نامه‌هایی از تبریز

ادوارد گرانویل براون

نام مترجم حسن جوادی
سال چاپ ۱۳۸۷
تعداد صفحه ۲۹۸
تعداد تجدید چاپ ۳
شابک ۹۷۸-۹۶۴۱۲۵۲۰۲۳

درباره کتاب

کتاب «نامه‌هایی از تبریز» درباره قیام مردم تبریز در عصر مشروطه است. این کتاب از ۲۱ نامه تشکیل شده که اغلب آنها به وسیله‌ی سیدحسن تقی‌زاده، از سران مشروطه‌خواه تبریزی خطاب به ادوارد براون،  (۱۸۶۲.م-۱۹۲۶.م)، شرق‌شناس معروف انگلیسی، نوشته شده است. اما نویسنده‌ی چند نامه‌ی دیگر ناشناس است و چند نامه نیز از نویسندگانی به جز تقی‌زاده نوشته شده. همچنین در کنار نامه‌ها، چند مقاله‌ی مرتبط با موضوع نیز از نشریات خارجی وقت، جمع آوری شده و در کتاب آمده است. کتاب با مقدمه‌ا‌‌ی طولانی (حدود ۸۰ صفحه) از ادوارد براون آغاز شده و ضمن آن با انتقادات شدید و پرشمار به «سر ادوارد گری»، وزیر امور خارجه وقت انگلیس، به شرح اتفاقات ایران و گاه جهان در آن دوره (سال ۱۹۱۲) می‌پردازد. براون در هر مورد، اشتباهات وزیر امور خارجه‌ی کشورش را متذکر شده و او را بازخواست می‌کند. برای مثال او، گری را به «عدم هرگونه همدردی با ملتهای غیر اروپایی و حس تحقیر نسبت به آنها» محکوم کرده و باعث و بانی بخت تیره‌ی ایرانیان در جریان مشروطه را اقدامات او و سازش او با روسها می داند. مقدمه کتاب بعد از ۱۱ سوال چالشی از گری، که همگی درباره اتفاقاتی که بر ایران رفته و نقش انگلیس و شخص گری در این اتفاقات است، به شرح گوشه‌ای از ماوقع تبریز و به دنبال آن خلع شاه، تبعید او، سفر او به دور اروپا، بازگشتش به ایران، شکست و فرار او و… می‌پردازد. بعد از پیشگفتار و مقدمه نوبت به نامه‌ها می‌رسد که اولین آنها تلگرام‌هایی است که ظاهرا از تبریز به انجمن سعادت استانبول ارسال شده و این انجمن نامه‌ها را به انگلیس ارسال کرده است. این نامه‌ها توسط ایرانیان، در زمان اشغال تبریز توسط روس‌ها نوشته شده و شرحی بر اقدامات وحشیگرانه‌ی روسیه علیه مردم تبریز در این زمان است.

باید بدانیم که براون از معدود مستشرقین اروپایی بود که با شرق و بالاخص با ایران، پیوستگی قلبی زیادی احساس می‌کرد و به رسوم و فرهنگ ایران علاقه زیادی داشت تا جایی که به گفته‌ی خودش در زمان ترک ایران حس غریبگی به او دست داده بود. این کتاب نیز در واقع شرح علاقمندی و نگرانی براون نسبت به ایران و شرح عصبانیت او از سردمداران کشورش در تصمیماتشان نسبت به ایران است.  نامه‌هایی از تبریز، از مجموعه‌ی اسناد شخصی براون گردآوری شده و چون اصل نامه‌ها به فارسی بوده، دیگر ترجمه نشده، و فقط بخش مقدمه و بخش‌های مورد نیاز دیگر در نشر خوارزمی ترجمه شده است. گفته می‌شود این کتاب در زمان حیات براون به انگلیسی منتشر نشده است.

