
مارک تواین
نویسنده
ساموئل لانگهورن کلمنس، معروف به مارک تواین (یا به قول نجف دریابندری مارک توین)، نویسنده و فکاهینویس نامدار آمریکایی در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدای ایالات متحده متولد شد و امروزه به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان تاریخ ادبیات آمریکا شناخته میشود.

درباره مارک تواین
زندگینامه مارک تواین
ساموئل لانگهورن کلمنس، معروف به مارک تواین (یا به قول نجف دریابندری مارک توین)، نویسنده و فکاهینویس نامدار آمریکایی در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدای ایالات متحده متولد شد. مارک از ۱۱سالگی به علت فوت پدرش، مجبور شد در کسوت نقاش در نیویورک و فیلادلفیا کار کند.
به فاصله کمی پس از تولد مارک، خانواده اش به دهکده ای به نام «هانیبال» مهاجرت کردند و دوران کودکی و نوجوانی مارک تواین در این منطقه و در کنار رود می سی سی پی سپری شد. در دوران تحصیلات ابتدایی شاگردی متوسط بود اما به قول خودش هیچ دانشآموزی در هجی کردن کلمات به پایش نمیرسید. محل زندگی مارک، این منطقهی آرام، بعدها زمینهی مهمترین آثار وی قرار گرفت. از سال ۱۸۵۷ مارک تواین موفق شد با اخذ گواهینامه به عنوان قایقران در رودخانه می سی سی پی مشغول به کار شود. اما بر اثر یک اتفاق سر و کله اش به روزنامه نگاری باز شد.
در سال ۱۸۶۱ مارک تواین به ویرجینیا که والدینش اصالتاً اهل آنجا بودند نقل مکان کرد و به عنوان سردبیر نشریه «تریتوریال اینتر پرایز» مشغول به کار شد. سوم فوریه ۱۸۶۳ بود که تخلص ادبی مارک تواین متولد گردید. وی سفرنامه طنزآمیزی را که به رشته تحریر درآورده بود با این تخلص امضا کرد.
پیش از آنکه مارک تواین وارد عرصهی نویسندگی شود، به روزنامهنگاری رو آورد و سبک خاص فکاهی را برای مقالهنویسی انتخاب کرد. در سال ۱۸۶۶ مارک تواین به عنوان روزنامهنگار به هاوایی سفر و یادداشتهای بسیاری از اتفاقات و رویدادهای این سفر جمعآوری کرد. پس از آن سفری به فرانسه و ایتالیا داشت و تجربیات خود را در کتابی با نام “بیگناهان فرنگ” نوشت. این کتاب پس از انتشار به سرعت به اثری محبوب در میان آمریکاییان و اروپاییان بدل شد. تواین معمولا برای نوشتن به مسافرتهای متعددش رجوع میکرد و شاید به همین دلیل است که آثارش حال و هوای سفرنامه دارد که نمونه بارز آن “ماجراهای تام سایر” است.
در سال ۱۸۷۶، مارک تتوایناین کتاب را که دوران جوانی خود را در هانیبال به تصویر کشیده است، منتشر کرد. این کتاب مارک تواین را در قالب شخصیت تام سایر نشان میدهد که با دو همکلاسیاش «جان بریکز» و «ویل بوون» دوران را میگذراند.
اولین اثر داستانی مارک تواین «شاهزاده و گدا» بود که در سال ۱۸۸۲ منتشر شد و در مقایسه با تام سایر چندان موفق نبود. اما مارک در سال ۱۸۸۴ با انتشار “ماجراهای هاکلبری فین” باردیگر نگاه ها را متوجه خود ساخت. این کتاب از شاهکارهای ادبیات آمریکا محسوب میشود که لحن جدیتری نسبت به تام سایر دارد.
یکی از بزرگترین دستاوردهای مارک تواین در داستان «هاکلبری فین» شیوه نوین و بسیار برجسته روایت داستان است که در نوع خود یک انقلاب محسوب می شد. وی آنقدر در روایت داستان ظریف و دقیق عمل کرده که بدون ذکر مشخصات ظاهری و تنها با تنظیم و انتخاب نوع جملات حتی رنگ پوست قهرمانان را تصویر میکند.
مارک تواین سخنرانی های متعددی در ایالات متحده و انگلستان در زمینه ادبیات انجام میداد. مارک تواین داستان شاهزاده و گدا را درباره ادوارد ششم پادشاه انگلستان نوشت و آن را به «دختران خوشاخلاق و مهربان» خود، سوزی و کلارا تقدیم کرد.
مارک تواین در سال ۱۹۰۴ همسرش را در طول اقامتشان در فلورانس از دست داد و دختر دومش نیز نابینا شد و اندوه او از این به بعد در آثارش هویدا است، او که ذاتاً به زندگی خوشبین بود پس از این اتفاقات دچار سرخوردگی شدیدی شد.
