خدایگان و بنده
نام مترجم حمید عنایتدرباره کتاب
کتاب «خدایگان و بنده» در اصل یک کتاب مستقل نبوده است. این کتاب درواقع بخشی از کتاب «پدیدهشناسی / پدیدارشناسی روح» یا «پدیدهشناسی / پدیدارشناسی ذهن» اثر هگل است که توسط حمید عنایت از اصل کتاب هگل انتخاب و به صورت کتابی مجزا ترجمه شده است. خدایگان و بنده کتابی کوچک با محتوایی پیچیده است. این کتاب ۷۷ صفحه دارد که از این حجم، ۲۴ صفحه اش به پیشگفتار مترجم اختصاص یافته است. حمید عنایت در این بخش به توضیح دربارهی کتاب پدیدهشناسی روح و اهمیت بخش خدایگان و بنده از این کتاب میپردازد و نظریات هگل را در این بخش توصیف میکند. پدیدهشناسی روح اثر فریدریش هگل یکی از آثار مهم و پیچیده در فلسفه غرب است که در سال ۱۸۰۷ منتشر شد. این کتاب دو بخش کلی دارد. در بخش اول که نزدیک به یک چهارم کتاب است، هگل از مراحل سیر تکامل ذهن انسان قطع نظر از رابطهی آن با جامعه و مقام آن در سیر تاریخی زندگی انسان سخن میگوید و در باقی کتاب، وضع انسان را در رابطهاش با جامعه و تاریخ بررسی میکند. خدایگان و بنده بخشی از قسمت دوم این کتاب است. هگل در این بخش از دو مفهوم به نامهای خدایگان و بنده سخن میگوید و آنها را به شکل های مختلف تعریف و توصیف می کند. او برقراری رابطه میان ارباب و بنده را نخستین مرحلهی سیر تاریخی اندیشه و زندگی اجتماعی بشر میداند و معتقد است که با تحول همین مرحله، ذهن بشر به سوی خودآگاهی پیش میرود و سرانجام به عقل میرسد. به عقیدهی هگل خدایگان نماینده قدرت و تسلط است و به ظاهر دارای استقلال و آزادی است و از نظر اجتماعی و مادی بر بنده تسلط دارد. اما این تسلط، در واقعیت او را در وضعیت خاصی از عدم خودآگاهی و وابستگی قرار میدهد. یعنی در حالی که بنده از طریق کار و تلاش به خودآگاهی دست مییابد، خدایگان به دلیل اتکاء به تسلط و قدرت خود، خود آگاهی واقعی ندارد.
بریده خواندنی
انسان هنگامی از خویشتن آگاه میشود که «نخست بار»، «من» میگوید. پس دریافتن انسان از راه دریافتن «اصل» او، دریافتن اصل منی است که به وسیله سخن آشکار میشود.
لیکن تجزیه و تحلیل «اندیشه» و «عقل» و «فهم» و جز آن و بطور کلی تجزیه و تحلیل رفتار شناختی و نظری و انفعالی یک موجود یا عامل شناسایی هرگز چرایی و چگونگی پیدا شدن واژهی من و در نتیجه خودآگاهی یعنی واقعیت انسانی را نشان نمیدهد. انسانی که سیر و نظر میکند در موضوع سیر و نظر خود «جذب» میشود، عامل شناسایی، خود را در چیزی که شناخته است گم میکند. سیر و نظر، نه عامل، بلکه موضوع خود را آشکارمیگرداند. آنچه در عمل شناسایی یا بهتر بگوئیم در مقام شناسائی، خود را بر او معلوم میکند، موضوع است نه عامل. انسانی که در موضوع سیر و نظر خویش جذب شده است نمیتواند به خود آید مگر بر اثر آرزوئی یا میلی مثلا میل به خوردن. این آرزوی آگاهانه یک موجود است که او را به عنوان من، موجودیت میبخشد و با واداشتن او به گفتن «من….» من بودن او را آشکار میکند.
این آرزوست که موجودی را که در جریان شناسائی «راستین» به وسیله خود او بر خویشتن آشکار شده به موضوعی مبدل میکند که به وسیله عاملی متفاوت از موضوع و متضاد یا متقابل با آن آشکار شده است. این در آرزو و به وسیله آرزو و بهتر بگوئیم به عنوان آرزوست که انسان خود را موجودیت میبخشد و به عنوان آرزوست که انسان خود را موجودیت میبخشد و به عنوان من، به عنوان منی ذاتا متفاوت از جر من و اساسا متقابل با جز من، برخود و دیگران آشکار میکند. من«انسانی» من یک آرزو یا من آرزوست.