مجتبی مینوی ادیب، نویسنده و مترجم
از قراری که دوست او {ادوارد براون}، مرحوم سر دنیسن راس نوشته است، براون فرانسه و آلمانی را هرگز به آن خوبی یاد نگرفته بود که فارسی و عربی و ترکی را می‌دانست و خود او اقرار می‌کرد که از زبان هندوستانی یعنی اردو هیچ وقت لذت زیادی نبرده‌ام. زبان فارسی را چنان خوب یاد گرفته بود که گویی زبان مادری خودش است و با تمام دوستان ایرانی خود به زبان فارسی مکاتبه می‌کرد و در کتاب‌های خود، شعرهای فارسی را غالبا به شعر انگلیسی ترجمه کرده است نه به نثر.
عبدالحسین زرین‌کوب ادیب ، تاریخ‌نگار، منتقد ادبی و نویسنده ایرانی
ادوارد براون، ایران‌شناس برجسته انگلیسی، با آثار خود در شناخت فرهنگ و ادب ایرانی، به ویژه در معرفی حافظ، نقشی بی بدیل ایفا کرده است. او با دقت و تلاش‌های علمی خود، توانسته است درک عمیقی از ادبیات فارسی و تاریخ ایران ارائه دهد.
ایرج افشار پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات
ادوارد براون یکی از جواهرات درخشان و گرانبهایی است که بر تاج ادبیات ما درخشش دارد.
ایرج پارسی‌نژاد نویسنده و استاد ادبیات فارسی در دانشگاه‌های خارج از کشور
حسن جوادی از دانشمندانی است که در ایران ناشناخته مانده است. او در کمبریج شاگرد آربری بود، آربری شاگرد نیکلسون بود و نیکلسون شاگرد براون. جوادی در جوانی با مینورسکی و لاکهارت مأنوس بود و به چند زبان تسلط پیدا کرد. او میراث‌دار ایران‌شناسان قدیم است.

بریده خواندنی

«مدارس ابتدایی تمام بسته شده بود و اطفال در کوچه و بازار سرگردان هستند، مدرسه‌ی سعادت که بزرگترین مدارس تبریز و دارای پانصد شاگرد بوده جای سالدات‌های روس گشته است، تمام دوایر دولتی را بیرق روس آورده نصب نموده مگر اداره‌ی مالیه که مؤتمن‌السلطنه که پدر وزیر خارجه است خود بیرق روس را آورده نصب کرده قبل از سایرین؛ توپ‌های دولتی را برده در باغ شمال که اردوگاه روس‌هاست سرنگون به زمین نصب نموده و زنجیر نموده‌اند مثل توپ‌های عثمانی که در تفلیس اگر دیده باشید. از عجایب قابل ذکر، قزاقان ایرانی که در تبریزند زیر حکم صمدخان هستند و به امر او رفته افواج را آورده به سمت طهران می‌فرستند، در صورتی که تاکنون در سر هر ماه مواجب این قزاق‌ها از قزانخانه‌ی طهران می‌رسید و مطیع مرکز که طهران باشد هستند. دیگر چه بنویسم که با نوشتن تمام نمی‌شود.»