مارک تواین در عرصه سیاسی نیز فعال بود و با امپریالیسم مبارزه می کرد. او در سال ۱۹۰۷ دکتری ادبیات از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. سالهای آخر عمر به علت مرگ دختر و همچنین همسرش به افسردگی شدید دچار شد و سرانجام در ۲۱ آوریل سال ۱۹۱۰ بر اثر حملهی قبلی درگذشت.
مارک تواین در نویسندگی از «چارلز دیکنز» تأثیر گرفت و نویسندگان بسیاری مانند «کورت ونه گات»، «همینگوی» و «فاکنر» از او تأثیر گرفتند.
درباره مارک تواین
ساموئل لانگهورن کلمنس، در جوانی شیفته ی کار روی کشتی و دریانوردی بود. او با خانواده اش در دهکده ای نزدیک به رود می سی سی پی زندگی می کرد و این جغرافیا سبب شده بود او نیز مثل دیگر جوانان روستا به کشتیرانی علاقمند شود. برای همین او تمام تلاش خود را کرد تا بتواند کشتیران شود. کلمنس حتی مدتی خانه پدری اش را ترک کرد و به خودش قول داد که هر وقت توانست ناخدا شود به خانه برگردد. تا اینکه عاقبت این اتفاق افتاد و او فعالیت در کشتی را رسما و به عنوان ناخدا آغاز کرد اما مدتی بعد جنگ شد و اقتصاد از رونق افتاد و او مجبور شد کارش را کنار بگذارد. بعد از آن، او در یک معدن مشغول به کار شد و بعد از آن شوق نویسندگی سبب شد او به روزنامه نگاری روی بیاورد. نکته جالب اینکه تجربه ی زندگی روی رود در نویسندگی و روزنامه نگاری بارها به کمکش آمد. ماجراجویی در رود می سی سی پی، سفر با قایق ، دریانوردی و… از موضوعات مورد علاقه ی کلمنس در رمان هایش است. او از این مضامین در چندین کتابش از جمله هاکلبری فین استفاده کرده است. اما کشتیرانی در رود می سی سی پی یک ره آورد دیگر هم برای کلمنس به همراه داشت. نام «مارک تواین» بر اثر یک اتفاق جالب که به این رود و ناخدایانش مربوط است، توسط او به عنوان نام مستعار انتخاب شد. کلمنس در کتاب «زندگی بر روی می سی سی پی» تعریف می کند که یک ناخدای پیر به اسم ناخدا «ایزایه سلرز» در دورانی که کلمنس ناخدای جوان و تازه کاری بود، طی یادداشتهای کوتاهی اطلاعات ساده ی علمی درباره ی رودخانه می سی سی پی می نوشت و برای انتشار به پیکایون، نشریه ی نیواورلینز می داد و زیر آن با نام «مارک تواین» امضا می کرد. این مطالب دربارهٔ میزان آب و وضع رودخانه بود و اطلاعات گرانبهایی هم در آن یافت می شد اما از آنجایی که متن های آقای سلرز خالی از ذوق ادبی و ظرافت بود و کلمنس در طنازی و نوشتن متنهای منتقدانه و شوخ طبعانه استعداد بی نظیری داشت، متن های اقای سلرز دست مایه ی شوخی او شد و یکی از این نوشتهها مضمون نخستین مقاله ی او در روزنامهنگاری قرار گرفت در حالی که کلمنس به قول خودش «آن را به نحو وسیع و دامنهداری مسخره کرد.» او می نویسد: «در آن وقت یک راننده ی (ناخدای) تازهکار بودم. مقالهٔ خود را به بعضی رانندگان (ناخدایان) نشان دادم و آن ها آن را گرفته و با شوق به روزنامه ی ترودلتا، نشریه ی نیواورلینز برای چاپ بردند. جای افسوس زیاد بود زیرا آن مقاله به هیچکس خدمت ارزنده ای نکرد، ولی قلب آن مرد را سخت به درد آورد. در مقالهٔ چرند من بدخواهی وجود نداشت، ولی به ریش ناخدا خندیده بود…» کلمنس تعریف می کند که از بعد چاپ این مقاله، ناخدا دیگر متنی چاپ نکرد و هرگز امضای «مارک تواین» را در پای چیزی نگذاشت. زمانی که خبر مرگ ناخدا سلرز به وسیلهٔ تلگراف رسید، کلمنس در ساحل اقیانوس کبیر بود: «روزنامه نویس جدیدِ تازهنفسی بودم و به یک نام مستعار احتیاج داشتم. بدین جهت، نام مستعاری را که آن دریانورد قدیمی به دور انداخته بود ضبط کردم و بهترین کوشش خود را به کار بردم تا آن را در دست خود چنان نگه دارم که در دست او بوده؛ یعنی امضا و نشانه و مظهر و حکم اینکه آنچه با آن همراه است حقیقت محض است و میتوان روی راست بودن آن شرطبندی کرد. از فروتنی من دور است که بگویم چقدر در این راه موفق شدهام.» به این صورت نام مارک تواین که مرده بود دوباره زنده شد و برای همیشه زنده ماند.