تمثیلات (شش نمایشنامه و یک داستان)

سال چاپ ۱۳۵۶
تعداد صفحه ۴۶۰
تعداد تجدید چاپ ۴
شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۸۷-۱۵۲-۸

درباره کتاب

کتاب «تمثیلات شش نمایشنامه و یک داستان» همان‌طور که از نامش پیداست، مجموعه‌ای از چند نمایشنامه‌ و یک داستان کوتاه است که در دوره قاجار توسط «میرزا فتحعلی آخوندزاده»، نویسنده‌ی ایرانی ساکن تفلیس گرجستان نوشته شده است. این کتاب اولین تجربه‌ی نمایشنامه‌نویسی در ایران و همینطور در مشرق زمین است و هر تلاشی برای نوشتن نمایشنامه در ایران و شرق بعد از انتشار این کتاب بوده است. آخوندزاده که در گرجستان با تئاتر آشنا شده و هوس کرده بود خود نمایشنامه بنویسد، با استفاده از اتفاقات واقعی که از جوانی شاهد آن بود یا داستان آن را جایی خوانده و یا شنیده بود، شخصیت‌ها، فضاها و ماجراهایی را خلق کرد که با آن به خلق و خو و باورهای جهل آمیز، فساد، عقب ماندگی و… با زبانی طنز  به صورت کنایه و با دیالوگ‌های تند وتیز نقد کند. در واقع او در این کتاب حین داستان‌گویی و با استفاده از قالب نمایشنامه به نقد و تحلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران قاجار پرداخته و در عین حال مفاهیم اصلاح طلبانه و تجددگرایانه را در اثر خود مطرح می‌کند.

در مجموع این کتاب به عنوان یکی از آثار مهم ادبی در تاریخ نمایشنامه نویسی ایران و یکی از نخستین گام‌های ایرانیان در جهت نقد اجتماعی و سیاسی جایگاه مهمی در تاریخ ادبیات ما دارد. این کتاب که در اصل به زبان ترکی نوشته و در قفقاز منتشر شده است توسط محمد جعفر قراجه داغی، مترجم هم‌عصر آخوندزاده به فارسی ترجمه شد. مترجم و نویسنده در زمان ترجمه‌ی اثر باهم نامه نگاری داشتند و از این جهت آخوندزاده در ترجمه‌ی اثر به فارسی تغییراتی داد و نکاتی اضافه یا کم کرد که در نسخه‌ی ترکی وجود ندارد. برای همین برخی نسخه‌ی فارسی را به ترکی ارجح می‌دانند. آخوندزاده را به خاطر این کتاب، پدر نمایشنامه نویسی ایران و همچنین پدر نمایشنامه نویسی آذربایجان نامیده‌اند.

میرزا آقا تبریزی نمایشنامه‌نویس
از تأثیر تمثیلات آخوندزاده در شکل‌گیری آثار خود الهام گرفته و او را راهگشای نمایشنامه‌نویسی ایرانی می‌داند.
ملک‌الشعرا بهار شاعر، ادیب، تاریخ‌نگار
آخوندزاده به‌عنوان یکی از اولین نویسندگانی است که نقد اجتماعی را به زبان ادبی و نمایشی وارد کرده است.
عبدالحسین زرین‌کوب ادیب ، تاریخ‌نگار، منتقد ادبی و نویسنده ایرانی
کارهای او، بذر آشنایی با ادبیات مدرن را در ایران کاشت و راه را برای ترجمه‌های گسترده‌تر هموار کرد.
ادوارد براون خاورشناس مشهور انگلیسی
در کتاب خود درباره تاریخ ادبیات ایران به اهمیت کارهای میرزا محمدجعفر قراجه‌داغی اشاره کرده و ترجمه‌های او را نمونه‌ای از تلاش روشنفکران ایرانی برای پل زدن میان فرهنگ ایرانی و غربی دانسته است.
علیرضا حیدری مدیر اسبق انتشارات خوارزمی و مصحح کتاب
«مترجم در ترجمه‌ی تمثیلات همه‌جا هشیارانه کوشیده است از شیوه متکلف نثر رایج در آن زمان دوری کند و زبان گفتار را به کار گیرد. این کار در زمانی که زبان مکتوب از زبان گفتگو فاصله بسیار داشت، کار آسانی نبود. آنچه بر این کوشش زیان زده است، ساختمان ترکی بعضی از جمله‌های اوست. مردم آذربایجان تا این اواخر فارسی را در مکتب می‌آموختند و کمتر با زبان زنده‌ی فارسی که گفتار، پایه‌ی آن است آشنا بودند. قراچه‌داغی گرچه فارسی را به روانی‌می‌نویسد ولی چون از ترکی ترجمه‌می‌کرده طبیعی است که گاه تحت تاثیر زبان مادری قرار گیرد.»