دریافت نمونه کتاب
ادوارد گرانویل براون
نویسندگان
ادوارد گرانویل براون

زندگی‌نامه ادوارد گرانویل براون

ادوارد گرانویل براون در ۷ فوریه‌ی ۱۸۶۲ در گلاسترشر در جنوب انگلستان در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد. پدرش سر بنجامین براون، کارخانه‌ی کشتی‌سازی داشت و می‌خواست ادوارد نیز در آینده، رشتهی مهندسی کشتی‌سازی بخواند و در کارخانه همراه او باشد؛ برای همین او را به دبیرستان ایتن فرستاد. ولی ادوارد به این رشته علاقه‌ای نداشت و هنوز ۱۶ سالش نشده بود که از این دبیرستان بیرون آمد. در آن زمان میان عثمانی و روسیه جنگی خونین درگرفته بود و روسیه‌ی تزاری دست برتر را در میدان جنگ را داشت. خبر این جنگ و اتفاقاتش در روزنامه‌های انگلستان منتشر می‌شد و ادوارد نوجوان که اخبار این جنگ را پیگیری می کرد، با مشاهده‌ی تلاش و جانفشانی ترک‌ها که به مراتب از روسیه ضعیف تر بودند اما برای حفظ سرزمین‌شان از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند، شیفته‌ی ترکیه شد. علاقه او به ترک‌ها آنقدر قوت گرفت که حاضر بود در راه نجات ترکیه جانش را فدا کند. برای همین به یادگیری زبان ترکی پرداخت که بعدا بتواند به سپاه ترک‌ها بپیوندد. در این میان پدرش که دید او میلی به رشته مهندسی ندارد، او را به رشته پزشکی سوق داد و به دانشگاه کمبریج فرستاد. ادوارد در سال ۱۸۷۹ در دانشگاه کمبریج تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد. همزمان آموزش زبانش را نیز ادامه می‌داد. بعد از یادگیری نسبی ترکی متوجه شد برای فهم بهتر این زبان، آموختن فارسی و عربی نیز لازم است. با شروع یادگیری فارسی و موقع خواندن گلستان بود که زبان ترکی جلوه‌اش را در نظرش از دست داد و شیفته‌ی ایران و زبان فارسی شد. در دوران دانشجویی بود که به ترکیه رفت و دو ماهی را در این کشور گذراند. اما میل به سفر به ایران همچنان در او شعله ور ماند تا اینکه درسال ۱۸۸۷ و بعد از فارغ‌التحصیلی اش از رشته پزشکی‌، تصمیم گرفت به آرزویش جامه‌ی عمل بپوشاند. مدتی بعد او در ۲۵ سالگی به ایران آمد و یک سال تمام میان عامه‌ی مردم ایران زیست؛ همین دیدار از ایران بود که در سال ۱۸۹۳ به انتشار کتاب درخشان «یک سال در میان ایرانیان» انجامید. همینکه از ایران به انگلیس برگشت در دانشگاه کمبریج استاد زبان فارسی شد. در ۱۸۹۵ نوشتن کتاب تاریخ ادبیات ایران را آغاز کرد و تا ۱۹۰۵ دو جلد از این کتاب را نوشت. از این سال تا سال ۱۹۱۲ براون از عالم ادبیات اندکی فاصله گرفت و در عالم سیاست وقت گذراند. این سالها، سالهای جنبش مشروطه در ایران بود. در سال ۱۹۰۶ با آلیس بلک‌برن-دنیل ازدواج کرد. این زن در بیست سال آخر عمر براون همراه او بود و از جان و دل او را در کارهایش یاری می داد.

ادوارد براون در سال ۱۹۰۳ به عضویت فرهنگستان بریتانیا و در ۱۹۱۱ به عضویت کالج سلطنتی پزشکی پذیرفته شد. از ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۴، یعنی ۱.۵ سال قبل از درگذشتش، مشغول نوشتن دو جلد آخر تاریخ ادبیات ایران بود و سرانجام در نوامبر  ۱۹۲۴ براون دچار سکته قلبی شد و در ۵ ژانویه ۱۹۲۶در سن ۶۴ سالگی در نزدیکی کمبریج درگذشت. همسرش، آلیس که در مدت بیماری ادوارد براون از جان خود برای او مایه گذاشته بود، ۷ ماه جلوتر از او در ژوئن ۱۹۲۵ از دنیا رفته بود. بعد از مرگ براون کتاب‌های او به کتابخانه دانشگاه کمبریج هدیه شد. تندیسی از او در سال ۱۳۱۷ خورشیدی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران نصب شد و یکی از خیابان‌های نزدیک دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۴ به نام او نام‌گذاری شد.

درباره ادوارد گرانویل براون

ادوارد براون دانشمند و پژوهشگر بریتانیایی، شیفته ایران بود. این عشق عجیب، هم در اقدامات و نوشته های او پیداست و هم بزرگان ادب ما به این عشق اذعان داشته‌اند. او در دیباچه کتاب «انقلاب ایران» نوشته است: «کسانی که معاشرت و ارتباط صمیمی با ایرانی‌ها داشته‌اند و با زبان ایشان آشنایی دارند بسیاری خاصیت‌های دوست‌داشتنی و خیلی صفات بلند و پسندیده‌ در ایشان دیده‌اند. من خودم اقرار می‌کنم که از صمیم قلب، به ایرانیان علاقه و محبت دارم و ایمان و اعتقادم اینست که نه تنها در عالم تصور هم اگر کسی بخواهد مصاحب و همنشین لذت‌بخشی به خوبی ایرانی‌های خوب فرض کند نمی‌تواند، حتی اگر کسی بخواهد دوستی بیاید که در اخلاق و وفاداری در عالم نظیر نداشته باشد، آن را هم می‌تواند در میان ایرانیان پیدا کند.» براون تا حدی به ایران علاقه داشت که به گفته‌‌ی یکی از نوادگانش وصیت کرده بود که بچه‌ها و نواده‌ی او حتما در طول عمر خود زبان فارسی را یاد بگیرند. ایرج افشار، پژوهشگر مشهور ایرانی، در مقاله‌ای اقدامات او و ایران‌دوستی‌اش را اینطور عنوان می‌کند: «وی عاشق ایران بوده است وگرنه یک نفر خارجی درباره‌ی یک کشور دورافتاده به چه دلیل باید استخوان خرد کند و دود چراغ بخورد؟ هم‌اکنون کدام ایرانی را می‌توان نام برد که مثلا درباره‌ی کشور معروف  میدان‌دار آمریکا به اندازه‌ی براون که درباره‌ی ایران زحمت کشیده، رنج برده باشد. این کار و کوشش نشانه‌ای از علاقه و مهر و الفت اوست.»

