



اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار
فریدون آدمیت
درباره کتاب
فریدون آدمیت
نویسندگان
زندگينامه فريدون آدميت
فريدون آدميت، نويسنده و پژوهشگر تاريخ و البته سياستمدار، در مرداد ۱۲۹۹ به دنيا آمد و در فروردين ۱۳۸۷ نيز دار فاني را وداع گفت. او در دوره پهلوي دوم از مقامات وزارتخارجه بود و بخشي از زندگياش نيز در سفرها و مأموريتهاي سياسي گذشت. بيشترين علاقه او به تاريخ مشروطيت و شخصيتهاي اثرگذار بر آن بوده است.
تحصيلات اني شخصيت، در دارالفنون دنبال شد. او ابتدا در وزارت پست و تلگراف سرگرم كار شده و سپس به وزارت خارجه رفت. روزگار او را به دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران كشاند و اتفاقا پاياننامهاي كه با آن فارغالتحصيل شد، درباره زندگي و اقدامات سياسي اميركبير بود؛ كه بعدها تبديل به كتاب اميركبير و ايران شد. او مدتي بعد براي پنج سال، مأموريتي كاري به لندن رفت. در اين دوران به تحصيل هم پرداخت و دكترايش را در رشته تاريخ ديپلماسي و حقوق بينالملل گرفت. جالب اينكه او زماني به عنوان جوانترين سفير ايران در سازمان ملل هم معرفي شد.
از اين نويسنده و پژوهشگر، آثار شاخصي به جاي مانده است كه غالبا در زمانه بين جنبش تنباكو تا استبداد صغير را شامل ميشود، آثاري چون: اميركبير و ايران، جزاير بحرين، فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت ايران، انديشههاي طالبوف تبريزي، انديشههاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده، انحطاط تاريخنگاري در ايران و ...
درباره فريدون آدميت
سبك كاري فريدون آدميت، البته تاريخنگاري صرف نبوده است؛ بلكه به چيزي فراتر از آن رفته و در اين بين، نگاهي نقادانه و تحليلي را هم به كارش اضافه كرده است. به واقع در نوشتههای او، با نوعي تاريخنگاري تحليلي و منتقدانه روبهرو هستيم. او به قدري به اين حوزه علاقهمند شد كه حتي تقاضاي بازنشستگي زودهنگام داد تا تمام توان خود را در اين حوزه متمركز كند. البته با اينكه تحصيلات عاليه را گام به گام طي كرده بود و نگاه و نگرشي آكادميك داشت، ولي گاهي نيز مسائلي را مطرح ميكرد كه تنشزا ميشد. او به واسطه حمايتهايي كه از سوي پهلوي دريافت ميكرد، گاهي مواردي را منتشر ميساخت كه باعث خشم گروههاي مذهبي و روحاني و ... جامعه ميشد. حتي افراد غيرمذهبي نيز نقدهايي به نوع نگاه و پژوهشهاي او وارد ميدانستند و آنها را بيتأثير از نوعي مليگرايي افراطي نميدانستند.
اين پژوهشگر شاخص تاريخ معاصر ايران، هدف از كارهاي خودش را، سه چيز دانسته است: ابتدا اينكه مقام حقيقي متفكران ايراني را از حيث انديشهورزي سنجه كند تا تأثير واقعي هر كدام در وقايع را بازشناسد، دوم اينكه نوعي تاريخنگاري مدرن و نوين را در ايران پايهگذاري كرده و توسعه دهد. سوم اينكه سنت آزاديخواهان ايراني را دنبال كرده و به ايرانيان نشان دهد كه اين سرزمين، چنين گذشته و مردماني نيز داشته است. البته همه اينها باعث نميشود تا علقههاي اين پژوهشگر را در تاريخنگاري او بيتأثير بدانيم؛ امري كه هر پژوهشگري بايد آن را مدنظر داشته باشد تا از برداشتهاي نادرست دور بماند.