انقلاب آفريقا

فرانتس فانون

سال چاپ ۱۳۴۹
تعداد صفحه ۲۵۷
تعداد تجدید چاپ ۵

درباره کتاب

كتاب «انقلاب آفریقا» به عقیده ی ناشر فرانسوي آن، مربوط به فعال‌ترين دوره زندگي فرانتس فانون است؛ يعني دوره‌اي كه از «پوست سياه صورتك‌هاي سفيد» در سال ۱۹۵۲ و در بيست و هشت سالگي او شروع شد و تا زمان چاپ كتاب «نفرين‌شدگان زمين» (۱۹۶۱) که تقریبا مقارن با مرگ او بود، ادامه داشت. اين كتاب، مجموعه ی آثار و نوشته‌هايي است كه اغلبشان پيش از انتشار در این کتاب، در مجله های مختلف به چاپ رسيده و ناشر اقدام به جمع‌آوري‌شان كرده است. در واقع ما با كتابي روبه‌رو هستيم كه مجموعه‌اي از مقاله‌هاي مختلفی است که نویسنده در طول حیاتش نوشته است. دو مقاله اول كتاب، در سال‌هاي ۱۹۵۲ و ۱۹۵۵ منتشر شده است. اين‌ها براي زماني است كه تحصيلات فانون در روانكاوي به پايان رسيده و او می توانست در مورد فرد استعمار شده به لحاظ روانی تحلیل ارائه دهد. باقي مقاله‌ها هم با اين‌كه در زمان‌هاي مختلف منتشر شده‌اند، اما وحدت رويه دارند. مقاله نژادگرايي و فرهنگ او، در واقع متن سخنراني‌اش در سال ۱۹۵۶ در اولين كنگره نويسندگان سياهپوست است كه نشان مي‌دهد چرا او سر از الجزاير و زندگي در ميان استعمارزدگان درآورده است. دو مقاله بعدی مربوط به زمانی است که پليس متوجه فعاليت‌هاي او در جبهه آزاديبخش شد، و تصميم به دستگيري‌اش گرفت. اما او هنگام عزيمت به تونس، استعفانامه‌اي نوشت كه تحت عنوان نامه به وزير مقيم و نيز نامه به يك فرانسوي در اين كتاب منتشر شده. فانون بعدها به تونس رفت و در ارگان مطبوعاتي جبهه آزاديبخش الجزاير، يعني المجاهد، فعالیت کرد؛ بخش اعظم نوشته‌هاي او كه در اين كتاب مي‌بينيد، مربوط به اين دوره است. جالب اين‌كه مقالات المجاهد بدون نام منتشر مي‌شدند و بعد از درگذشت او، با نظارت همسرش، بخش‌هايي كه اطمينان حاصل شده بود حاصل قلم و نگاه و تفكر اوست، در اين‌جا آمده است.

فرانسوا ماسپرو نويسنده، روزنامه‌نگار و ناشر فرانسوی كتاب
نوشته هایی که در این کتاب به ترتیب تاریخ آمده است، وحدت و یگانگی عجیب و زنده ای را آشکار میسازد و مراحل متعاقب مبارزه واحدی را نشان میدهد که تکامل و تحول پیدا می کند و وسعت و گسترش می یابد اما هدفها و طرق آن از همان ابتدا معلوم و مشخص شده است.

بریده خواندنی

مي‌گويند انسان مدام موضوع تفكر و بحث خود انسان است و وقتي كسي ادعا كند ديگر اين‌طور نيست، در واقع منكر وجود خود شده است. باري، به ظاهر توصيف بعد اوليه تمام مسائل انساني، امري است ممكن؛ به عبارتي ديگر ظاهرا همه مسائلي كه انسان براي خود مطرح مي‌كند در يك جمله خلاصه مي‌شودآيا من با كردار خود يا خودداري خود به تنزل و سقوط واقعيت بشري كمك نكرده‌ام؟». «آيا من در هر موردي انسان درون خود را به ياري طلبيده و به كار گمارده‌ام؟»

در اين سطور، سعي من اين است كه ثابت كنم در مورد خاص افراد شمال آفريقا كه به فرانسه مهاجرت كرده‌اند، اين خطر وجود دارد كه نظريه‌اي «غيرانساني» به وجود آيد و قوانين و قواعد و الزام‌هايي پيدا كند. تمام اين انسان‌هايي كه گرسنه‌اند، تمام اين انسان‌هايي كه گرفتار سرما هستند، تمام اين انسان‌هايي كه با ترس روبه‌رو مي‌باشندتمام اين انسان‌هايي كه باعث ترس ما مي‌شوند، تمام اين انسان‌هايي كه زمردروياهاي ما را مي‌شكنند، اين انسان‌هايي كه انحناي ظريف تبسم‌هاي ما را بر هم مي‌زنند، تمام اين انسان‌هايي كه در برابر ما قرار دارند و از ما سئوال نمي‌كنند ولي ما سئوالات عجيبي از آن‌ها مي‌كنيم

– اين‌ها چيستند؟

از شما مي‌پرسم. از خود مي‌پرسم. چيستند اين مخلوقات گرسنه بشري كه در مرزهاي غير قابل لمس شناسايي كامل به عنوان بشر چمباتمه زده‌اند؟(اين‌ها را من در اثر تجربيات روشن و دهشتناك خود شخصا مي‌دانم).

