درباره کتاب
سفرنامه جکسن، اثری خواندنی و جذاب از ابراهم و. ویلیامز جکسن، ایرانشناس و زبانشناس برجسته آمریکایی است که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرد و مشاهدات و تجربیات خود را در این کتاب به رشته تحریر درآورد. این کتاب نه تنها یک سفرنامه، بلکه مجموعهای ارزشمند از اطلاعات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و مردمشناسی درباره ایران در آن دوره است. جکسن در این سفرنامه، با لحنی شیوا و روان، به توصیف دقیق و جزئیات فراوان از مناظر، شهرها، آثار تاریخی، آداب و رسوم، باورها و زندگی مردم ایران میپردازد. او با دقت و کنجکاوی خاصی به بررسی و مطالعه آثار باستانی، کتیبهها، بناها و محوطههای تاریخی ایران میپردازد و اطلاعات ارزشمندی را در این زمینه ارائه میدهد. یکی از نکات جالب توجه در سفرنامه جکسن، علاقه ویژه نویسنده به فرهنگ و زندگی مردم ایران است. او با مردم ایران از طبقات مختلف اجتماعی ارتباط برقرار میکند و با آنها به گفتگو مینشیند. این امر باعث میشود که جکسن بتواند تصویری زنده و واقعی از زندگی مردم ایران در آن دوره ارائه دهد. او به آداب و رسوم، جشنها، مراسم مذهبی، باورها و اعتقادات مردم ایران توجه میکند و آنها را به تفصیل در کتاب خود شرح میدهد. جکسن در سفرنامه خود، به بررسی تاریخ ایران نیز میپردازد و اطلاعات ارزشمندی را درباره سلسلههای مختلف، رویدادهای تاریخی و شخصیتهای مهم ایرانی ارائه میدهد. او با استفاده از منابع تاریخی و مطالعات خود، به تحلیل و تفسیر رویدادهای تاریخی میپردازد و دیدگاههای جالبی را در این زمینه ارائه میدهد. سفرنامه جکسن، به دلیل جامع بودن، دقت در مشاهدات، لحن روان و جذاب، و اطلاعات ارزشمند تاریخی و فرهنگی، به یکی از مهمترین و معتبرترین منابع درباره ایران در اوایل قرن بیستم تبدیل شده است. این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ، فرهنگ، مردمشناسی و سفرنامه، اثری خواندنی و جذاب است. از دیگر نکات جالب توجه در این کتاب، میتوان به تصاویر و نقشههایی که توسط خود جکسن تهیه شده است، اشاره کرد. این تصاویر و نقشهها، به خواننده کمک میکنند تا تصور بهتری از مکانها و مناظری که جکسن در سفر خود دیده است، داشته باشد. سفرنامه جکسن، نه تنها یک کتاب تاریخی و فرهنگی، بلکه یک اثر ادبی نیز محسوب میشود. نثر روان و زیبای جکسن، خواننده را مجذوب خود میکند و او را به سفری خیالی در ایران اوایل قرن بیستم میبرد. این کتاب، با توصیفات دقیق و جزئیات فراوان، به خواننده کمک میکند تا احساس کند که خود نیز در این سفر همراه جکسن بوده است.
بریده خواندنی
آن شب هوا سرد بود. اما کاغذهای چربی که به جای شیشه به پنجره چسبانده بودند تا حدی مانع از نفوذ باد میشد و آتش با شعله فروزان میسوخت. و عدهای از روستاییان بر آن گرد آمده بودند. آنان به بهانههایی میآمدند تا «فرنگی» را ببینند. و غالبا برای دردهای مختلف از من دوا درخواست میکردند. پیرمردی کرد همه شب تا هنگام خواب آنجا نزد من ماند. چنین مینمود که مردی متعین است و پیشنهاد کرد رروز دیگر دو تن از پسرانش به عنوان راهنما همراه من باشند زیرا شهباز راه احمدآباد و تخت سلیمان را نمیشناخت. همین که آن دو پسر درشت قامت را یدم به نظرم آمد که قابل اعتماد باشند. در میان نور لرزان چراغی که از کاسه گلی ساخته بودند و پر از روغن کرچک بود و فتیلهای از ریسمان تابیده داشت ( زیرا حتی شمع پیهی در ده یافت نمیشد) من با دقت به ایشان نگریستم و برای اینکه مطمئن شوم که بامداد خواهند آمد از پدرشان «بیعی» خواستم و او برای تضمین قول خود بیع را داد و همگی از من جدا شدند و قول دادند که در موعد معین حاضر شوند – انشالله- پبش از سیپیدهدم پسران آمدند و آماده بودند که مرا از میان راههای سختگذر راهنمایی کنند. عمق برف در کنار تپهها از نیم متر متجاوز و در مجراها و شیارهایی که جریان آب به وجود آورده بود، به بیش از یک متر میرسید. اسبی که بر آن سوار بودم دو بار در اعماق برف فرو رفت. وقتی که آفتاب دمید تلالو برفها چنان خیره کننده بود که چشمانم دچار التهاب و آماس دردناکی شد و این همان نخستین مرحله کور شدن بر اثر انعکاس نور برف است. در جاهایی که برف آب شده بود، گل و لای مانع راهپیمایی میشد از این رو پیشروی ما در بیشتر اوقات صبح و بعداز ظهر به کندی صورت میگرفت. همینکه از آخرین رشته تپهها گذشتیم برف کاهش پیدا کرد، اما ناهمواریهای راه افزایش یافت زیرا تا مسافتی جاده از کنار ساحل سنگی و بسیار سراشیب رودخانه میگذشت. اسبها اصرار داشتند تا آنجا که ممکن است، از لبه تخته سنگها بروند، و گاهی به نحوی معجزه آسا میتوانستند جای پای خود را حفظ کنند.