاد می کنند. و حتی کتابی تحت این عنوان به نام «یادمان دکتر حمید عنایت، پدر علم سیاست ایران» به قلم داود غرایاق زندی (مترجم و استاد دانشگاه) نوشته شده است. عنوان پدر علم سیاست به خصوص به خاطر تلاشی است که او برای تدریس روش‌مند دروسی در زمینه تاریخ سیاسی خاورمیانه و جنبه‌های اجتماعی و فکری جنبش‌های سیاسی اسلامی در دوران متاخر داشت. معتقد بود که گفت‌وگو میان گونه‌های متفاوت روشنفکران و اهمیت ترکیب و تعامل به دور از جرم‌اندیشی و تعصبات فرقه‌ای یک ضرورت است بنابراین دو سال پس از انقلاب ۵۷ در جلسات بحث و گفت‌وگوی آیت‌الله مرتضی مطهری، استاد فلسفه اسلامی در دانشگاه تهران حاضر می‌شد و در نهایت به‌عنوان یک استاد مستقل یکی از کتاب‌هایش را به او تقدیم کرد. او با نوشته ها و ترجمه ها و تدریسش نقش بسزایی در انتقال اندیشه‌های فلسفی و سیاسی غرب به جامعه ایرانی ایفا کرد. او با دقت و حساسیت خاص خود نسبت به ترجمه، تلاش کرد مفاهیم پیچیده فلسفی را به زبانی روان و دقیق برای مخاطبان فارسی‌زبان قابل‌فهم کند. آثار ترجمه‌شده توسط او نه تنها برای دانشجویان و اساتید بلکه برای عموم علاقه‌مندان به فلسفه و علوم انسانی جذاب و آموزنده است.

عنایت به‌عنوان یک روشنفکر پیشرو، بر این باور بود که ترجمه تنها به معنای انتقال زبان نیست، بلکه باید درک عمیقی از زمینه‌های تاریخی و فرهنگی هر اثر داشت. این رویکرد باعث شد که ترجمه‌های او، مانند آثار ماکس وبر یا جان لاک، نه تنها به‌عنوان متون آموزشی بلکه به‌عنوان منابعی فکری و راهگشا در جامعه علمی ایران شناخته شوند.

تاثیر فعالیت‌ها و آثار او در فضای آکادمیک ایران به قدری بوده که چند سال است جایزه‌ای تحت عنوان «جایزه بین‌المللی دکتر حمید عنایت» توسط مرکز پژوهش‌های عملی و مطالعات استراتژیک خاور میانه با همکاری چندین دانشگاه معتبر دیگر به بهترین مقاله به زبان فارسی یا انگلیسی در زمینه مطالعات استراتژیک منطقه خاورمیانه اعطا می‌شود.

جوایز حمید عنایت:

  • جایزه تحقیقاتی دانشگاه تهران؛ سال ۱۳۵۱
  • جایزه بهترین کتاب سال برای ترجمه کتاب سیاست، نوشته ارسطو در سال ۱۳۳۷
  • جایزه ادبی فروغ به پاس خدمات‌اش به زبان فارسی، سال ۱۳۵۵
نویسنده

مترجم
«مك اینتایر به رغم سودمندی و روشنی بحثش درباره بسیاری از مسائل فکری روزگار ما، مخصوصا در بخشهای سوم و ششم و هفتم کتاب، بی‌گمان در عیب‌گیری از مارکوزه جانب انصاف را رها کرده و در گزارش سیستم‌ها و نادرستی‌های کار او، به راه مبالغه رفته‌است.»

نقل‌قول از کتاب

درباره آرمان‌های اتوپیایی:

«اصرار مارکوزه بر ضرورت یک بعد اتوپیایی در تفکر، بازتاب‌دهنده این باور اوست که بدون این بعد، جامعه در چرخه‌ای از سرکوب گرفتار می‌ماند و قادر به تصور یا دستیابی به آینده‌ای واقعاً آزاد نخواهد بود.»


نقد مدرنیته:

«از نظر مارکوزه، عقلانیت فناورانه جامعه صنعتی مدرن نه تنها موجب رهایی انسان نشده، بلکه بیگانگی افراد از ظرفیت‌های واقعی‌شان را عمیق‌تر کرده است.»


نقش هنر:

«به گفته مارکوزه، هنر عرصه‌ای از آزادی ارائه می‌دهد؛ هنری که می‌تواند طلسم ایدئولوژی‌های غالب را بشکند و به امکان‌های وجودی رهاشده اشاره کند.»


درباره تغییر انقلابی:

«اعتقاد مارکوزه به قدرت تحول‌آفرین افراد به حاشیه رانده‌شده—کسانی که از نظام حذف شده‌اند—بر این امید استوار است که تنها آن‌ها، که از ساختارهای ایدئولوژیک قدرت آلوده نشده‌اند، می‌توانند جهانی متفاوت را تصور کرده و تحقق بخشند.»


نقد مک‌اینتایر:

«نقص مارکوزه در ابهام نسخه‌های پیشنهادی او نهفته است؛ او خواستار انقلاب است بدون اینکه نقشه راه ارائه دهد، و بدین ترتیب دیدگاه او بین نقد و خیال معلق می‌ماند.»