بریده شنیدنی

حمید عنایت
مترجمین
زندگینامه حمید عنایت
حمید عنایت، یکی از مترجمان و متفکران برجسته ایرانی، همراه برادر دو قلویش محمود عنایت (پزشک و نویسنده)، در 8 شهریور 1311 در تهران به دنیا آمد. مادر او، از بازماندگان خاندان قاجار و پدرش سید علی عنایت، روحانی زاده و اهل دین و دانش بود. سید علی و برادرانش در پی فشارها و سیاستهای رضاخانی، لباس روحانیت را کنار گذاشته و در یک دفتر اسناد رسمی، محضرداری میکردند. خانواده عنایت خانوادهای فرهنگی و ادبی و خانهشان محفل شعرا و ادبایی مثل نیما یوشیج بود. در این مجالس بود که حمید با اشعار حافظ و مولوی آشنا شد و ریشه ادب دوستی درونش پا گرفت. گرچه وقتی او 13 ساله بود، پدرش از دنیا رفت و پای این محافل از خانه شان جمع شد و پسر در مسیر پر فراز و نشیب علم آموزی تنها ماند. عنایت ایام تحصیل را در مدارس مختلف گذراند. سه سال در مدرسه سپهر، دو سال در مدرسه ارامنه، بعد در مدرسه فیروزبهرام زرتشتی و سپس در دبیرستان دارالفنون. او زبان ارمنی را در دوران دبستان و از همنشینی با کودکان ارمنی یاد گرفت و زبان انگلیسی را به صورت خود آموز از دوران دبیرستان. در همین دوران عربی را هم دست و پا شکسته از مادربزرگ قرآن خوانش آموخت و بعد بزرگتر که شد به کلاس فرانسه رفت و همینطور با یادگیری زبان های ایران باستان جلو رفت. کار ترجمه را هم از دوره دبیرستان و با ترجمه داستان های کوتاه برای مجله هفتگی تهران مصور شروع کرد و بعدا نخستین کتابش را در ۲۲ سالگی ترجمه کرد و به چاپ رساند. این کتاب شامل داستان هایی از برنارد شاو، جک لندن و.. میشد که از انگلیسی و فرانسه به فارسی برگردانده شده بود. بعد از پایان مدرسه، حمید عنایت در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و مدرک کارشناسی علوم سیاسی و فلسفه گرفت. او دوره لیسانس را با کسب رتبه اول از دانشگاه تمام کرده بود و آن زمان به نفرات اول رشتههای مختلف بورسیه تحصیل در فرنگ اعطا میشد اما چون رشته عنایت، علمی به حساب نمیآمد، این بورسیه به او تعلق نگرفت. بنابراین عنایت که میخواست برای ادامه تحصیل به انگلیس برود تصمیم گرفت بیشتر کار و پسانداز کند و شخصا به اروپا برود. او آن زمان آنقدر دانش انگلیسیاش بالا رفته بود که توانست در سفارت ژاپن در تهران استخدام شود و آنجا زبان ژاپنی یاد بگیرد. در نهایت حمید عنایت با پسانداز دو سال کار، توانست به انگلیس برود. و از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ در دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن تحصیل کرد و در نهایت مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از این دانشگاه گرفت. موضوع رساله دکترای او «تاثیر غرب بر ناسیونالیسم عربی» بود. بعد از آن او دو سال به صورت تمام وقت در بی بی سی کار کرد و مدتی هم کارمند پاره وقت سفارت ایران در انگلیس بود. در سال ۱۳۴۴ تدریس در دانشگاه خارطوم در سودان را پذیرفت و به مدت یک سال واحد «اندیشههای سیاسی در اسلام» را در این دانشگاه به زبان انگلیسی تدریس کرد. او پیش از آنکه به خارطوم برود مقداری زبان عربی می دانست و در آن یک سال توانست عربی صحبت کردن را هم بیاموزد. همچنین او در مدت کار در بی بی سی توانست رضایت مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن را جلب کند تا یک دوره سه ساله زبان های باستانی ایرانی مانند پهلوی و اوستا را در عرض یک سال بخواند. آنها پذیرفتند و او خواند اما بعدا به گفته همایون کاتوزیان نتوانست در امتحانات قبول شود و به او مدرک دوره را ندادند که این موضوع از نظر عنایت سخت ناعادلانه بود و او برای دریافت مدرکش تلاشها کرد. چون ظاهرا موضوع ندادن مدرک را به دلیل طی نکردن سه ساله دوره تلقی کرده بود. یکی از دوستانش آن زمان درباره این اتفاق شعری جالب سروده که بخشی از آن در ادامه می آید:
مدرسه السنه خاوری
در حق او کرده چنین داوری
دوره این درس سه ساله بود
مدرسه نه خانه خاله بود
مدرسه ناندانی خلق خداست
نان بریدن عملی نارواست
عنایت در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت و به واسطه سابقه تدریسش توانست به عنوان دانشیار در دانشکده حقوق دانشگاه تهران استخدام شود. در سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۷ میلادی) فرصت مطالعاتی از سوی دانشگاه اکسفورد در اختیار او قرار گرفت که طی آن وی یک دوره درسگفتار در زمینه «جریانهای فکری معاصر در خاورمیانه» ارائه کرد. در سال ۱۳۵۹ به عنوان دومین مدرس تاریخ مدون خاورمیانه در اکسفورد جانشین آلبرت حورانی شد. تمرکز اصلی عنایت بر پژوهش و تالیف استوار بود و درباره موضوعاتی چون اندیشه سیاسی غرب، فلسفه یونانی، فلسفه معاصر غرب، حکومت و سیاست در خاورمیانه، تاریخ نهادها و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و اندیشه سیاسی در اسلام و ایران به تحقیق، ترجمه و تدریس میکرد. میگفت «ترجمه به زبان فارسی یک هنر است، هنری آفریننده.» عنایت همچنین ویراستاری حرفه ای بود و برای انتشارات فرانکلین، نشر دانش نو و... ویراستاری میکرد. میگفت: «ویرایش در ایران مثل شستشوی بچه ای است که در کثافت خود غوطه می خورد.»
