در دادگاه تاریخ
درباره کتاب
روی مدودف نگارش «در دادگاه تاريخ» (Let History Judge) را که موضوع آن افشاگری دربارهی استالین و روش حکومت اوست، در سال ۱۹۶۸ ميلادي به پايان رساند. او بعد از اتمام کتاب و پیش از انتشار، تصمیم گرفت آن را برای نقد و بررسی نزد دو گروه بفرستد. یکی برای دوستانش تا در جريان نقدهاي آنها قرار بگيرد كه اگر مشكلي وجود داشت، نسبت به حل آن اقدام كند و دیگری به كميته مركزي حزب كمونيست، تا به نوعي اجازه انتشار آن را صادر كنند. مرحله اول به خوبی انجام شد اما در مرحله دوم کار به مشکل خورد. حزب اجازه انتشار به کتاب نداد و دربارهی درز کردن کتاب به خارج از کشور به مدودف هشدار داد. با این حال خیلی زود نسخهی غیرنهایی و تصحیحنشدهی کتاب به خارج از کشور درز کرد و سال ۱۹۶۹ توسط مخالفان حکومت وقت، در آلمان منتشر شد. به دنبال این اتفاق -گرچه خلاف میل مدودف رخ داده بود- او از حزب اخراج شد و تحت فشار قرار گرفت. دو سال بعد اما این خود مدودف بود که نسخهای از کتاب را به صورت مخفیانه به آمریکا فرستاد تا منتشر شود. برای همین اولین نسخهی رسمی کتاب در خارج از شوروی منتشر شد و بیست سالی طول کشید تا فضای شوروی بازتر شود و کتاب در خود کشور اجازهی انتشار بگیرد.
ايده اوليه نگارش این کتاب، از سال ۱۹۵۶ در ذهن مدودف زده شد. ولي شش سالي طول كشيد تا او به طور منظم كار روي کتاب را شروع كند و شش سالی طول کشید تا کتاب کامل نوشته شود. در واقع از شکلگیری ایده تا اتمام نسخه نهایی، ۱۲ سال به طول انجامید. مدودف برای نوشتن این کتاب، همه درهاي تقاضاي رسمي و منابع رسمي را به روي خودش بست و به طور مستقل شروع به جمعآوري اطلاعات كرد. تنها داشته او برای استخراج اطلاعات يك ضبطصوت بود. او همه محتوای کتابش، از جمله اطلاعات شفاهی و غیررسمی، خاطرات، دستنوشتهها، اطلاعات زیراکسی، داستانها و افسانههايي كه بين مردم درباره روزگار استاليني وجود داشت و… را با کمک همین ضبط صوت جمعآوري كرد. در نهايت او كتابي فراهم آورد كه البته موضوعش استالين بود، ولي بيشتر درباره اداره اتحاد جماهير شوروي سابق توسط نظام استاليني نگارش شده بود؛ به واقع او فقط مستندات تاریخی را جمع آوری نکرده بود بلکه فرآيند اداره شوروی را هم بررسي كرده بود.
بریده خواندنی
جای شگفتی نیست که در سال ۱۹۲۲ استالین با خشونت و پستطبعی معمولش… سعی کرد لنین را منزوی کند و نگذارد خبرهای مربوط به مسائل جاری حزب و اختلاف نظرهای موجود در اینباره به او برسد. او همه این کارها را به بهانه رعایت حال مزاجی لنين انجام داد. استالين حتى كوشيد مكالمات لنين و زنش را کنترل کند و به همین مناسبت با خشونت همیشگیاش با «کروپسکایا» رفتار کرد. نامه زیر که در ۲۳ دسامبر ۱۹۲۲ از طرف کروپسکایا برای کامنف در پولیت بورو نوشته شده است این واقعیت را آشکارا نشان میدهد:
«لئون بروسوویچ!{کامنف} به دنبال نامه کوتاهی که ولادیمیر ایلیچ {لنین}، با اجازه پزشکان به من دیکته کرد استالین دیشب با خشمی شدید و بیسابقه با من روبهرو شد. من که همین دیروز وارد حزب نشدهام. طی این سی سال، من هرگز سخن درشتی از هیچ رفیقی نشنیدهام. امور مربوط به حزب و امور مربوط به لنین برای من بهقدر استالین اهمیت دارد. من امروز به حداکثر خونسردی نیاز دارم. آنچه را میتوان -و آنچه را نمیتوان – با ایلیچ مورد بحث قرار داد، من از هر پزشکی بهتر میدانم چون میدانم چه چیزهایی او را عصبی میکنند و چه چیزهائی او را عصبی نمیکنند. به هر حال این را از استالین بهتر میدانم. من به شما و به گریگوری به عنوان رفقای قدیمی ولادیمیر ایلیچ رو میکنم و از شما تقاضا دارم در مقابل دخالتهای خشونت آمیزی که در زندگی خصوصی من میشود در مقابل زخم زبانهای زشت و تهدیدات کثیفی که به سویم سرازیر است مرا حفظ کنید… به هر حال من نه توان و نه وقت آن را دارم که صرف این دعوای احمقانه کنم…»
لنین از نزاع بین استالین و کروپسکایا در آغاز مارس ۱۹۲۳… باخبر شد. لنین که از پستی استالین به خشم آمده بود منشیاش را احضار کرد و با آنکه بیش از دو ماه از ماجرای این نزاع میگذشت نامه زیر را به او دیکته کرد:
«رفیق استالین عزیز
شما بیادبی را به جایی رساندید که زن مرا پای تلفن خواستید و به او توهین کردید… من قصد ندارم به این آسانی این نوع اقدامات توطئهآمیز علیه شخص خودم را فراموش کنم و ناگفته پیداست که من هر کاری علیه زنم را کاری علیه خودم تلقی میکنم به این دلیل از شما میخواهم روشن کنید آیا آمادگی دارید آنچه را که گفتهاید پس بگیرید و معذرت بخواهید یا ترجیح میدهید هر گونه روابط بین ما قطع شود؟»