در واقع چيستند اين آفريدگاني كه خود را پنهان مي‌كنند. اين مخلوقاتي كه در زير حقيقت اجتماعي عنوان‌ها و اوصافي از قبيل «بز»، «عرب»، «حرمزاده» یا «سيدي» پنهان شده‌اند؟

نظر اول: اغلب اوقات رفتار فرد شمال آفريقايي باعث مي‌شود اطبا و كاركنان بيمارستان‌ها نسبت به واقعيت بيماري وي مشكوك و مظنون گردند

فرد شمال آفريقا جز در موارد فوري، مثل انسداد روده، جراحت، تصادف و موارد مشابه آن، وقتي نزد طبيب مي‌رود نمي‌داند چه دردي دارد. شكمش درد مي‌كند، سرش درد مي‌كند، پشتش درد مي‌كند، همه جاي بدنش درد مي‌كند. درد خيلي شديدي دارد. قيافه‌اش هم حكايت از درد شديد دارد. رنجي دارد كه ديگران را هم ناراحت مي‌كند

– موضوع از چه قرار است؟

– آقای دکتر دارم میمیرم

– صدا شکسته است. به زحمت از گلو بیرون می آید.

– کجایت درد میکند؟

– همه جا آقای دکتر!

توضیح خواستن فایده ندارد. هر چه سعی کنید چیزی دستگیرتان نمی شود. مثلا در مورد دردهایی که بر اثر زخم داخلی به وجود می آید دانستن موعد بروز درد مهم است اما ظاهراً مردم آفریقای شمالی با مطابقت دادن درد خود با مفهوم زمان مخالفند. نه اینکه نمی فهمند چون بیشتر اوقات با مترجمی همراهند ولی گویا برایشان مشکل است به آنجا که دیگر نیستند برگردند و به زمانی که گذشته است رجوع کنند. برای آنان گذشته دوره ایست ناراحت و سوزان و تمام امیدشان در این است که دیگر رنج نبرند و دیگر با این گذشته روبه‌رو نشوند.

دریافت نمونه کتاب
فرانتس فانون
نویسندگان
فرانتس فانون

زندگی‌نامه فرانتس فانون

فرانتس فانون، در سال ۱۹۲۵ در فورت دو فرانس ، مارتینیک ، که در آن زمان بخشی از امپراتوری استعماری فرانسه بود، به دنيا آمد و در سال ۱۹۶۱ در ایالات متحده از دنيا رفت. او را يك فيلسوف سياسي، نويسنده، روانپزشك و البته يك انقلابی با روحيات ماركسيستي دانسته‌اند. فرانتس در یک خانواده ده نفره به دنیا آمد. پدرش کارمند گمرک و مادرش که آفریقایی تبار بود، مغازه دار بودند. او را به اسم ابراهيم عمر فانون هم مي‌شناسند. فانون در دوره جنگ جهاني دوم، در ارتش فرانسه خدمت مي‌كرد. تا اين‌كه بعد از آن، تصميم گرفت به ليون فرانسه رفته و در رشته روانپزشكي تحصيل كند. در دوره جنگ شاهد اتفاقاتی بود كه نگاهش را براي هميشه به زندگی تغيير داد. از جمله اين‌كه متوجه نوعي نژادپرستي پنهان در فرهنگ فرانسوي نسبت به سياهان شد. فانون در سال ۱۹۵۳ به الجزاير رفت. تماس با مردم انقلابي اين كشور و نيز مشاهده مردم فقير شمال آفريقا، باعث شد تا به انقلابيون الجزايري بپيوندد. سال ۱۹۵۷ از الجزایر اخراج شد و پس از آن به تونس رفت و از آنجا فعالیت های انقلابی اش را با نوشتن مقالات و... ادامه داد. در این فواصل ملیت فرانسوی خود را ترک کرد. مدتی بعد متوجه شد که سرطان خون دارد و براي درمان ابتدا به شوروی و بعد به ایالات متحده رفت ولی نهایتا نتیجه ای نگرفت و در سال ۱۹۶۱ در مریلند آمریکا درگذشت. طبق وصیت او، پیکرش را در الجزایر به خاک سپردند. از او آثار مختلفي به جا مانده است كه در زمان خودش و بعد از آن، تأثير زيادي روی متفکران بعدی داشته است. از جمله اين كتاب‌ها مي‌توان به دوزخيان روي زمين، نژادپرستي و فرهنگ، پوست سياه صورتك‌هاي سفيد و انقلاب آفريقا اشاره كرد كه در حوزه نقد فرهنگ، استعمار و ... آثار شاخصي به شمار مي‌روند. 