افشار همچنین در مطلبی که قرار است از زندگی و اقدامات براون بنویسد، می‌گوید: «نوشتن شرح خدمات براون حد من نیست و این امر به همان مردانی نظیر مرحوم علامه محمد قزوینی و جناب آقای تقی‌زاده و آقای عباس اقبال می‌برازد که در زوایای روح و تالیفات او کنجکاوی کرده‌اند و چون آیینه، تصویری از براون در دل دارند.» مجتبی مینوی، محقق و ادیب بزرگ روزگار ما نیز به این شیفتگی اذعان دارد اما او از کمی بالاتر به براون نگاه می‌کند. او در مقاله‌ای به طور ضمنی می‌گوید که این علاقه فقط یک اتفاق درونی نبوده و بیش از این جلو رفته، تا حدی که به تاثیرگذاری در سرنوشت ملت ما (از جمله به دنبال جریان مشروطه) رسیده است. او می‌نویسد: «اینکه بعد از جنگ عالمگیر سابق تغییر فاحشی در رویه‌ی سیاست انگلستان نسبت به ایران حاصل شد و حکومت بریتانیای کبیر بنای سیاست خود را بر موافقت زیادتری با مصالح حقیقی ایران و جانب‌داری بیشتری از قوم ایرانی نهاد، تا حد زیادی منوط به کوشش‌هایی است که ادوارد براون در راه شناساندن کشور و ملت ایران به قوم انگلیس و سیاستمداران انگلستان به خرج داده است.» جالب اینکه ایرانیان در زمان حیات براون نیز به این علاقه‌ی راستین واقف بودند و برای همین در تولد شصت سالگی او، تلاش کردند تا مراتب قدردانی خود را از این دانشمند انگلیسی که در معرفی ادبیات فارسی در میان اروپاییان نیز نقش به سزایی بازی کرده، به عمل آورند. آنها به همین مناسبت هدایای خاص و گرانبهایی تهیه کرده و به دانشگاه کمبریج فرستادند. از جمله‌ی این هدایا یکی هم، نقاشی تصویر براون بود که به دستور کمال‌الملک، توسط فتح‌الله خان صنیع‌زاده کشیده شد. هدیه‌ی دیگر یک قالی بزرگ ممتاز کاشانی بود که سی سال قبل از آن بافته شده بود. آنها همینطور یک نامه تبریک به خط عمادالکتاب با امضای ادیبان مشهور وقت آماده و در یک لوله نقرره کار شیراز جایگیر کردند و روی آن با خط نستعلیق این جمله را حک نمودند: «تقدیم پروفسور ادوارد براون از طرف ایرانیان قدردان». در روز تولد براون نیز تلگرافی از طرف جمعی از ادبا و دانشمندان ایرانی برای او فرستاده شد که این تلگراف توسط براون پاسخ گرمی گرفت. 

حسن جوادی
مترجمین
حسن جوادی

زندگی‌نامه حسن جوادی

حسن جوادي در سال ۱۳۱۷ در تبريز به دنيا آمد. او تحصيلات دانشگاهي‌اش را در رشته‌ی انگلیسی در دانشکده ادبیات تبریز انجام داد. بعد از آن در ۱۹۵۹ برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه و سپس به دانشگاه کمبریج انگلیس رفت و از این دانشگاه، دكتراي ادبيات انگليسي گرفت. رساله دكتراي او درباره‌ی تأثيرات ادبيات فارسي بر ادبيات انگليسي با تمركز بر قرن نوزدهم بوده است. او بعد از مدتی تدریس در کمبریج، در سال ۱۹۶۵ به ایران برگشت و در دانشکده‌ادبیات دانشگاه تهران استخدام شد. 

