
ارنست همینگوی
نویسنده
ارنست همینگوی یکی از برجستهترین نویسندگان تاریخ ادبیات است. او توانست به معتبرترین جوایز ادبی مانند پولیتزر و نوبل، دست پیدا کند. همینگوی در مهمترین وقایع تاریخی نظیر جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی اسپانیا حضور داشته است و آثارش متأثر از این وقایع است. از بهترین کتابهای همینگوی میتوان به «پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه» اشاره کرد.

درباره ارنست همینگوی
زندگینامهی ارنست همینگوی
ارنست میلر همینگوی (۱۸۹۹-۱۹۶۱) در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد و زندگی ماجراجویانهای را پشتسر گذاشت؛ از تجربه حضور در جنگ و جراحت گرفته تا ماهیگیری و شکار. او از دوران دبیرستان مشغول به نوشتن شد و اولین کلمات خود را در روزنامه مدرسه نوشت و بعدتر روزنامهنگاری را به صورت جدی ادامه داد اما جنگ جهانی مسیر زندگیاش را دستخوش تغییر کرد. او در ارتش ایتالیا به عنوان راننده آمبولانس فعالیت میکرد اما جنگ نه فقط مدال شجاعت ارتش ایتالیا یا جراحتهای جدی را برای او همراه داشت، بلکه باعث آشنایی او با عشق اولش در بیمارستان شد هرچند که عشقی نافرجام بود.
پس از بهبود جراحت، همینگوی به آمریکا بازگشت و خبرنگاری را از نو آغاز کرد و پس از ازدواج اولش به پاریس رفت تا در آنجا با هنرمندان بسیاری از جیمز جویس گرفته تا پابلو پیکاسو آشنا شود و اولین فرزندش نیز در همین شهر به دنیا آمد. همینگوی زندگی در شهرها و کشورهای بسیاری را تجربه کرد و مدتی را در اسپانیا و کوبا نیز گذراند. حضور در هر کشور برای او قصهای تازه به همراه داشت و برای مثال گفته میشود که کتاب «خورشید همچنان میدمد» را به تاثیر شرکت در جشنوارهای در اسپانیا نوشت یا حتی «پیرمرد و دریا»، کتابی را که در اهدای جایزه نوبل به او تاثیر بهسزایی داشت، با الهام از زندگی ماهیگیری کوبایی که مسئول نگهداری و محافظت از قایق همینگوی بود، نوشت.
همینگوی در نهایت، بعد از ماجراجوییهای مختلف مثل گاوبازی و شکار، بعد از درخشش در زمینههای متعدد مثل ارتش و روزنامهنگاری، بعد از نوشتن رمانها و داستانها، تبدیل شدن به یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم و معرفی تئوری کوه یخ، و البته دریافت معتبرترین جوایز ادبی مانند پولیتزر و نوبل، با تفنگ شکاری خود به زندگیاش پایان داد.
دربارهی ارنست همینگوی
ارنست همینگوی نوشتن خود را با روزنامهنگاری آغاز کرد و گفته میشود همین نکته نیز در خلق سبک ادبی آثار او مهمترین تاثیر را گذاشته است. همینگوی باید وقایع مختلف را در مختصر و مفیدترین حالت و با ادبیاتی ساده و آشنا برای همه مخاطبان مینوشت و تمام این نکات به آثار ادبی او نیز منتقل شدند و او را تبدیل به نویسندهای کردند که فاکنر دربارهاش میگوید: «همینگوی هرگز کلمهای به کار نمیبرد که خواننده ناچار شود معنیاش را در کتاب لغت پیدا کند.»
سادگی بیان و ایجاز قصهها، آثار همینگوی را تبدیل به کارهای ادبی مینیمالیستی کرده است که مجموعه مخاطبان، چه مخاطب عام و چه متخصصان حوزه ادبیات، میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. ارنست همینگوی معتقد بود داستانهای کوتاه مانند کوه یخیاند که حجم بیشتر آن در زیر آب است و تئوری کوه یخ را با همین مفهوم ارائه کرد. با چنین نگرشی، این ادعا بیجا نیست که بگوییم همینگوی جریان ادبیات را از آثار متمرکز بر احساسات به آثاری کنشمحور سوق داد.
آثار همینگوی که بسیاری از منتقدان معتقدند بخش زیادی از آنها برگرفته از تجربههای زیستی نویسندهاند، بر مضامین مختلفی مانند عشق یا جنگ متمرکزند و حتی اگر این مضامین را به صورت مستقیم در داستانهای او نبینیم، با روایتی از آنها مواجهیم و برای مثال اگرچه در «پیرمرد و دریا» با میدان جنگ واقعی و ارتش مواجه نیستیم، از مبارزهای حقیقی میان پیرمرد و ماهی میخوانیم. بنابراین برای یافتن مضامین همینگوی نیز میتوانیم از سطح رویین آثار او عبور کنیم و از طریق نمادها و مفاهیمی که در عمق بیشتر یا اصطلاحاً نیمهی پنهان در آبِ کوه یخ قرار دارند، به آنها برسیم. همینگوی خود درباره نمادهای قصههایش میگوید: «شما هیچ کتاب خوبی پیدا نمیکنید که نویسندهاش پیشاپیش و با تصمیم قبلی، نماد یا نمادهایی در آن وارد کرده باشد.»