درباره فرانتس فانون

فرانتس فانون با اين‌كه عمر كوتاهي داشت و به نوعي جوانمرگ شد، ولي اثر زيادي بر زمانه خود و بعد از خود گذاشت؛ خاصه در حوزه مطالعات استعمار و ... . از ويژگي‌هاي كار او، مشاهدات و تجربه زيسته فراواني بود كه به نوعي، درد شخصي او هم به حساب می آمد، همچنین او تحصيل كرده روانپزشكي بود و مي‌توانست نظم و نظامي آکادميك به يافته‌هاي خودش ببخشد و این یکی دیگر از ویژگی های کار او بود. برای مثال فانون از اصول روانپزشكي براي توضیح فرآيند استعمارزده شدن يك فرد يا يك گروه و ملت توسط استعمارگران سود برد و از اين جنبه، ايده و نظريه بديعي هم در زمانه خودش و در رشته خودش پديد آورد. او اين استقلال فكري را داشت كه برخلاف روشنفكران فرانسوي هم‌عصر خودش، نگاهي ديگر به ايده استعمارزدايي داشته باشد. از سوي ديگر، ماركسيست بودن وي، باعث شده بود تا نگاهي ديالكتيكي هم به اين رويه و روند داشته باشد. آثار او مبتني بر دو ايده انقلاب و ملي‌گرايي بوده‌اند و به جد عقيده داشت كه استعمارزدايي وقتي اتفاق مي‌افتد كه شاهد تأسيس يك موجوديت ملي باشيم. به همين دليل است كه به واسطه چنين نگاه‌هايي، او را متفكري برجسته در قرن بيستم در حوزه استعمارزدايي دانسته‌اند كه براي اولين‌بار، روان‌آسيب‌شناسي استعمار را در پيش گرفته و به ايده‌هاي نابي رسيده است. به واقع نگاه و آثار او را بايد در حيطه مطالعات پسااستعماري، نظريه انتقادي و ماركسيسم طبقه‌بندي كرده؛ چرا كه بيشترين اثر را در اين زمينه‌ها گذاشته است. از ديگر ويژگي‌هايي كه به او انتساب مي‌دهند، راديكال سياسي، پان‌آفريقايي و اومانيست ماركسيست بودن است. جنبه خاص فعاليت او هم بررسي پيامدهاي روان‌آسيب‌شناسي استعمار در حوزه‌هاي اجتماعي و فرهنگي و ... بوده است كه در نوع خودش، موضوع بسيار جالب و اثرگذاري بوده است.

جوایز فرانتس فانون

  • ظاهرا فانون به خاطر تلاش‌هایش در حوزه نویسندگی، جایزه ای نگرفته اما امروز جایزه ای به افتخار او و به نام او وجود دارد که به دانشجویان دکترایی که در زمینه ی استعمارزدایی فعالیت و تحقیق می‌کنند، تعلق می‌گیرد.

نقل‌قول از کتاب

گاه از خود مي‌پرسم كه آيا بهتر نيست كه فرانسوي‌ها را از مذلت و بدبختي شمال آفريقايي بودن آگاه كرد؟ فرد شمال آفريقايي هيچ وقت مطمئن نيست. خواهيد گفت حقوقي دارد، ولي بدان واقف نمي‌باشد.


کتاب انقلاب آفريقا؛ صفحه ۲۹

اغلب اوقات دشمن سياه‌پوست، سفيدپوست نيست؛ بلكه خود سياه‌پوست است.


انقلاب آفريقا؛ صفحه ۳۴

مطالعه ارتباط بين نژادگرايي و فرهنگ در واقع، عبارت است از مطالعه عمل متقابل اين دو بر روي يكديگر. اگر قبول كنيم كه فرهنگ عبارت است از مجموعه رفتارهاي محرك و دماغي ناشي از برخورد انسان با طبيعت و با هم‌نوع خود، در اين صورت بايد قبول كنيم كه نژادگرايي عنصري است فرهنگي.


انقلاب آفريقا؛ صفحه ۵۰

وقتي گفتي دلت مي‌خواهد الجزاير را ترك كني، آتش دوستي من با تو ناگهان به خاموشي گراييد. البته تصاويري سمج و قاطع در خاطر من پيدا شد و در آستانه حافظه‌ام آماده ماند.


انقلاب آفريقا؛ صفحه ۷۲

بيش از سه سال است كه خود را كاملا وقف خدمت به اين كشور و مردم آن كرده‌ام و تمام هم و غم من بر اين بوده كه سواد دنياي پرارزشي كه مورد نظر همگان است، در افق پديدار گردد.


انقلاب آفريقا؛ صفحه ۷۵

کتاب‌های نویسنده

پوست سیاه صورتک های سفید

مشاهده