حسن جوادی به مدت یازده سال در دانشگاه تهران تدریس می‌کرد. او طی این سالها کتاب‌های «گذری به هند» از فورستر، «نامه هایی از تبریز» از ادوارد براون، «وحی و عقل در اسلام» از آربری، «تاریخ ادبیات آمریکا» از ویلیس ویگر  و... را از انگلیسی و نمایشنامه «مده» را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.

جوادی در سال ۱۹۷۷ به دانشگاه برکلی رفت، که قبلا هم دو سال در آنجا  تدریس کرده بود ولی این بار ۱۴ سال در این دانشگاه به تدریس پرداخت و در سال ۱۹۹۰ بازنشسته شد و به شغل خبرنگاری و تدریس در دانشگاه های مختلف روی آورد.

یکی از بخش‌های درخشان کارنامه‌ی ادبی جوادی، مشارکتش در ترجمه ۴۰۰ غزل‌ مولانا به زبان انگليسي با پروفسور آربري است. جلد اول این کتاب در ۱۹۶۸ چاپ شد، و جلد دوم این کتاب را جوادی پس از مرگ آربری که در همان سال اتفاق افتاد حاضر کرد و هر دو جلد را تحشیه کرده به چاپ رساند.

درباره حسن جوادی

حسن جوادي، اديب، مترجم و محققی است که علاوه بر زبان فارسي، به زبان‌های انگليسي، فرانسوي و عربي تسلط دارد. او با بزرگان آكادميك جهان همكاري داشته و وقتي كه دست به ترجمه يا تحقيقي مي‌برد، از اين دانش فراوان خود به خوبي سود مي‌برد. او كه دكتراي ادبيات انگليسي خوانده، استادان مطرحي چون اف. آر لويس و ريموند ويليامز داشته و جالب اين‌كه در ادبيات فارسي نيز پاي درس استاداني چون آرتور آربري و مينورسكي نشسته است. دانش او باعث شد تا در كمبريج به تدريس بپردازد و حتي در دوران تدريس در دانشگاه تهران، مدير گروه ادبيات انگليسي شود. 

یکی از فعالیت‌های تحقیقی جالب توجه جوادی، نوشتن کتاب «تاریخ طنز در ادبیات فارسی» است. این کتاب به روشنی نشان می‌دهد که پیشینه طنز در ایران محدود به نوشته‌های عبید زاکانی و معدودی دیگر نیست. بلکه ده‌ها نویسنده ایرانی، طی هزار سال، شرایط خفقان آور و محدودیت‌های سیاسی حاکم بر جامعه را در آثار خود با طنز منعکس کرده‌اند. نویسنده در این کتاب جایگاه طنز و انتقاد اجتماعی را در متون داستانی و نمایشی، به‌ویژه در عرصه مذهب، سیاست و زنان، نشان می‌دهد.

به طور کلی، حسن جوادي، در کنار ترجمه، يك صاحب نظر محسوب مي‌شود و همين، وزن ترجمه‌هايش را بالاتر مي‌برد.