حمید عنایت در سوم مرداد 1361 در جریان پروازی از فرانسه به انگلستان، در اثر سکته قلبی چشم از جهان فروبست. در این سفر همسر و دو فرزند او همراهش بودند. پیکرش چند روز بعد در قبرستان مسلمانان شهر آکسفورد دفن شد. پس از درگذشت عنایت هر ساله به یادبود او یک سخنرانی در کالج سنت آنتونی توسط یکی از پژوهشگران برجسته حوزه ایران و خاورمیانه برگزار میشد که تا سال 1381 نیز ادامه داشت.
درباره حمید عنایت
حمید عنایت یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان، نویسندگان و مترجمان حوزه علوم سیاسی، تاریخ و فلسفه بود. از او به عنوان «پدر علم سیاست ایران» یاد می کنند. و حتی کتابی تحت این عنوان به نام «یادمان دکتر حمید عنایت، پدر علم سیاست ایران» به قلم داود غرایاق زندی (مترجم و استاد دانشگاه) نوشته شده است. عنوان پدر علم سیاست به خصوص به خاطر تلاشی است که او برای تدریس روشمند دروسی در زمینه تاریخ سیاسی خاورمیانه و جنبههای اجتماعی و فکری جنبشهای سیاسی اسلامی در دوران متاخر داشت. معتقد بود که گفتوگو میان گونههای متفاوت روشنفکران و اهمیت ترکیب و تعامل به دور از جرماندیشی و تعصبات فرقهای یک ضرورت است بنابراین دو سال پس از انقلاب ۵۷ در جلسات بحث و گفتوگوی آیتالله مرتضی مطهری، استاد فلسفه اسلامی در دانشگاه تهران حاضر میشد و در نهایت بهعنوان یک استاد مستقل یکی از کتابهایش را به او تقدیم کرد. او با نوشته ها و ترجمه ها و تدریسش نقش بسزایی در انتقال اندیشههای فلسفی و سیاسی غرب به جامعه ایرانی ایفا کرد. او با دقت و حساسیت خاص خود نسبت به ترجمه، تلاش کرد مفاهیم پیچیده فلسفی را به زبانی روان و دقیق برای مخاطبان فارسیزبان قابلفهم کند. آثار ترجمهشده توسط او نه تنها برای دانشجویان و اساتید بلکه برای عموم علاقهمندان به فلسفه و علوم انسانی جذاب و آموزنده است.
عنایت بهعنوان یک روشنفکر پیشرو، بر این باور بود که ترجمه تنها به معنای انتقال زبان نیست، بلکه باید درک عمیقی از زمینههای تاریخی و فرهنگی هر اثر داشت. این رویکرد باعث شد که ترجمههای او، مانند آثار ماکس وبر یا جان لاک، نه تنها بهعنوان متون آموزشی بلکه بهعنوان منابعی فکری و راهگشا در جامعه علمی ایران شناخته شوند.
تاثیر فعالیتها و آثار او در فضای آکادمیک ایران به قدری بوده که چند سال است جایزهای تحت عنوان «جایزه بینالمللی دکتر حمید عنایت» توسط مرکز پژوهشهای عملی و مطالعات استراتژیک خاور میانه با همکاری چندین دانشگاه معتبر دیگر به بهترین مقاله به زبان فارسی یا انگلیسی در زمینه مطالعات استراتژیک منطقه خاورمیانه اعطا میشود.
جوایز حمید عنایت:
- جایزه تحقیقاتی دانشگاه تهران؛ سال ۱۳۵۱
- جایزه بهترین کتاب سال برای ترجمه کتاب سیاست، نوشته ارسطو در سال ۱۳۳۷
- جایزه ادبی فروغ به پاس خدماتاش به زبان فارسی، سال ۱۳۵۵