بریده خواندنی

قسمتی از نمایشنامه مرد خسیس:

صونا خانم: پول از کجا پیدا کرده‌ای؟

حیدربیک: ده بنشین زمین گوش بده بگویم از کجا پیدا کرده‌ام.

صونا خانم: خوب بگو ببینم.

حیدربیک: می‌دانی که مال فرنگ در اینجا چقدر گران و باصرفه است برای فروشنده؟

صونا خانم: ایه، نمی‌دانم با مال فرنگ چه سروکار داری. تاجر که نیستی این حسابها را ملاحظه بکنی. بگو ببینم پول چقدر پیدا کرده‌ای؟

حیدربیک: آخر گوش بده، بفهم که چه میگویم. دولت روس چیت فرنگ را قدغن کرده است. کسی از ترس نمی‌تواند برود بیاورد. مگر به اتفاق یک نفر آدم رشید و بهادری جرئت بکند یکبار دوبار بتواند، بکشد بیاورد.

صونا خانم: ای مرد به من چه روس مال فرنگ را قدغن کرده است به چه کار من می‌خورد؟ خدا بکند که چیت پوشیدن را از بیخ به مردم قدغن بکنند. حرف خودت را بزن. بگو ببینم پول از که گرفته‌ای؟

حیدربیک: دختر نمیذاری که حرفم را تمام کنم. اما مردمان اینجا چنان به چیتهای فرنگ حریصند که هروقت هرجا می‌بینند دیگر به روی حریر و پرند نگاه نمی‌کنند. عسکربیک می‌گوید هم ارزان است هم قشنگست و رنگش هم نمی‌رود. زنها برای این چیتها بی‌اختیارند. هیچ چیت روسی را اعتنا ندارند.

صونا خانم: آخر به من چه، چیت فرنگ یا چیت روس؟ هردو به جهنم، حرف خودت را بزن!!

حیدربیک: می‌گویند زن نچالنک هم پنهانی از شوهرش همیشه چیت فرنگ می‌خرد می‌پوشد.

حاجی عزیز در این نزدیکی بیست تومان چیت فرنگ بهش فروخته است.

صونا خانم: به جهنم بفروشد، به گور سیاه بفروشد‌، نمی‌دانم این صحبت چیست؟

از کجا به مغز این فرو رفته است؟ حیدر دماغت ناخوش شده است، چه چی می‌گویی؟

دریافت نمونه کتاب
نویسنده

نقل‌قول از کتاب

عسکربیک: حیدربیک از این نیت بیفت. پانزده روز به من مهلت بده من خرج عروسی تو را پیدا می‌کنم.


تمثیلات- مرد خسیس- صفحه 163

تیمور آقا: ضبط ولایت وخانی پدرم کفافش نمی‌کند، به قصد کشتنم هم می‌افتد، خیال خام کرده است.


تمثیلات- وزیرخان لنکران- صفحه 49

پریزاد: این خیال بی‌معنی است. عموم مردیست پرزور، دولتمند. در این نزدیکیها هرگز مرا دست تو نمی‌گذارد، صد هزار قیل و قال می‌کند. تو را به شرارت می‌اندازد، مقصرت می‌کند، دست دیوانت می‌دهد، نمی‌دانم دیگر چه می‌کند.


تمثیلات-خرس قولدورباسان- صفحه 94

سکینه خانم: اگر حق من همه از بیخ سوخت بشود، من به آقا حسن شوهر نخواهم کرد. برو حالیش کن. بگو دختره راضی نمی‌شود.


تمثیلات- وکلاء مرافعه- صفحه 261

آدمی که مال داشته باشد از هیچ چیز نمی ترسد. احتیاط کردن از ترس است.


تمثیلات- خرس قولدورباسان- صفحه 105