ادوارد گرانویل براون
ادوارد گرانویل براون
نویسنده
سه انگیزه مرا بر آن داشت‌ که به ترجمه و نشر نامه‌هایی از تبریز بپردازم. اولا اعتقاد به اینکه کشف و فاش ساختن حقیقتی که به نفع مردم است، به عهده کسانی است که دسترسی به منابع و اطلاعاتی دارند که در اختیار اکثر هموطنان آنها نیست. همچنین اعتقاد به اینکه در صورت دگرگون گشتن حقیقت -خواه به سبب جهالت، خواه در نتیجه‌ی نفع شخصی، یا بداندیشی- نیاز به روشن ساختن واقع امر به مراتب بیشتر می‌گردد. چنانکه عرب می‌گوید: اذا ظهرت الدبعه فلیظهر العالم علمه. در ثانی اعتقاد راسخ به این که سیاستی که در پس سازش روسیه و انگلستان است – و نتایج تلخ آن را در بسیاری از نقاط جهان ، خاصه در ایران و بیشتر از همه در وقایع تاسف‌انگیزی که در این نامه‌ها شرح داده شده است می‌توان دیدـ هم مخالف اصول اخلاقی و هم غیرعاقلانه می‌باشد و ایمان به اینکه از بدعتی ناپسند، فایده و حاصل پسندیده‌ای نمی‌توان انتظار داشت، باید کسانی که چنین اعتقادی دارند برای جلوگیری این رویه از هیچ کوشش فروگذار نکنند و تا آنجا که مقدور است، به ترمیم زیان‌های متعدد، حاصل از آن بپردازند. ثالثا هدف من بیشتر، ترضیه‌ی روح کسانی است که قربانی تعدی و سفاکی روس‌هاگشته‌اند و طی زمستان ۱۹۱۱-۱۹۱۲ بر چوبه ی دار یا در سیاه‌چال‌ها و اتاق‌های شکنجه در تبریز و جاهای دیگر جان سپرده‌اند. شاید تنها با نشان‌دادن بی‌گناهی آنها، و اینکه در اکثر موارد، جز وطن‌پرستی گناه دیگری نداشته‌اند و خلوص نیت خود را به وسیله‌ی خدمت صادقانه به مملکت در زندگی و رشادت قابل تحسینشان به هنگام مرگ، ثابت کرده‌اند، بتوان روح آنان را تسلی بخشید.

حسن جوادی
حسن جوادی
مترجم
نامه‌هایی از تبریز، مدت زیادی از تاریخ مشروطیت را در برنمی گیرد اما با دقت زیاد به ذکر جزئیات وقایع یکی از بحرانی‌ترین ادوار مشروطیت در تبریز می‌پردازد. شاید بیشتر این وقایع را تواریخ دیگر بازگو کرده‌اند، ولی چون این نامه‌ها در بحبوحه‌‌ی یاس و ناامیدی و در روزهای تاریک اشغال روس‌ها نوشته شده است،به بهترین وجهی احساسات نویسنده و محیط آزادیخواه تبریز را برای ما مجسم می‌سازد. در ضمن سند جالبی است از همکاری تقی‌زاده و براون در پیشرفت مشروطیت ایران.

نقل‌قول از کتاب

بنده صبح در خانه نشسته بودم و چائی زهرمار می کردم که خبر آوردند که مجاهدین و نظمیه با روس‌ها طرف شده و دعوا می‌کنند.


نامه‌هایی از تبریز - صفحه ۱۷۱

صدای توپ و شصت‌تیر و تفنگ پنج‌تیر فضای آذربایجان را فرا گرفته، که یک قیامتی بود. در واقع قیامتی که موعود است و ما شنیده و اعتقاد داریم در مقابل این قیامت کبری، نمونه‌ای است.


نامه‌هایی ازتبریز - صفحه ۱۷۱

«تلگرام فوق را که از تبریز رسیده است انتشار بدهید، علیه عملیات وحشیانه‌ی روسها اعتراض کنید، فوراّ و هر اقدام ممکن را به عمل آورید.»

[امضاء] انجمن سعادت [جمعیت ایرانیان مقیم استانبول]


نامه‌هایی از تبریز - صفحه ۸۲

«از وقایع اخیره‌ی ایران هرچه اطلاع پیدا کنم حضورعالی می‌نویسم، یا به جناب میرزامحمد قزوینی می‌نویسم که هم به روزنامه‌های پاریس داده و هم حضور شما بفرستد.»


نامه‌هایی از تبریز - صفحه ۱۲۷

«از آنجایی که دولت روس هیچوقت به مواعید خودش وفا نکرده آن قراردادی که با بیچاره ثقة‌الاسلام و نایب‌الایالة و قونسول انگریز گذاشته بود، همه را زیر پایش گذاشت.»


نامه‌هایی از تبریز - صفحه ۱۶۲

تبریز به صورت زندانی بزرگ درآمده است و هیچکس نمی‌تواند شهر را ترک گوید.


نامه‌هایی از تبریز - صفحه ۱۵۰

کتاب‌های مترجم